مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
پروژه های پژوهشی در مورد بررسی تطبیقی دیدگاه‌های آیت‌الله ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

با توجه به تعریفی که از اسباب نزول آمد، سؤالی مطرح می‌شود و آن، این‌که چگونه می‏توان به سبب نزول آیات، دسترسی یافت؟
به اعتقاد برخی دانشمندان علوم قرآنی، یگانه راه اطلاع و آگاهی از اسباب نزول روایت‌هایند،[۱۰۸] زیرا تنها آنان که در زمان حیات پیامبر اکرم۲ از نزدیک شاهد نزول وحی و آگاه از خصوصیات وابسته به این نزول بوده‌اند و یا کسانی که به زمان نزول وحی نزدیک بوده و با یک یا چند واسطه زمینه‌های نزول را فراگرفته‌اند، می‌توانسته‌اند بیان دارند که هر آیه و یا سوره‌ای درباره‌ی‌ کدام رخداد، شخصیت، سؤال و یا پیامی نازل شده است و اشارت به کدامین واقعه دارد.
آگاهی‌هایی چنین، تنها در انحصار بخشی معدود از صحابه و یاران پیامبر۲ بود که قرین پیامبر۲ و یار همیشگی آن حضرت بودند، دست‌یابی نسل‌های پس از آنان به این اطلاعات و دانش‌ها، از طریق روایتگران حدیث بوده است.
۲-۴-۱-بررسی روایات اسباب نزول
بحث از اعتبار و بررسی روایات اسباب نزول، در این پایان‌نامه نمی‌گنجد، لذا خلاصه‌ای از مطلب را در حد ضرورت طرح می‌نماییم.
«با ظهور اسلام در جزیره ‌العرب و گسترش سریع آن در سرزمین‌های دور، تاریخ‌نویسی نزد مسلمانان قوت و تنوع یافت. از آن‌جا که اسباب نزول به زمینه‌ها و موجبات نزول آیه یا آیات می‌پردازد، نوعی تاریخ است، و هم‌زمان با نگارش محورهای مختلف تاریخ و هم‌زمان با نزول قرآن، مطرح گردید و سپس به صورت نوشته درآمد. البته با این ویژگی که اسباب نزول، در طول چند قرن به صورت غیر مستقل و در ضمن بحث‌های تفسیری مطرح می‌گردید.
آن‌چه تاریخ‌نویسی این ادوار را در معرض ایراد و انتقاد دوست و دشمن قرار داده، بی‌دقتی مورخان و غفلت آنان از نقد و بررسی و تعمق کافی در روایات و گزارش‌هایی است که به عنوان مواد خام تاریخ و موجبات نزول قرآن مطرح بوده است.»[۱۰۹]
«بررسی روایات دراین زمینه نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای ازاین احادیث، از طریق اهل سنت به دست ما رسیده است که شمار آن به چندین هزار می‌رسد و شیعه در این میان، تنها بخشی اندک و در حد چند صد حدیث را یاد کرده است. و البته همه‌ی این روایات نیز مسند وصحیح نیستند، بلکه بسیاری غیر مسند و ضعیفند.»[۱۱۰]
«حوزه‌‌ی ارتباط اسباب نزول و تفسیر، برخوردار از تأثیرها و تأثرهایی متقابل است و همان‌گونه که آشنایی مفسر با علل و اسباب ‌نزول آیات به وی این امکان را می‌دهد که پیام ژرف و تفسیر واقعی آیه را دریابد و برداشت‌های تفسیری خویش را با واقعیات نزول و شرایط و زمینه‌های پیدایش آن منطبق سازد، از سوی دیگر تفسیر آیه و اطلاع از جزئیات محتوایی و مفهومی آن به منزله‌‌ی معیاری است در جهت نقد و ارزیابی اسباب ‌نزول و تبیین صحت و یا سقم آن.»[۱۱۱]
«در گردآوری اسباب ‌نزول دو نظریه قابل ارائه است: نظریه‌‌ی اول: برخی بر این باورند که اسباب ‌نزول به صورت پراکنده و بیشتر در ضمن تفسیر از آغاز قرن دوم هجری نگاشته شد و پیش از این تاریخ، اسباب نزول، هم‌چون دیگر مباحث قرآن به انگیزه‌هایی نگارش نشده است. نظریه‌ی‌ دوم: تدوین حدیث در عصر پیامبر۲ انجام می‌گرفت و تا جایی‌که امکانات و ابزار کتابت اجازه می‌داد، مسلمانان سخنان پیامبر۲ را می‌نوشتند.
بنابراین اسباب‌ نزول، پنج مرحله را پشت سر نهاده است:

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-مرحله‌ی‌ نقل سینه به سینه،
۲-مرحله‌‌ی تدوین در ضمن حدیث (که البته این در حد فرضیه و احتمال است)،
۳-مرحله‌‌ی تدوین در ضمن تفسیر،
۴-مرحله‌ی‌ تدوین به صورت مستقل،
۵-مرحله‌‌ی نقد و بررسی و شکل‌گیری به صورت علمی خاص.»[۱۱۲]
«با این‌که در این مقوله کتاب‌ها و نگاشته‌های بسیاری وجود دارد، ولی هنوز به‌طور قطع و یقین نمی‌توان گفت که هر آیه‌ای از قرآن سبب نزولش چه بوده است و درباره‌ی کدامین رخداد نازل شده است؟ حال آن‌که، آن‌چه مفسر و قرآن‌پژوه بدان نیازمند است، دست‌یابی به اطلاعات و دانش‌های قرآنی و تفسیری با تکیه بر روایات صحیح و معتبر است. شاید توجه به همین مهم بوده است که پیشینیان را به سختگیری و دقت بسیار نسبت به اطلاعات موجود در این زمینه وا داشته است. این ضعف و عدم اعتبار، هم در زمینه‌ی‌ سند روایات اسباب نزول و هم به لحاظ محتوا رخ می کند. با توجه به آن‌که بیشتر روایات سبب نزول از صحابه و تابعین نقل شده است، بحث حجیت قول آنان نیز مطرح می‌شود.»[۱۱۳]
۲-۴-۱-۱-بررسی سندی روایات
«آن‌چه درباره‌ی‌ سند این احادیث به اختصار می‌توان گفت این است که:
۱-حضور گروه وسیعی از ناقلان و مفسران تابعی، در انتقال این اخبار به نسل‌های پس از خود، بهترین گواه بر سستی و ضعف این روایات است. افرادی چون: عکرمه، مجاهد، عطا، مقاتل، ضحاک و … که نه سماعی از پیامبر۲ داشته‌اند تا گفته‌ی ایشان حمل بر درک و دریافت از ناحیه‌ی حضرتش شود و نه قراین و احوال زمان نزول را مشاهده کرده‌اند تا از خطا و اشتباه در دریافت و انتقال مصون باشند و از سوی دیگر دلیل و مدرکی معتبر دال بر وثوق و عدالت این افراد در دسترس نیست، بلکه چه‌بسا خلاف آن به صراحت از سوی فریقین رسیده است.
۲-تأثیرپذیری و انعطاف شدید اندیشه‌ی‌ تابعین و راویان پس از ایشان در برابر آراء و افکار و انظار اهل کتاب با فاصله گرفتن از حوزه‌ی اندیشه‌ی معلمان واقعی وحی (اهل‌بیت%)؛ این رسوخ و راه‌یابی افکار بیگانه در حوزه‌ی اندیشه‌ی اسلامی و از جمله تفسیر قرآن و علوم وابسته به آن دارای عوامل اجتماعی، فرهنگی و دینی متعددی بوده است. لذا در زمینه‌ی تفسیر با انبوهی از آراء و افکار اسرائیلی و نصرانی روبه‌روییم که به عنوان توضیح آیات قرآن ثبت گردیده است و در حوزه‌ی روایات و از جمله روایات اسباب ‌نزول با گروهی گسترده از اخبار جعلی و محرف و موضوع روبه‌روییم! و این حقیقت تلخ ما را در پذیرش آراء و انظار تفسیری و روایی موجود سخت محتاط و بدبین می‌سازد.»[۱۱۴]
«۳-از طرف دیگر از ابتدای اسلام، افرادی با انگیزه‌ی ضربه‌زدن به اسلام و پیامبر۲، سخنان پیامبر۲ را جعل یا تحریف می‌کردند. ولی افشای عملکرد آنان از سوی پیامبر۲ و برخورد شدید آن حضرت با جاعلان، باعث شد دیگر کسی جرأت نکند آشکارا به جعل و تحریف حدیث اقدام کند ولی پس از وفات پیامبر۲، جلوگیری خلفا از نوشتن و نقل حدیث، باعث شد افراد بسیاری با انگیزه‌های سیاسی و مذهبی و قومی و کرامت بخشیدن به خویش و … شروع به جعل و تحریف احادیث کنند. لذا اسباب نزول نیز از گزند این تحریف‌ها و … سالم نماند و افراد بسیاری اسباب نزولی را در راستای انگیزه‌های خویش جعل کرده، نشر دادند.
۴-از سوی دیگر، در همین زمان بود که آرای تفسیری مفسران با اسباب نزول آمیخته شد و به عنوان اسبا‌ب نزول معرفی گردید. به گونه‌ای که مطالعه کننده‌ی تفاسیر، به آسانی توانا بر جداسازی اسباب نزول از نظریات و دیدگاه‌های مفسران نبود و یا در مورد ناسازگاری دو سبب نزول برای برتری یکی بر دیگری، ملاکی نمی‌شناخت. از این روی، شناخت واژه‌های به کار گرفته شده در مورد اسباب ‌نزول و معیارهای شناسایی اسباب ‌نزول که به صورت پراکنده توسط پژوهشگران علوم قرآن و مفسران بیان گردیده است، امری کارساز و مفید بوده و خواهد بود.»[۱۱۵]
۲-۴-۱-۲-بررسی متنی روایات
«چنان‌چه از اشکال‌های سندی روایات یادشده چشم‌پوشی کنیم، با مشکلی مهم‌تر در حوزه‌ی محتوا و دلالت این احادیث روبه‌رو می‌شویم که تردید انسان را در پذیرش این مدارک دو چندان می‌کند. نگاهی به روایات اسباب نزول نشان می‌دهد که:
۱-بسیاری از آن‌ها نقل به معنی شده و به دست ما رسیده‌اند. در زمینه‌ی اسباب نزول، گاه به روایاتی برمی‌خوریم که درمورد یک حادثه و رخداد، قدر جامع و جهت مشترک ندارند و در برخی موارد منبع نقل سخن نیز شخص واحدی است و با این وجود، نقل‌های مختلف و متفاوت در قضیه‌ی خاص، به دست ما رسیده است و این خود نشانگر توسعه و شیوع (نقل به معنی) در حوزه‌ی روایات اسباب نزول است.
۲-شرایط خاص سیاسی و فرهنگی حاکم بر قرن اوّل که مانع از کتابت حدیث بوده است، راویان را ناگزیر از حفظ و انتقال محفوظات خویش به گونه‌ای غیر مکتوب و سینه به سینه می‌ساخته است که در هر مرتبه‌ی نقل، لاجرم تغییرات و اضافات و زوایدی و یا احیاناً نواقصی نیز به‌طور طبیعی به همراه داشته است. این تغییرات که در هر مرتبه، ناچیز و اندک جلوه می‌نموده، به تدریج و بر اثر تراکم و فزونی، گاه اصل ماجرا و حقیقت رخداد را مخدوش و به گونه‌ای دیگر جلوه داده است.
۳-از سوی دیگر، باید توجّه داشت که راویان این احادیث، خود علل نزول و رخدادها و حوادث مرتبط با آن را مشاهده نکرده و بی واسطه نیز از گواهان دریافت نکرده‌اند، بلکه چه‌بسا بتوان ادّعا کرد که اینان تنها بر اساس پیوند و مشابهتی که میان مفاد و مضمون آیه با قصه‌ای از اسباب نزول احساس می‌کرده‌اند، مبادرت به ذکر سبب نزول یاد شده در ذیل آیه‌ی شریفه نموده و آن را به عنوان شأن نزول آن یاد کرده‌اند و برترین گواه بر این ادّعا، سیاق خود آیات شریفه است و نیز ذکر سبب نزول‌های متناقض در مورد آیه‌ای خاص، که آشنایان با وادی اسباب نزول و نگاشته‌های مربوط به آن بدین امر معترفند. این خود نشانگر دخالت اجتهاد و نظر شخصی و در برخی موارد، اعمال سلیقه‌ی راوی است و یا تقویت کننده‌ی این احتمال که در بسیاری از این روایات، جعل و تحریف صورت گرفته است.»[۱۱۶]
۲-۴-۲-اعتبار روایات اسباب نزول
«اندیشه و اقوال افرادی چنین و راویانی این‌گونه، اعتبار لازم را در حوزه‌ی اندیشه‌ی قرآنی و از جمله اسباب نزول ندارد و ناگزیر باید به سراغ مرجّحات و معیارهایی رفت که می‌تواند ما را در گزینش روایات صحیح و معتبر یاری رساند و صحّت و سندّیت آن سبب را تأیید و تضمین کند. در این زمینه روش‌های شناخته شده‌ای وجود دارد که متخصصان علم حدیث بدان واقفند؛ و به مؤیّداتی از ناحیه‌ی عقل، تاریخ، احادیث معتبر و نصّ قرآن کریم و یا دیگر مرجّحات در پذیرش سخن و نظر ایشان روی آورد.
۲-۴-۲-۱-بررسی‌های سندی
سند، بخشی از روایت است که نقادی آن، اگرچه نمی‏تواند به تنهایی مبنای داوری نهایی درباره‌ی روایت باشد، اما قوّت یا ضعف آن می‏تواند قرینه‏ای در تأیید دلایل دیگر برای قضاوت تلقی شود. از جمله مرجحات سندی روایت، تصحیح اسناد است.
۲-۴-۲-۲-بررسی‌های متنی
از جمله مرجحات متنی روایات، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱-تطبیق مورد با آیات قرآن: از آن جهت که قرآن، قطعی الصدور است و سبب نزول، ظنی الصدور، سبب نزول در اعتبار خود، نیازمند تأیید گرفتن از قرآن است. بر این اساس، هرگاه سبب نزولی مخالف با قرآن باشد، باید آن را دور انداخت و اطمینان داشت که آن سبب نزول واقعیّت ندارد و از معصوم۸ نقل نشده است، زیرا معصومین% در روایات فراوانی به روشنی بیان کرده‌اند که ما هیچ‌گاه کلامی که خلاف قرآن باشد، نمی‌گوییم.
سبب نزول را بدین طریق می‌توان به قرآن عرضه داشت:
الف-تطابق ظاهری، مانند: عدم تعارض با عصمت و شخصیت نبی۲ و تصویر پیامبران% که تنها از طریق قرآن میسّر است، پیاده کردن این مبنا عملاً به عرضه‌ی روایات به قرآن می‏انجامد.
ب-تطابق تفسیری: یعنی برابری سبب با مفاد تفسیری آیه‌ی شریفه، زیرا حدیث در اعتبار خود به تأیید قرآن نیازمند است. بنابراین، اسباب نزول یاد شده در ذیل آیات کریمه، چنان‌چه متواتر، یا قطعی الصدور نباشد، با آیه برابر می‌شود و تنها در صورتی‌که با مضمون آیه و تفسیر آن و دیگر نشانه‌ها و قراینی که در اطراف آیه موجود است، هم‌سویی داشته باشد، مورد پذیرش واقع می‌شود.[۱۱۷]
۲-تطیبق مورد با سنت قطعی (بهره بردن از اخبار متواتر و قطعی الصدور): پیامبر اکرم۲ و ائمه‌ی اطهار% در کنار قرآن، سنت را به عنوان یکی از مهم‌ترین معیارهای ارزیابی روایت معرفی کرده‏اند. اما نکته‌ی مهم در اِعمال این ملاک، این است که در مقام تعارض چند روایت، کدام را باید روایت معیار تلقی کرد و کدام را باید کنار گذاشت؟
۳-تطبیق مورد با عقل
۴-تطبیق مورد با تاریخ (تعارض روایت با زمان نزول به تنهایی محتمل سه امر است: خطای راوی در تعیین این روایت به عنوان سبب نزول، ساختگی بودن روایت، توجیه آن بر مبنای تکرّر نزول.)
۵-تطبیق مورد با واقعیّات مسلم و پذیرفته شده (سازگاری با اعتقادات و باورها): عصمت پیامبر۲ از جمله اعتقادات مستحکم مسلمانان است. بر این اساس، هر سبب نزولی که در جهت تضعیف شخصیت والای پیامبر۲ باشد، پذیرفته نخواهد بود.»[۱۱۸]
۲-۴-۳-راه دست‌یابی به اسباب نزول از دیدگاه آیت‌الله معرفت
آیت‌الله معرفت راه دست‌یابی به اسباب نزول را روایتی که دارای سند متقن و یا تواتری که موجب اطمینان از صحت آن واقعه و نیز موجب رفع ابهام از آیه شود، می‌داند.[۱۱۹]
ایشان می‌نویسد: «اسباب نزول از راه نقل روایت ‏به دست مى‏آید، راه شناخت و پى‏بردن به اسباب نزول بسى دشوار است، زیرا پیشینیان در این ‏زمینه مطلب قابل توجهى ثبت و ضبط نکرده‏اند، جز اندکى که کاملاً چاره‌ساز نیست. شاید یکى از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند و دیگر نیازى نمى‏دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند براى آینده ‏ثبت کنند. بعدها روایاتى در این زمینه فراهم شد که بیش‏تر داراى ضعف سند و غیر قابل اعتماد بوده و احیاناً اعمال غرض در کار وجود داشته است. به ویژه در دوران‏ تاریک حکومت‏ بنى‌امیه که از روى غرض‌ورزى، آیات بى‏شمارى با تنظیم شأن نزول‏هاى ساختگى، طبق دل‌خواه، تفسیر و تأویل شده است. واحدى در اسباب النزول مى‏گوید: «جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزى گفته‏ شود، مگر آن‌که روایت صحیح و قابل اعتمادى در دست‏ باشد و از کسانى روایت‏ شده باشد که خود شاهد حوادث اتفاق افتاده‌ی آن زمان بوده باشند. نه آن‌که از روى ‏حدس و گفته‏هاى بى‏اساس، سخنى گفته باشند». سپس از ابن‌عباس روایت مى‏کند که پیامبر اکرم۲ فرمود: «از نقل حدیث‏ بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح‏ داشته باشید، زیرا هر کس بر من و قرآن دروغى ببندد، جایگاه خود را در آتش‏ فراهم ساخته است‏». لذا سلف صالح از هرگونه سخن درباره‌ی قرآن خوددارى‏ مى‏کردند. محمدبن‌سیرین مى‏گوید: «از عبیده، یکى از سرشناسان تابعین، درباره‏‌ی تفسیر آیه‏اى از قرآن پرسشى نمودم، گفت: رفتند کسانى که مى‏دانستند در چه جهت‏ قرآن نازل شده است‏». یعنى علم به اسباب نزول داشته‏اند. واحدى مى‏گوید: «در این زمان بسیارند کسانى که در این زمینه دروغ پردازى‏هاى فراوانى دارند، لذا براى ‏رسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود». از امام احمدبن‌حنبل ‏در این باره نقل شده: «ثلاثه لا اصل لها: المغازی و الفتن و التفسیر»، سه چیز اصل و پایه‌ی درستى ندارد: روایاتى که درباره‌ی جنگ‏هاى صدر اسلام ثبت‏ شده، روایاتى که درباره‌ی فتنه‏هاى آخرالزمان گفته شده و روایاتى که درباره‌ی تفسیر و تأویل قرآن آورده‏اند». امام بدرالدین زرکشى از برخى ‏محققین نقل مى‏کند: «مقصود بیش‏ترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست، نه‏ این‌که همه‌ی آن‏ها قابل اعتماد نباشند». معروف‏ترین کسى که در این باره روایاتى‏ جمع‌آورى کرده است، ابوالحسن على‌بن‌احمد واحدى نیشابورى (متوفاى ۴۶۸) است که جلال‌الدین سیوطى (متوفاى ۹۱۱) بر او خرده گرفته و مى‏گوید که در فراهم کردن روایات ضعیف همت گماشته، صحیح و سقیم را به هم آمیخته و بیش‏تر روایات خود را از طریق کلبى از ابى‌صالح از ابن‌عباس آورده است که جداً واهى و ضعیف است. سپس خود سیوطى در این زمینه رساله‏اى نگاشته به نام ‏لباب النقول (برگزیده‏هاى منقول) که خود نیز در انتخاب روایات از روایت‏هاى‏ ضعیف، مصون نمانده است.»[۱۲۰]

نظر دهید »
دانلود فایل پایان نامه : منابع پایان نامه کارشناسی ارشد :بررسی مقایسه ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

۲-۲- صداق
الف) معنای لغوی صداق
صداق در لغت به معنای مَهریه زن، کابین (المعجم الوسیط، ۱۳۸۹، ۱/۱۰۸۷).
در قرآن الفاظ دیگری در معنای مَهر استعمال شده است، مانند صَدُقَََََه، نِحلَه، فَریضَه و أَجر. مترادف مَهر در زبان عربی لفظ صداق- به فتحه وکسر صاد- و صَدُقَه است.
صَدُقَه، از ریشه «صَدَقَ» به معنی خبرمطابق با واقع هست. نکته لطیفی که از این ریشه یابی به دست می آید، این است که دادن مَهر از طرف مرد به زن هنگام ازدواج، خبر از صداقت وراستی او نشانه ای از علاقه و محبت به زن وتشکیل خانواده است(میر شمسی، ۱۳۸۰، ص۲۵).
نِحلَه به معنی عطا و فرض است لفظ نِحلَه در آیه «وَاتوُالنَّساءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحلَه»و همچنین آمده نحله هدیه ای از طرف خدا به زنان است. (طبرسی، ۱۳۶۰، ۵/۲۰).
وگفته شده این کلمه از ریشه نحل به معنی زنبور عسل است، زیرا بخشش وعطیه شباهت به کار زنبور عسل دارد.
فریضه، به معنای چیزی است که خداوند بندگانش را به آن امر ویا نهی کرده است(میرشمسی، ۱۳۸۰، ص۲۶).
این لفظ در(نساء / ۲۳۷) آمده، که مرحوم طبرسی در مجمع البیان گفته است:
مراد از فریضه، صداق است، ودر این باره مخالفی دیده نمی شود، اما این که چرا لفظ فریضه در معنای مهر استعمال شده، می گوید «لانه یجب بالعقد» زیرا مهر به سبب عقد واجب می شود، اجر در لغت به معنی عوض عمل و انتفاع است، ودر آیه کریمه «فاتوهن اجورهن» به همین معنا استعمال شده و مراد از آن، عوض در عقد متعه است (طبرسی، ۱۳۶۰، ۵/۲۰) .
صِدَاق المَرأه وصِداقُها و صُدقَتُها: آنچه به عنوان مهریه ی زن پرداخت می شود.
أَصدَقتُها: مهریه ی زن را پرداخت کردم. (راغب اصفهانی،۱۳۸۷، ص۴۴۳).
صداق: کابین، مهر زن. (معین، ۱۳۸۲، ص ۷۷۳).
ب) معنای اصطلاحی مهر
مال(ویا چیزی که قائم مقام مال باشد) معینی است که بر سبیل متعارف زوج به زوجه در عقد نکاح می دهد ویا به نفع زوجه برذمه می گیرد. (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸، ص۷۰۲).
ج) معنای اصطلاحی صداق
صداق: مهر را گویند، همچنین صدقه، نحله، اجر، فریضه، علیقه، حبا وعقر نامیده می شود.
بنا به قول مشهور بین فقهاء به صرف عقد زوجه مالک تمام مهر است نهایت اینکه مالکیت زوجه نسبت به تمام مهر متزلزل بوده واستقرار این مالکیت «نسبت به نصف دوم» متوقف بر دخول است به همین جهت اگر تقاضای اجرائیه برای تمام مهر شود و زوج دعوی عدم دخول کند چون استحقاق زوجه نسبت به نصف ثانی محتاج به اظهار نظر قضائی است باید زوجه نسبت به این مقدار بدادگاه مراجعه کند. (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸، ۴۰۵)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۳- نفقه
الف) معنای لغوی نفقه
نفق (نفق ینفق نفقاً)الشیءآن چیزمصرف وتمام شد(المعجم الوسیط، ۱۳۸۹، ۱/۲۰۱۱) نفقه در فارسی، در دو معنا به کار رفته است که عبارتند از:

    1. آنچه از درم وامثال آن صرف خویشتن ویا عیال خود کنند؛ روز مره ای که برای زن وفرزندان واهل وعیال مقرر کنند وخرج هر روزه.
    1. آنچه انفاق وبخشش کنند ونفقه خوار، آن که نفقه کسی خورد، ونفقه دادن، یعنی متکفل معاش دیگری شدن وهزینه معاش دیگری را تعهد کردن. (دهخدا،۱۳۷۷، ص۲۲۶۴۱).
    1. صاحب مصباح المنیر: « نفقه» را اسم مصدر «نفق» می داند ومعتقد است در عبارت: « نَفِقَتِ الدَّراهِمُ نَفَقاً »، «نفقه» به معنای «نَفِدَت» ؛ یعنی «تمام شد، فانی ونابود شد» می باشد. جمع «نفقه» را مانند رقبه ورقاب، بر«نِفاق» وهمچنین بر«نَفَقات» صحیح می داند.(القمری الفیومی، ۱۳۴۷ ه ق، ۱/۳۲۷).
    1. راغب در مفردات نیز همین معنا را را در جایی که گفته می شود:«نَفِقَتِ الدارهمُ تُنفَقُ وأَنفَقتُها » برای «نفقه» بیان نموده است.

وهمچنین راغب در مفردات می نویسد: نفقه اسم است برای آن چیزی که انفاق می شود؛ مانند آیه: « ومَا أَنفَقتُم مِن نَفَقَهٍ » (بقره / ۲۷۰) ویا در آیه: « وَلا یُنفِقُون نَفَقَهً » (توبه /۱۲۱) که نفقه به آن چیزی که انفاق شده, گفته شده است. (راغب اصفهانی، ۱۳۸۷، ص ۷۸۸).
با توجه به معنایی که راغب برای نفقه ومانندآن بیان کرده، نفقه زن وفرزندان و… از آن جهت نفقه نامیده شده، چون چیزی که مرد برای همسرش خرج می کند به شکلی از مال وی خارج شده ومصرف می گردد، اگر چه از سوی دیگر وضع وحال زن نیز، با مصرف این مال، رونق می گیرد؛ در نتیجه هر دو معنا، یعنی نابودی وکاستی وفنا، با صرف مال زوج و رواج و رونق، با توجه به حال زوجه، مناسبت دارد.(صادقی، ۱۳۹۰، ص۳۷).
ب) معنای اصطلاحی نفقه
انفاق به معنی صرف کردن است ونفقه اسمی است از انفاق.
در اصطلاحات حقوق مدنی عبارت است از صرف هزینه خوراک و پوشاک و اثاث خانه و جامه به قدر رفع حاجت وتوانائی انفاق کننده «در مورد نفقه اقارب» وخوراک و پوشاک و مسکن واثاث خانه و خادم در حدود مناسبت عرفی با وضع زوجه «در مورد نفقه زوجه». (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸،ص ۷۱۸).
۲-۴- محارم
الف) معنای لغوی محارم
ممنوع بودن چیزی. (راغب اصفهانی،۱۳۹۰، ص۱۸۳)
کاری که اسلام آن را منع کرده و ارتکاب آن گناه باشد.(معین، ۱۳۸۵، ص۴۶۱).
ب) معنای اصطلاحی محارم
هرزنی که وقاع با او شرعاً جائز است و یا به علت نسب یا رضاع یا مصاهرت«به عقد یا ملک یمین» حرام مؤبد است مانند مادر زن.
قدرمتیقن آن محارم نسبی«از نسب مشروع» می باشد وشامل نسب حاصل از زنا نمی باشد.
محرمات نسبی «به ضم میم وفتح حاء و تشدید راء» در فقه به پدر واجداد و مادر و جدات «تا هر قدر که بالا رود» واولاد« تا هر قدر که پائین رود» وبرادر وخواهر و اولاد آنها «تا هر قدر که پائین رود» وعمه ها وخاله ها و عمه ها وخاله ها ی پدر ومادر واجداد و جدات را گویند که نکاح با آنان ممنوع است. (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸،ص ۶۲۵).
۲-۵- نشوز
الف) معنای لغوی نشوز
نشوز،مصدر معرب است و کلمه ای که از این مصدر مشتق می شود، به معنای نا سازوار یا نا سازگار یا نا ساز می باشد ودر روابط زن وشوهر، به معنای عصیان و ناسازگاری کردن زن با شوهر « به خشم در آوردن وی یا ناسازوار کردن شوهر با زن یا نا ساختن هر یک با دیگری، ویا کراهت داشتن زن وشوهر هر یک از دیگری است.
همچنین به خارج شدن زن از اطاعت مرد وترک کردن زن توسط مرد، با زدن زن و ستم نمودن بر وی گفته می شود.(دهخدا، ۱۳۷۷، ۱۴/ ۲۲۵۰۸و ۲۲۵۰۹).
در زبان عربی « نشوز» جمع « نشز» و به معنای مکان مرتفع، ارتفاع وبلند شدن می باشد. (راغب اصفهانی، ۱۳۹۰، ص۷۷۴).
ب) معنای اصطلاحی نشوز
صاحب جواهر در تعریف نشوز می نویسد:
« النشوز هو الخروج من الزوج والزوجه عن الطاعه الواجبه علی کل واحد منهما الی الآخراً »نشوز، خارج شدن هر یک از زوج وزوجه از طاعت واجبی است که هر یک از آن دو نسبت به دیگری به عهده دارند. (نجفی، ۱۹۸۱م،۳۱/ ۲۰۰).
۲-۶- بکارت

نظر دهید »
منابع علمی پایان نامه : دانلود مقالات و پایان نامه ها درباره شناسایی و اولویت ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

شرکتها و موسسات تحقیقاتی خصوصی
واحدهای فناوری نوپا
مراکز تحقیق و توسعه صنایع و واحدهای تحقیق و مطالعه دستگاه های اجرایی
۲-۱۶-۱-۸ پذیرش در مرکز رشد
پذیرش واحدهای متقاضی جهت استقرار در مرکز رشد فناوری دانشگاه تربیت مدرس بر اساس معیارهای زیر صورت می پذیرد:
ایده مناسب متکی بر فناوری ، فرد و تیم کارآفرین ، برنامه اقتصادی متکی بر بازار
۲-۱۶-۱-۹ معرفی خدمات پشتیبانی
مجموعه خدمات پشتیبانی مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تربیت مدرس با ایده بهره گیری مشترک واحدها از امکانات خدماتی از یک سو و ارائه مشاوره ای لازم از سوی دیگر به منظور کاهش هزینه های واحدهای نوپا و افزایش توان مدیریتی آنها راه اندازی شده است.
۲-۱۶-۱-۱۰ خدمات پشتیبانی عمومی
واحدهای فناوری در شروع کار خود همواره نیاز به یکسری امکانات از قبیل دفتر کار، تجهیزات اداری، منشیگری، تایپ، تکثیر و کارپردازی دارند. مرکز رشد فناوری امکانات فوق را در قالب خدمات پشتیبانی عمومی در اختیار واحدهای پذیرش شده قرار می دهد. این خدمات برای واحدهای مستقر در دوره رشد بدون محدودیت و با احتساب هزینه و برای واحدهای پذیرفته شده در دوره پیش رشد محدود و رایگان می باشد (دانشگاه تربیت مدرس مرکز رشد., ۱۳۸۹).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱۶-۲ پارک علم و فناوری:
شهرک های علمی و تحقیقاتی و پارک های علم و فناوری ایده جدیدی است که نخستین بار در سال ۱۹۵۱، در دره سلیکون آمریکا با هدف توسعه تکنولوژی و ایجاد شرایط مناسب جهت دستیابی سریع‌تر به نوآوری ها و فناوریهای برتر ایجاد شد و به دنبال آن با برخواستن موج انقلاب الکترونیک از این پارک، جایگاه و اهمیت آن در جهان صنعتی روز به روز گسترش یافت.
پارکهای علم و فنآوری بگونه‌ای طراحی و احداث می شوند که قادر باشند توانائی پژوهشی و اطلاعاتی دانشگاه ها، مؤسسات دولتی و خصوصی را در مکانی مناسب متمرکز نموده و با همکاری استادان، دانش‌آموختگان و صاحبان ایده های نو، متخصصان و پژوهشگران صنایع داخل و خارج، تکنولوژی برتر را ابداع نموده و از این طریق به توسعه صنعتی و پویائی فناوری کشور کمک و مساعدت نمایند.
پارکهای علم و فنآوری در کشورهای مختلف صنعتی و کشورهای در حال توسعه تعاریف و جایگاه های متفاوت دارند و با توانائی های توسعه تکنولوژی کشور، اهداف، سیاست‌ها و زیرساخت های توسعه ای در آن کشورها ارتباط مستقیم دارند. جایگاه پارکها، با توجه به نیازها و تنگناهای موجود در هر کشور مشخص گردیده و اهداف متفاوتی را دنبال می کنند، پاره ای از شهرک‌های علمی‌ و تحقیقاتی مانند شهرک‌ سوکوبا در ژاپن با هدف حمایت از تکنولوژی ملی به منظور رشد و توسعه منطقه ای احداث گردیده و پاره ای دیگر مانند شهرک «دایدوک» در کره جنوبی و پارک علمی و فناوری سنگاپور، که نمونه ای موفق و برنامه‌ ریزی شده در جهان است با هدف رشد اقتصادی، انتقال، جذب و بومی کردن تکنولوژی تأسیس شده‌ اند.
با توجه به دیدگاه ها و تجربیات موفق و ناموفق کشورها در بهره ‌گیری از پارکهای علم و فنآوری،‌ ضروری است که هر کشور ابتدا در راستای توجه به نقاط قوت و ضعف صنعتی خود، اهداف تأسیس پارکهای علم و فنآوری را مشخص نماید.
با توجه به مطالب فوق پارک علم و فناوری مدرس با هدف بهره گیری مؤسسات دولتی و خصوصی از توانائی های پژوهشی و اطلاعاتی دانشگاه ها، و ایجاد اشتغال و کارآفرینی برای صاحبان ایده، ‌توسعه فناوری و بومی کردن تکنولوژی، تأسیس شده است. لذا سه رکن اصلی این پارک عبارتند از:
۱) مراکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تربیت مدرس
۲) پژوهشکده ها و دفاتر تحقیق و توسعه مؤسسات دولتی و خصوصی داخلی
۳) پژوهشکده ها و دفاتر تحقیق و توسعه مؤسسات و شرکتهای بین المللی
دانشگاه تربیت مدرس با داشتن ۴۲۴ نفر کادر هیئت علمی و ۱۳۳ رشته کارشناسی ارشد و ۷۰ رشته دکترا، سالانه حدود ۷۵۰ نفر دانش آموخته کارشناسی ارشد و حدود ۲۰۰ نفر دانش آموخته دکترا دارد و مجموعا تاکنون حدود ۹۰۰۰ فارغ التحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا به دستگاه های اجرایی تحویل داده است. لذا توانائی دارد با ایجاد پارک‌ علم و فنآوری مدرس، ارتباط دانشگاه، صنعت و مراکز تحقیقاتی و رشد را که موجب شکوفائی صنایع پیشرفته و کارآفرینی برای صاحبان ایده می شود بخوبی برقرار نماید (دانشگاه تربیت مدرس پ. ع., ۱۳۸۹)
۲-۱۷ مراکز تجاری سازی یافته های پژوهشی در دانشگاه تهران
۲-۱۷-۱ پارک علم و فناوری دانشگاه تهران
موج فناوری عمده ترین عامل پیشرفت در جهان کنونی است و دستیابی به توسعه مطلوب، در گرو استفاده از ظرفیت های فناورانه در فرایند تحولات علمی و اقتصادی جهانی می باشد. بر اساس سند چشم انداز بیست ساله توسعه، اقتصاد کشور تا سال ۱۴۰۴ مبتنی بر دانش خواهد بود که زیربنای آن، تولیدات و صنعت دانش محور است که تحقق این امر در گروی ایجاد و تاسیس شرکت های دانش محوری است که از مراکز آموزشی و دانشگاه ها فارغ التحصیل شده باشند.تحقق رقابت پذیری در پژوهش یکی از اقدامات ضروری در این راستا به شمار می‌رود که باید با حمایت از تاسیس شرکت‌های دانش محور توسط بخش غیر دولتی و تعاونی و مشارکت آنها در تولید علم کشور انجام پذیرد.
بر اساس تجربه جهانی، پارک های علم و فناوری به عنوان بستر و ساختاری کلیدی و با اهمیت برای دستیابی به توسعه علمی و فناوری در کشورهای گوناگون شناخته و به کار گرفته شده اند. پارک علم و فناوری دانشگاه تهران، به منظور تبدیل دانش به ثروت، تجاری سازی دستاوردهای پژوهشی و ایجاد شبکه فناوری بین صنعت و دانشگاه از طریق ارائه خدمات متناسب در هر حوزه ایجاد شده است. این مهم با تکیه بر ظرفیت ها و توانمندی های دانشگاه تهران و پارک و در راستای انتقال و آفرینش فناوری، ارتقاء فرهنگ نوآوری در کشور و ارتقاء تعاملات بین صنعت و دانشگاه صورت می پذیرد (دانشگاه تهران, ۱۳۸۲).
۲-۱۷-۱-۲ تاریخچه پارک علم و فناوری دانشگاه تهران
ایده تاسیس پارک علم و فناوری دانشگاه تهران توسط مدیریت وقت پردیس فنی در سال ۱۳۸۰ مطرح و اقدامات اولیه برای راه اندازی آن از همان زمان آغاز گردید. در اولین گام اجرایی مرکز رشد واحدهای فناوری در سال ۱۳۸۲ با کسب مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری فعالیت خود را آغاز نمود و پس از آن مرکز کارآفرینی با مصوبه هیات رئیسه دانشگاه به مجموعه پارک ملحق گردید. هم زمان با اولین فراخوان پذیرش و استقرار واحدهای فناوری در مرکز رشد، فعالیت های پارک شکل جدی تری به خود گرفت و سرانجام در تیرماه ۱۳۸۴، دانشگاه تهران موافقت اصولی تاسیس پارک علم و فناوری را از وزارت متبوع دریافت نمود. پس از آن فعالت های پارک وارد مراحل اجرایی شد که می توان تدوین و تصویب اساسنامه و ساختار سازمانی پارک و مراکز تابعه، شکل گیری ستاد و آغاز به کار شورای پارک، پذیرش و استقرار واحدهای فناور و تدوین برخی آئین نامه های داخلی را از اقدامات مهم صورت پذیرفته، دانست (دانشگاه تهران, ۱۳۸۴) .
۲-۱۷-۱-۳ چشم انداز پارک
پارک علم و فناوری دانشگاه تهران مصمم است با برخورداری از منابع انسانی فرهیخته، اثربخش و متخصص، ساختار انعطاف پذیر و فناوری کارآمد، بهترین پارک علم و فناوری دانشگاهی کشور و منطقه در زمینه های تولید و انتقال فناوری به صنایع، کارآفرینی، رشد و توانمندسازی شرکت های کوچک و متوسط، دریافت ایده‌ها و فکرهای خلاق و کارآفرین در جهت توسعه پایدار ملی باشد. چشم انداز پارک علم و فناوری دانشگاه تهران به شرح زیر است:
معتبرترین و کارآمد ترین مجموعه در راستای حمایت از کسب و کارهای دانایی محور، از طریق برقراری تعاملات گسترده میان صنعت و دانشگاه، برای تولید ثروت بر مبنای دانش.
یکی از موفق ترین مراکز ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان دانشگاهی.
قوی ترین پل ارتباطی برای حضور شرکت های فناور داخلی در سطح بین المللی.
یکی از معتبرترین مجموعه ها برای جذب سرمایه گذاران مخاطره پذیر داخلی و خارجی.
یکی از مهم ترین مراکزی که در جامعه با خلق محصولات و بازارهای جدید از طریق تشویق و حمایت از ارتقای فرهنگ نوآوری، باعث افزایش تولید ناخالص ملی می گردد.
گزینه انتخابی اول برای نخبگان دانشگاهی (دانشگاه تهران, ۱۳۸۴).
۲-۱۷-۱-۴ اهداف راهبردی پارک
هدف اصلی پارک علم و فناوری دانشگاه تهران کمک به توسعه کسب‌وکارهای دانش‌محور و نتیجتاً افزایش توان اقتصادی- علمی ایران با تکیه بر توان علمی دانشگاه تهران می‌باشد.
تحقق این هدف اهداف زیر را نیز محقق می‌کند:

    1. افزایش تولید ناخالص ملی از طریق خلق محصولات و بازار‌های جدید.
    1. ایجاد شغل خصوصاً برای نیرو‌های دانشی و تحصیل کرده کشور.
    1. بهبود جایگاه فعالیت‌های دانش‌محور و جذب نخبگان داخلی و جلوگیری از فرار مغزها.
    1. تجاری سازی نتایج تحقیقات دانشگاهی.
    1. ایجاد حلقه ارتباطی بین صنعت ودانشگاه و در نتیجه تسهیل و کاهش زمان مورد نیاز جهت استفاده از نتایج تحقیقات و پژوهش ها به ویژه برای شرکت ها و صنایع نوپا
    1. افزایش میزان ریسک پذیری و قدرت رقابت شرکت های فن آوری داخلی و همچنین کمک به حضور آنها در سطح بین المللی (دانشگاه تهران, ۱۳۸۴)
نظر دهید »
نگارش پایان نامه درباره :تأثیر مسئولیت اجتماعی شرکت و تصویر ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

جدول۳-۴- ترکیب سؤالات اختصاصی پرسشنامه ۵۶
جدول ۳-۵- محاسبه پایایی پرسشنامه ۶۰
جدول ۳-۶- نتایج آزمون‌های سنجش نرمال بودن داده‌ها ۶۱
جدول ۳-۷ معیارهای برازش و تفسیر برازش قابل قبول ۶۴
جدول ۳-۸- نتایج آزمون همبستگی ۶۸
جدول ۴-۱- پراکنش سنی پاسخ دهندگان به پرسشنامه در نمونه مورد بررسی ۷۳
جدول ۴-۲- پراکنش جنسیت پاسخدهندگان به پرسشنامه در نمونه مورد بررسی ۷۳
جدول ۴-۳- پراکنش وضعیت تحصیلات پاسخدهندگان به پرسشنامه در نمونه مورد بررسی ۷۴
جدول ۴-۴- شاخص‌های توصیفی متغیرهای مکنون در نمونه مورد بررسی ۷۴
جدول ۴-۵- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر مسئولیت اجتماعی شرکت ۷۷
جدول ۴-۶- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر تصویر قیمت ۷۹
جدول ۴-۷- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر ارزش ویژه برند ۸۱
جدول ۴-۸: شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر رضایت ۸۲
جدول ۴-۹- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر اعتماد ۸۴
جدول ۴-۱۰- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر نگرش ۸۶
جدول ۴-۱۱- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر وفاداری ۸۸
جدول ۴-۱۲- شاخص‌های برازش مدل اندازه‌گیری متغیر قصد خرید ۹۰
جدول ۴-۱۳- شاخص‌های برازندگی ۹۴
جدول ۴-۱۴- نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری(SEM) برای فرضیه‌ها ۹۵
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جدول ۴-۱۵- نتایج آزمون T یک نمونهای برای متغیرهای مکنون تحقیق ۹۶
جدول ۴-۱۶- نتایج آزمون مقایسه میانگین دو جامعه جهت سنجش اثر جنسیت بر متغیرهای تحقیق ۹۸
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار ۱-۱ مدل تحلیلی تعدیل شده ۶
نمودار ۲-۱- مدل مسئولیت های اجتماعی شرکت ۱۷
نمودار ۲-۲- مدل رفتار خرید ۳۷
نمودار ۲-۳- مراحل تصمیم گیری خرید ۳۸
نمودار ۴-۱- مدل اندازه گیری متغیر مسئولیت اجتماعی شرکت در حالت تخمین استاندارد ۷۶
نمودار ۴-۲- مدل اندازه‌گیری متغیر مسئولیت اجتماعی شرکت در حالت معناداری ۷۶
نمودار ۴-۳- مدل اندازه‌گیری متغیر تصویر قیمت در حالت تخمین استاندارد ۷۸
نمودار ۴-۴- مدل اندازه‌گیری متغیر تصویر قیمت در حالت معناداری ۷۸
نمودار ۴-۵- مدل اندازه‌گیری متغیر ارزش ویژه برند در حالت تخمین استاندارد ۷۹
نمودار ۴-۶- مدل اندازه‌گیری متغیر ارزش ویژه برند در حالت معناداری ۸۰
نمودار ۴-۷- مدل اندازه‌گیری متغیر رضایت در حالت تخمین استاندارد ۸۱
نمودار ۴-۸- مدل اندازه‌گیری متغیر رضایت در حالت معناداری ۸۲
نمودار ۴-۹- مدل اندازه‌گیری متغیر اعتماد در حالت تخمین استاندارد ۸۳
نمودار ۴-۱۰- مدل اندازه‌گیری متغیر اعتماد در حالت معناداری ۸۳
نمودار ۴-۱۱- مدل اندازه‌گیری متغیر نگرش در حالت تخمین استاندارد ۸۵
نمودار ۴-۱۲- مدل اندازه‌گیری متغیر نگرش در حالت معناداری ۸۵
نمودار ۴-۱۳- مدل اندازه‌گیری متغیر وفاداری در حالت تخمین استاندارد ۸۷
نمودار ۴-۱۴- مدل اندازه‌گیری متغیر وفاداری در حالت معناداری ۸۷
نمودار ۴-۱۵- مدل اندازه‌گیری متغیر قصدخرید در حالت تخمین استاندارد ۸۹
نمودار ۴-۱۶- مدل اندازه‌گیری متغیر قصدخرید در حالت معناداری ۸۹
نمودار ۴-۱۷- مدل مطالعاتی پژوهش ۹۲
نمودار ۴-۱۸- مدل ساختاری در حالت تخمین استاندارد ۹۳
نمودار ۴-۱۹- مدل ساختاری در حالت ضرایب معناداری ۹۴

نظر دهید »
طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد مبانی-تدوین-الگوی-اسلامی‌ایرانیِ-سیاست-جنایی- فایل ۴
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

هرچند فقدان الگوهای متفاوت با با تجربه لیبرال­دموکراسی و سوسیالیسم، خود عامل مهمی در شکل­ گیری برداشت تقلیل­گرایانه از آزادی و عدالت بوده است، اما به هیچ رو نمی­تواند مانع از تلاش انسان­های حال و‌آینده برای دستیابی به الگوهای برتر و مفاهمه­آمیز از‌این دو آرمان ارزشمند بشری گردد؛ چنان که در اندیشه و نظام اسلامی مطلوب، بین آزادی و عدالت تناقض، تزاحم، واگرایی و تنافر غآیات و اهداف وجود ندارد و عدالت، تنها حدود آزادی را بر مبنای شریعت الهی و منابع آن تحدید می­ کند و وظیفه تأمین و استیفای متعادل آن را برای همه افراد بر عهده دارد.‌این دو مفهوم نه تنها متنافی­الاجزاء نیستند، بلکه مکمل و متمم یکدیگر هستند. اندیشه اسلامی، آزادی معارض با عدالت و به دیگر سخن آزادی ناعادلانه را از بن آزادی نمی­داند و برآیاین­گونه آزادی مشروعیت و روایی شرعی و عقلایی قائل نیست؛ همچنان­که همین حکم و گزاره را نیز برای عدالت معارض با آزادی صادق می­داند و عدالت بدون آزادی را نیز بی­محتوا و بی ­معنی به شمار می ­آورد.‌ایران اسلامی در ذیل طراحی الگوی جامع پیشرفت خود، و مواجهه منطقی با چالش­هایی که با آن روبرو است، باید در مورد مقوله آزادی نیز موضع و سپس الگوی عملیاتیِ خود را تبیین و تکمیل نماید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بخشی مهم از مسئله امروز ما پس از مقوله نگرشی و نظری در باب آزادی­های اجتماعی، اولاً فقدان، ضعف، پیچیدگی یا ابهام قوانین مربوط به حقوق و مسئولیت­های اجتماعی، و ثانیاً ضعف فرآیندهای اجرا و اعمال مؤثر قوانین، و ثالثاً نظارت درست بر اجرای قوانین است که گاه منشأ سوءاستفاده و گاه موجب سوءتفاهم درباره آزادی­های اجتماعی می­گردد. برای حل‌این بخش از مسئله، قوای سه­گانه با تدبیر و برنامه­ ریزی مشترک و بر اساس نقشه کلان برگرفته از مبانی اسلامی و اصول قانون اساسی و سیاست­های کلان مصوب مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی) و با توجه به چالش­ها و آسیب­های کنونی و مصالح ملی و با تکیه بر منطق استوار اسلام باید برای رفع‌این کاستی­ها اقدام نمایند. آنچه گفته شد، دغدغه­ها و امیدهایی بود که لحاظِ آنها در کنار هم، بایسته می­نمود؛ تا بر‌این پایه­ های ادراکی بتوان به خودِ مسئله – یعنی ترسیم الگوی بومی (اسلامی/‌ایرانیِ) سیاست جنایی – پرداخت.
این رساله، توضیح می‌دهد که چگونه عناصر نظارتی سیاست جنایی اسلام هرگز نتوانسته اند در قالب هیچ گونه نهاد اجتماعیِ خارج از حکومت، سازمان یافته و به عنوان یک نهاد هم عرض، قادر به نظارت و کنترل مؤثر بر دولت باشد.‌این وضعیت سبب شده است که علیرغم انقلاب‌‌های متعدد در تاریخ دولت‌‌های اسلامی، نهاد حکومت هر موقع و به دست هر کس یا کسانی که تأسیس گردید، به محض استقرار خود، به غول عظیمی تبدیل شود که هرگز از جانب‌ایجادکنندگان آن قابل کنترل نبوده و صرفاً از قواعد نامطلوبِ خاص خود (تأکید و تکیه ی هرچه بیشتر بر ابزار سلطه و عدم مدیریت ضابطه مند و نهادینه شده) اطاعت کند.
گفتمان فقه محور رایج کنونی از سیاست جنایی در کشورمان، دانشی اقتدارمحور است که ولایت حاکم را در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی بزهکاران و افراد ناکرده بزه ساری و جاری کرده و مفهوم «شورا» را که ظرفیتی بسیار غنی برای آغاز تحول به سمت قاعده­مندسازیِ سیاست جنایی در‌ایران است، در مفهوم «نصیحت» استحاله کرده است. همین کژتابی و کژبینی موجب گزیده­بینی و فهم محدود از نصوص اسلامی و مذاق شرع شده و متأسفانه بخش عظیمی از‌این نصوص – و از نصوص مهم تر، روحِ حاکم بر نصوص و مقاصد متعالی شریعت – را که خارج از منطق گفتار و مختصات معرفتیِ قشری از رجال دین بود، به حاشیه رانده شود.
این رساله، نشان می­دهد چرا و چگونه است که قواعد تولید دانش در گفتمان سنتی و رایجِ سیاست جنایی اسلامی، مبتنی بر سلطه متون سنتی بوده و هست و اهمیت عقل نیز در «توضیحِ بی تذکر و بی­سامان و غیرنظام­مندِ» آراء گذشتگان خلاصه می‌شود.
رساله می­ کوشد‌این فرضیه را بررسی کند که‌آیا می­توان سیاست جنایی اسلامی را خارج از فرهنگ و نظام گفتاری رایج در گفتمان موجود فهمید و تفسیر کرد و پیاده نمود؛ تا تحقیقات علمی دیگر در بن­بست مواضع‌ایدئولوژیک به محاق نروند؟‌این رساله، کوششی است در کشف ماهیت دانش سیاسی و‌ایضاح منطق سیاست جنایی اسلام و برون­دادِ متعاقبِ تضارب آراء پیرامون سیاست جنایی اسلام.
این رساله، پیروی ناآگاهانه از دو جریان را نقد می‌کند: آنچه سیاست جنایی غربی و آنچه سیاست جنایی اسلامی (فقهی) نامیده می­ شود.‌این رساله می­ کوشد توضیح دهد اولین گام در مسیر پرفراز و نشیبِ ترسیم نقشه راه برای تدوین الگوی‌ایرانی- اسلامیِ سیاست جنایی» درک چندپارگی و ناهمسویی بهره کشورمان از سه منبع دانایی است: منبع اول: دستاوردهای رویکردها به سیاست جنایی شرعی؛ منبع دوم: دستاوردهای سیاست جنایی غربی و منبع سوم: دستاوردهای جامعه ­شناسیِ‌ایرانی؛‌ایرانِ در گذار از سنت به مدرنیته.
رویکرد‌این رساله دکتری، انتقادی است.‌این رساله صرفاً به فقه نمی‌نگرد. بلکه همچنین توجه می­ کند به اجماع حاصل از تحقیقات و تحولات سیاست جنایی در مقیاس ملی، منطقه‌ای و جهانی در چارچوب درک ارزشیِ حقوق بشر. از سوی دیگر، در نگاه انتقادی به غرب و به فقه، مخالف تفکرِ «این­همانی» است. باور به‌این­همانیِ آموزه­های دینی با دستاوردهای سیاست جنایی غربی، آسیب بسیاری از پژوهش­های سیاست جنایی اسلامی در کشور است. رساله، می­ کوشد با رصد هنجارهای جهانی و حقوق بشریِ سیاست جنایی از یک سو و التفات به حجیت عقل به موازات شرع از دیگر سو و مشترکات‌این هر دو سویه، با قبول هنجارهای بینادین بیناذهنی، از پوزیتیویست­ها، و با پذیرش اجماع اهل نظر از نسبیت­گرایان جدا باشد.
رساله، در پی برون­دادِ یک نظام­واره­ی معرفت­شناسی اجتماعی برای نظریه سیاست جنایی بومی است و معتقد است الگوی‌ایرانی- اسلامیِ سیاست جنایی محصول انگاره­ها و کنش­های انسانی حکومت و ملت در‌ایران است که چارچوب ساختار شرع و عقل و عرف می ­تواند مسیر بازتولید برنامه ملی سیاست جنایی را صحیح به پیش ببرد و از افت و خیزهای ناشی از عدم التفاتِ بایسته به دین و تجارب علمیِ بشری زین پس بپرهیزد. «کاوش انتقادیِ گفتمان» رویکرد و روش در‌این رساله است. رساله بر‌این باور تألیف می‌شود که از استفاده کلیشه­ای نظریه‌‌هآیاین و آن، برون­شدی از امتناعات موجود در عرصه سیاست جنایی‌ایرانی- اسلامی برنخواهد آمد. در عین حال، علوم انسانی و به ویژه سیاست جنایی، نیازمند همگراییِ تا حد امکانِ افق خود با بخشِ صحیح و قابل گرته­برداری از دستاوردهای سیاست جنایی غرب است که هم بخشی از تاریخ اندیشه مشترک ما با غرب را تشکیل می­دهد، و هم‌این که اندیشه در انزوا، نمی­زید؛ هر اندیشه­ای باروری خود را مدیون تلاقی و گفتگوست.
پرسش از نسبتِ راهبردیِ دانش سیاست جنایی با دیگر علوم اجتماعی و انسانی، سؤالی است با ارزشِ ذاتی و کاربردیِ عملیاتی بسیار فراوان. رساله متوجه‌این حقیقت هست که علم سیاست جنایی، درست مثل همه دیگر علوم اجتماعی و علوم تجربی طبیعی دارای مفروضات متافیزیکی بسیار قوی هستند. علوم اسلامی عمیقاً با جهان­نگریِ اسلامی مرتبط است. سیاست جنایی اسلامی همانند دیگر علوم اسلامی در پی تحقق و تعالی تمدن است؛ علم قدسی است، نه سکولار. جهان­بینی مدرن و جهان­بینی دینی – حداقل مبتنی بر تفاسیر سنتی و پیشامدرن – در بنیادی­ترین مؤلفه­ی خود که نوع نگرش به جهان موجود است، تضاد دارند. تفاوت بین «علمِ معطوف به تفسیر» و «علمِ معطوف به تغییر» در‌این تضاد ریشه دارد. اما‌آیا تعارضی که بین پیش­فرض مدرنیته و پیش فرض کلامی، فلسفی، حکمی، عرفانی، اخلاقی و فقهی ما در باب طبیعت و در باب انسان وجود داشت لاینحل است؟
پژوهشگر، به پاسخ‌این سؤال می‌اندیشد که چه دلیلی دارد قدر و حدّ هر چیزی – مثلاً سیاست جنایی اسلامی – را وضعیت بالفعل و تفسیری عموماً‌ایدئولوژیک، غالباً تک­بُعدی با ابزارهای تفسیری محدود ناشی از نگاه سنتی به فقه بدانیم؛ در حالی که معتقدیم فقه به همراه علوم دانشگاهی قابلیت برون­دادِ نظام­های برنامه­ ریزیِ مدیریتی پیچیده مانند سیاست جنایی پیشرفته برآیایران را داراست؟ در الهیاتِ ناظر به پیشرفت، در مقایسه با الهیات سنّتی، سخن از «نظام تغییر» است، نه «تغییر نظام».
رساله، منتقد رویکرد اثبات­گراییِ فقه­زده و اثبات­گرایی ِ­غرب­زده است. چه، پرواضح است که اصلی­ترین شاخصه علم اثباتی در عرصه نظریه­پردازی در جهان معاصر، تکیه بر «اصل تبیین» است. در واقع، علوم انسانی بیش از همه با تأکید بر ماهیت تبیین و‌ایجاد ربط علّی میان پدیدارهای اجتماعی قوام یافته­اند؛ در حالی که هر رویکردِ تبیین محور در ذات خود، تقلیل­گرایانه است و از‌این بابت به شکلی ساده­اندیشانه، سویه­های شناختیِ دیگر نسبت به پدیده ­های اجتماعی – خصوصاً ابعاد تفهّمی و تأویلی – را حذف می­ کند تا به سویه­ای یکدست در فهم آن پدیده دست یابد و‌این یعنی افزایش خطر تحلیل تک­وجهی و ضدمیان­رشته‌ای.

۱. بیان مسأله تحقیق

اولاً دانش سیاست جنایی به شکل کنونی و رایج آن در‌ایران «دانشی وارداتی» است و لذا از اکثر معایب – و بعضاً هم مزایای –‌این جریان وارداتی برخوردار است. ثانیاً، دانش سیاست جنایی پس از ورود به‌ایران به دلایل عدیده­ای نتوانسته است بومی شود و بنابراین از تحلیل واقعی اوضاع اجتماعی در‌ایران بازمانده است. ثالثاً، چون سیاست جنایی در‌ایران، به مثابه علم، بخشی از سیاست جناییِ جهانی و متأثر از آن است، لذا مسائل و مشکلات جهانی‌این دانش را نیز به همراه خود به ارمغان می ­آورد. سابقه‌این دانش در‌ایران کوتاه است و ادبیات وارداتیِ‌این دانش نیز هم با فقه و هم با اقتضائات ملیِ جامعه‌ایرانی در تنش است. رابعاً، چالش­ها و تنش­های ناظر بر نسبتِ امر شرعی با امرِ حقوقی همچنان در‌ایران پابرجاست و تولید علم دینیِ بومی را در حوزه ­های مختلف (حقوق، سیاست، اقتصاد و…) به شدت با مشکل مواجه کرده است. نتیجه، «بحران سیاست جنایی در‌ایران» است. در‌این خصوص، بحث نسبتاً مفصلی لازم است که ذیلاً طرح می‌شود.
بحران بزهکاری، از دیرباز یکی از چند چالش بزرگ و فزآینده­ی جهان بشریت است. حرکت در مسیر عدالت کیفری[۱۱]، انگیزه اصلیِ سه دانشِ حقوق کیفری، جرم شناسی و سیاست جنایی در چاره­اندیشی درباره جرم و انحراف بوده و هست. همانند دانش، دین نیز دغدغه دفع شر و دوری از گناه در حیات بشر دارد و آموزه­ها و راهکارهای متنوعی در چنته دارد. علوم حقوقی، هم در سطوح مبانی نظری و هم در بخش راهبردهای عملیاتی به مرور زمان تحول یافته‌اند؛ بخشی از‌این تحول مرهون تضارب آراء علم با آراء دین در مسیریابی به سمت عدالت جزایی است. اما‌این دو – استنباط علمی و استنباط دینی – هرگاه به تنهایی و بی­التفات به دستاوردهای دیگری سعی و ادعا کرده ­اند یک تبیین انحصاری از تدبیر در قبال بزهکاری ارائه دهند، موفق نبوده­اند.
در موضوع سیاست جنایی، تقابل نظریه­ های غربی سیاست جنایی – که عموماً (و نه مطلقاً) متأثر از مبانی هستی­شناسی و انسان­شناسیِ اومانیستی هستند –با نظام­های فکریِ استنباط در اندیشه اسلامی،‌این حقیقت را آشکار می­ کند که نه غرب­زدگیِ حقوقی چاره مبارزه با بزهکاری است، و نه فقه­زدگی. منظور از غرب­زدگیِ حقوقی در‌این تحقیق، جریان واردات نظریه­ های غربیِ جرم­ شناسی و راهبردها و مدل‌های سیاست جنایی به ادبیات دانشگاهی و گفتمان قضایی و اجراییِ دستگاه­های حقوقی کشور است. منظور از فقه­زدگی نیز گفتمان رایج و سنتیِ سیاست جنایی اسلامی در کشور است.
برخی شاخه­ های گفتمان سنتی فوق الذکر، قائل به‌این­همانیِ برخی دستاوردهای موفقِ سیاست جنایی غرب با آموزه­های اسلامی می­باشند؛ برخی از دیگر گرایش­هآیاین جریان، فاقد قابلیت کاربردی­کردنِ فقه در عرصه سیاست جنایی است و محدود به حد تحلیل مبانی سیاست جنایی اسلامی باقی ماند است؛ ی ؛ ؛ بعضاً فاقد جامعیت یا فاقد انسجام بوده و یا دارای ادبیات گفتمانیِ نامتناسب با دانش سیاست جنایی است؛ برخی دیگر از دیدگاه ­ها بیشتر تئوریک (گرچه با ارائه برخی شواهدِ تجربیِ تاریخی) می­باشند که با الگوی واقعیِ منظور و مورد تلاش برای طراحی (الگوی بومی سیاست جنایی) تفاوت­های قابل­ملاحظه­ای دارند. بی­توجهی به اقتضائات جامعه ­شناسیِ جرایم در‌ایران و ویژگی­های جامعه‌ایرانی، و نیز عدم روزآمدی و همسویی با خِرَد جمعی معاصر، دو‌ایراد دیگرِ‌این جریان سنتی سیاست جنایی اسلامی است. اما مهم­ترین‌ایراد‌این جریان، میان­رشته­ای­نبودن و عدم اهتمام به لزوم نقش­آفرینیِ آموزه­های فلسفی، جامعه­شناختی و خصوصاً مدیریتیِ «سیاست جنایی» است. تحلیل خطی و تک­بُعدی و بسنده کردن به روش فقهی و به شیوه قیاسی، نشانگر یک­سویه­نگریِ جریان سنتی مذکور است. اندیشمندان حامی‌این جریان، سالهاست می­کوشند سیاست جنایی اسلامی را با همان شیوه صدور فتوا و اصول فقه به کشور و به جهان عرضه کنند.‌این در حالی است که سیاست جنایی، یک علمِ داوری و نظارتی نیست؛ یعنی مانند فقه نیست که کارویژه­اش صدور یکی از احکام خمسه برای موضوعات باشد. سیاست جنایی باید جدا از داوری، نظام­سازی بکند؛ نظامی متشکل از اجزاء متکثر در سطوح تقنینی، قضایی، اجرایی و مشارکتی که دربردارنده تمام جزئیات یک راهبرد کلان برای کنش و واکنش نسبت به جرم و انحراف که از «همه علوم و معارف مؤثر» در مبانی، در ساختار و در جلوه­های اجراییِ خود بهره جوید.
برخی حامیان رویکرد سنتی به سیاست جنایی اسلامی، همچنین، سیاست جنایی علمی را در تقابل ذاتی با سیاست جنایی‌ایدئولوژیک تصور می­ کنند؛ سیاست جنایی علمی را مترادف پوزیتیویسم می­دانند و وجه‌ایدئولوژیکِ سیاست جنایی اسلامی را محدود به فقه قلمداد می­ کنند. اما‌آیا واقعاً می­توان «سیاست­های حاکم بر فقه جزایی اسلامی» را همه آن چیزی نامید که «سیاست جنایی اسلامی» معنا می­دهد؟ در ترسیم دورنمای الگوی بومی (اسلامی-‌ایرانیِ) سیاست جنایی، گفتمان سنتیِ سیاست جنایی اسلامی (از بین همه گفتمان­های مطرح و قابل طرح در سیاست جنایی اسلامی در مقیاس جهان اسلام) چقدر می ­تواند به کار‌اید؟ همچنان که‌این پرسش نیز مطرح است که جریان ترجمه­ای و واردات سیاست جنایی غربی به کشورمان، تا چه اندازه مناسب و مورد استفاده برای ترسیم افق نظریه بومی سیاست جنایی است؟
پی­ریزی یک دستگاه نظریِ قابل اجرا در امر سیاست جنایی مستلزم آسیب­شناسی وضعیت کنونی سیاست جنایی در‌ایران است. توسعه حقوقی نیازمند تحلیل درست رابطه موجود و مطلوب میان مبانی معرفت­شناختی و روش­شناختی در ساحت نظری، با بازیگران میدان عمل حقوقی از سوی دیگر است. چنین تحلیلی باید زمینه­ ها، الگوها و راهبردهای اجرایی و موانع گذار از «عقلانیت ابزاری» به «عقلانیت ارتباطی/مفاهمه­ای» میان عناصر مذکورِ مؤثر در ترسیم یک الگوی بومی سیاست جنایی را‌آینده­پژوهانه، تبیین و ارزیابی نماید.
درک اروپامحور از مدرنیزاسیون می­بایست پاسخگوی به انحراف کشیدن مجموعه علوم و تجارب عدالت کیفری و تخدیش میراث علم در‌این حوزه باشند؛ به دلیل اجبارهای به ظاهر موجّه (دموکراسی پساتوتالیتر) و بالأخره سرکوب نرمِ مستتر در ذات مدل­های ظاهراً غیراقتدارگرا؛ به دلیل توسعه شبکه کنترل کیفری و توجیه نحوه کاربست سیاست­های ضدانسانی. سیاست کیفری تخمینی (مدیریت ریسک جرم) و جنبش بازگشت به کیفر، نمونه­های بارز‌این راهبردهای غیرانسانی هستند.‌این وجوه، سویه­ی تاریک مدرنیته را نشان می­ دهند. بی تردید، احترام ما به آرمان­های آزادی و روشنگری در عقل­گراییِ مدرنِ حاکم بر وجهه کنونیِ جهانیِ سیاست جنایی، موجب نادیده­گرفتن یا از قلم انداختنِ تاریخ و تجربه ­های دردناک مدرنیته – که همچنان درگیرِ آنیم – نمی­ شود. شکست غم انگیز مدرنیسم، شکست اندوه بار سیاست جنایی مدرن را نیز به همراه داشته است. چاره چیست؟
این رساله، به موازات آسیب-شناسیِ میزان و نحوه حضور فقه در سیاست جنایی کنونی‌ایران، ظرفیت­های ناب و بسیار پرتوانِ دیگر حوزه ­های معرفتیِ مکتب اسلام (نظیر فلسفه و کلام معتزلی، اندلسی و فقه مقاصدی) در طراحی نظریه بومی سیاست جنایی را پررنگ می­ کند و مشترکات عقل­مداری و دین مداریِ اسلامی با عقل­مداریِ غربی را در ساخت نظریه بومی ترسیم می­نماید.
رساله نشان می­دهد عقل به عنوان مهم­ترین منبع معرفتی اندیشه غرب، و دین به مثابه مهم­ترین مخزن معرفتی اندیشه خداجو، هر دو در یک سیر هرمنوتیکی، تحول، و به هم قرابت یافته­اند و‌این چرخش هرمنوتیکیِ گفتمان – در اندیشه غرب و اسلام – در دهه­های اخیر موجب گذار مفهومی از عقل فردی به عقل مشورتی از‌این سو، و عقل­گراترشدنِ برداشت دینی از دیگر سو شده است. پیامد‌این همسویی، طرح‌ایده همنشینیِ آزادی و عدالت در نظریه­ های جدید اندیشه دینی (نظریه جدید مقاصد الشریعه اِخوانی، نظریه فهم فلسفی شریعت و…) و نیز به همین نحو از آن سو در نظریه­ های نوین اندیشه غربی (مکتب فرانکفورت و نظریه کنش ارتباطیِ‌‌هابرماس، نظریه فراسوی کنش و ساختارِ بوردیو، و دیگر نظریه­ های نوانتقادی) است.
درک‌این همسویی موجب می‌شود دریابیم که فهم عقل و دین، فهمی کرانه­پذیر و متناهی است و‌این فهم به دلیل تأثیرپذیری از پیش­فرض­های هر دو گروه متفکران اسلامی و غربی، فهمی نسبی از عقل و فهمی نسبی از دین است. همین­جا باید تصریح کنم منظور من، نسبیت دین نیست و من نه محققی پست­مدرنیست هستم و نه سکولار. منظور نگارنده، لزوم توجه به نسبیت در فهم دین و عقل است، نه نسبیت در خودِ‌این دو. با ارجاع به سنت فکری اندیشه اسلامی و در تطور مقتضیات اندیشمندیِ معاصر، باید به بازخوانی برخی مؤلفه­ های اندیشه قدیمی پرداخت و برداشتی جدید از نحوه مشارکت علوم و‌ایدئولوژی­های اسلامی در نظریه بومی سیاست جنایی – نظریه‌ایرانی اسلامی - ارائه داد.
این رساله، پیروی ناآگاهانه از دو جریان را نقد می‌کند: سیاست جنایی غربی و رویکرد سنّتی به سیاست جنایی اسلامیِ فروکاسته شده به فقط فقه جزایی.‌این رساله توضیح می­دهد که اولین گام در مسیر پرفراز و نشیبِ ترسیم «افق و اساس الگوی‌ایرانی- اسلامیِ سیاست جنایی» - یا همان سیاست جنایی بومی – درک چندپارگی و ناهمسوییِ بهره­ی کشورمان از سه منبع دانایی است: منبع اول: دستاوردهای سیاست جنایی غربی؛ منبع دوم: دستاوردهای سیاست جنایی شرعی (و نه فقط فقهیِ سنّتی) و منبع سوم: دستاوردهای جامعه ­شناسیِ‌ایرانی.
رساله، هم ساختارگرایی و هم کنش­گرایی را به عنوان الگوی تعامل میان سه منبعِ «نظریه بومی سیاست جنایی» - برخی تجارب سیاست جنایی غربی، برخی‌ایده­ ها در سیاست جنایی فقهی و برخی اقتضائات جامعه‌ایرانی – نقد می­ کند. رساله، نه مانند ساختارگرایان افراطی، کنشگران نظام عدالت کیفری را مقهور و تابع سیستم می‌داند؛ و نه همچون کنش­گرایان افراطی، از صلابت ساختار سیاست جنایی به نفع عاملان و بازیگران سیاست جنایی می­کاهد. چینشی ظریف از سهم و نحوه مشارکت‌این سه لایه­ی سیاست جناییِ اسلامی-‌ایرانی، با گذار به فراسوی کنش و ساختار، هدف رساله است.
در مجموع، دغدغه­ های پژوهشگر – که اهم آنها اختصار ذکر شد – حول محور اصلی و مسأله بنیادینِ‌این رساله می­گردد و آن همانا ترسیم دورنمای تدوین الگوی بومی (اسلامی-‌ایرانیِ) سیاست جنایی است.

۲. ضرورت و اهمیت تحقیق

در جهان اسلام، پژوهش­های نظریِ فراوان و عمیق بسیارند، اما تلاشِ کمی در جهت عملیاتی و راهبردی کردن‌این پژوهش­ها شده است.‌این در حالی است که پروژه علم دینی زمانی مطلوب خواهد بود که هم دارای پشتوانه «پژوهش­های نظری» و هم دارای «قابلیت راهبردی شدن» باشد؛ به عبارت دیگر، علم دینی نباید در حد «آموزه» باقی بماند، بلکه باید تبدیل به «برنامه» شود؛ چرا که منظومه علوم و معارف اسلامی معطوف به شکل­دهی زیست اسلامی یا همان «حیات طیبه» می­باشد. البته تا زمانی که چرخه علوم نظری، صورت کمال و تمام خود را پیدا نکرده باشد، نوبت به علوم عملی و اتخاذ راهبرد نخواهد رسید. از‌این رو، شاخص نهایی برای ارزیابی علم دینی، «عمل دینی» خواهد بود، نه صرف انسجام درونی علمی یا صحت مبانی و روش تحصیل آن. به عبارت دیگر، علم دینی نمی­تواند مصداق «علم لاینفع» باشد. با‌این حساب، روش صحیح در تحول علوم انسانی، روش راهبردی کردن پژوهش­های بنیادین، الگوسازی تحول علوم انسانی، طبقه ­بندی علوم انسانی و اتخاذ رویکردهای تمدنی به علوم انسانی است.
سنجش و نقد‌ایده «طراحی دانش»، جذابیت و ضرورتی انکارناپذیر دارد.‌این باور، همانا رویکردهای اثبات­گرا، غیرعقلانی و ناکارآمدِ حقوقی را عیان می­ کند و با هدف اصلاح کاستی­ها و تناقضات میان مبانی، ساختارها و جلوه­های نظریه و عمل در دانش حقوق، روی در‌آینده­پژوهی در عرصه معرفت حقوقی و نظام­سازیِ حقوقی دارد. سیاست جنایی، از مهم­ترین حوزه ­های مورد علاقه تفکر انتقادی در رشته حقوق است.
سیاست جنایی در‌ایران، اگر خوشبینانه هم بنگریم، باز بسیار آشفته است و اگر واقع­بینانه بسنجیم، به نظر نگارنده، چیزی به نام «سیاست جنایی» به معنای دقیقِ کلمه و به مفهوم پیروی نظام عدالت کیفری رسمی کشور از یک سیاست و تدبیر، وجودِ مستقر ندارد. از نظر محقق، «سیاست جنایی» عبارت است از: «معرفتی علمی/ ارزشی با ماهیت مدیریت­محور و میان­رشته‌ای و متشکل از شبکه روابط تعاملیِ دولت­-ملت در راستای کنش و واکنش به جمیع گونه­ های بزه و انحرافات خطیر در چارچوبی مشخص از حیث گفتمان، که با پیجوییِ یک مسیرِ تعریف­شده برای حرکت به سوی اهداف عدالت کیفری، دارای مبانی، ساختار و جلوه‌‌های تعریف شده و سازگار با یکدیگر می‌باشند.»
در‌ایران، رنجوری مفرط در امر بومی­سازی نهادهای جرم­شناختی و راهبردهای سیاست جنایی از مبادی غربی، شرعی و اجتماعی، عامل اصلی ناتوانی مدیران ارشد سیاست جنایی و مأموران نظام عدالت کیفری در کنش و واکنش به بزه و انحراف است. در‌ایران به دلیل سلطه قدرت سیاسی بر حیات اجتماعی ملت - که نتیجه نظام سلطنتی چند هزارساله بود - مصلحت و منفعت مردم در شخص سلطان بود و «گستره همگانی» و «حوزه عمومی» وجود نداشت. اولین نمود «حوزه عمومی در‌ایران» حوزه عمومی دینی بود که از طریق بحث و مباحثه در محافل مذهبی انجام می‌یافت. اما از آنجا که قدرت سیاسی تا قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی عموماً در دست حاکمان غیردینی بوده، «حوزه عمومی سیاسی» نتوانست شکل بگیرد و به همین دلیل تا قبل از مشروطه جایی برای صحبت درباره «مناسبات قدرت و قانون» وجود نداشت. در دوره قاجار نیز در زمان انقلاب مشروطه علاوه بر اندیشه سلطنتی و اندیشه اسلامی، اندیشه غربی نیز وارد حیات سیاسی‌ایرانی شد که موجب خدشه­دار شدن فضای ارتباطی گردید. سیاست جنایی نیز همانند قانون نه تنها مقید و مشروط کننده قدرت سیاسی – که کارویژه حقیقی آن است – نبود، بلکه ابزاری برای بسط سلطه قدرت سیاسی بر جهان زیست‌ایرانی به حساب می‌آمد. گسترش تشکیلات قضایی در‌این سال­ها در‌ایران نه آن­چنان به بسط عدالت کیفری، که به دیوان­سالاری و توسعه شبکه نظارت بر ملت انجامید؛ وضعیتی که حاکمیت عقل ابزاری بر سیاست جنایی نامتجانس‌ایران را تشدید نمود. البته پس از انقلاب اسلامی، سیاست جنایی و بطور کلّی سیاست اجتماعی در‌ایران جایگاه بسیار بهتری یافت.
به هر تقدیر، در جامعه‌ایرانی، همان­قدر که بی­توجهی به مبانی و اصول اسلامی، طراحی الگوی بومی سیاست جنایی را با شکست مواجه می­سازد، کمرنگیِ نقش مختصات جامعه‌ایران و نشناختن و وقعی ننهادن به عرف و پندارهای ملی پیرامون رفتارهای جرم­انگاری­شده و کیفرهای آنها و گونه­ ها و میزان بزهکاری نیز الگوی ملی سیاست جنایی را محکوم به شکست می­ کند؛ همچنان که تا کنون نیز الگوی چندان مستقل و مناسبی هم در کشور، مشهود و معنادار نیست.
برای اصلاح وضع کنون سیاست جنایی در‌ایران باید هم روش کنونی الهام­گیری از رویکردهای جرم­شناختی غربی مورد نقد – به ویژه از جهت معرفت شناسی – قرار گیرد و هم محتوآیاین رویکردهای همیشه در حال گذار. چرا که آموزه­های جرم شناسی از مهم­ترین عناصر راهنمای مدیران سیاست­گذاری جنایی است. وضعیت ورود گزاره­های جرم شناسی و راهبردهای سیاست جنایی از غرب به بخشِ به ظاهر پژوهشیِ ادبیات حقوقی دانشگاه و قانونی و قضاییِ کشورمان از‌این جهت اسف­بار به نظر می­رسد که هر رویکرد و نظریه در بدو ورود از طریق ترجمه­ به کشور تا چند سال مورد تمجید قرار می­گیرد و رفته رفته معایب و چالش­های آن هم باز ترجمه – و حال اندکی هم تحلیل، که البته به جایی نمی‌خورد – می­ شود و‌این نتیجه­ای جز تشدید سرگردانی سیاست جنایی اسلامی-‌ایرانی در پی ندارد. بی تردید، ضرورت دارد اگر‌این رساله، داعیه نقد بر روش بهره­ گیری از یافته­های پژوهشی غربی پیرامون نظریه­ های جرم­ شناسی و سیاست جنایی دارد، خود روش درستی برای آزمون‌این نظریه ­ها در دکترین و در سیاست جنایی کاربردی‌ایران به کار بندد.
با‌این توضیح، آشکار است که ضرورت دارد بجای نقد حقوقیِ روبنایی، زمینِ اندیشه­ های فلسفی و جامعه­شناختیِ زیربناییِ‌این رویکردها شخم زده شود. نقد حاکمیت مدرنیته­ی غربی بر سیاست جنایی غربی و نظام­های سیاست جنایی مترجم، ضرورت دارد؛ همچنان که نقد حاکمیت الگوی سنتیِ فتوایی بر گفتمان رایج سیاست جنایی اسلامی نیز ضروری است. به موازات وجه انتقادی، ضروری است که رساله از وجه اثباتی نیز برخوردار باشد.‌این مهم، به شکل ترسیم دورنمای تدوین الگوی بومی سیاست جنایی عینیت می­یابد.
بدون تردید، مهم­ترین گفتگو میان در خصوص حاکمیت قانون در یکصد سال گذشته در‌ایران، بحث درخصوص تعامل قانون و شریعت در قالب سه الگوی گفتگو درباره «حاکمیت قانون/ حاکمیت فقه»، «هم حاکمیت قانون و هم حاکمیت فقه» و «نه حاکمیت قانون و نه حاکمیت فقه» قابل ملاحظه و تحلیل­ است.[۱۲]
در حوزه حقوق کیفری شکلی، حاکمیت مبهم شریعت بر قوانین جزایی شکلی از بعد از انقلاب تبعاتی را کم و بیش در پی داشته است: حذف دادسرا، وحدت قاضی، قطعی بودن احکام صادره، پذیرش نظام دلایل فقهی همانند قسامه و امکان صدور حکم به قصاص بر مبنای آن، عدم برابری اعتبار شهادت زنان و مردان، عدم اعتبار شهادت زنان در برخی موضوعات، ضرورت مرد بودن قاضی، ضرورت مجتهد بودن قاضی. هر کدام از تغییرات مذکور در فوق در طول سه دهه تأکید بر اسلامی­سازی قوانین کیفری شکلی، خود به دفعات دستخوش تغییرات بنیادین شده ­اند، که شرح تفصیلی آن خارج از موضوع و مجال‌این رساله است. اما به عنوان مثال، اکنون نه تنها اصل بر قطعی بودن آراء صادره از محاکم نیست، بلکه اصل بر تجدیدنظرپذیری کلیه احکام است. همچنین در حال حاضر زنان در برخی موارد دارای سمت قضایی (دادیار و مشاور دادگاه) هستند؛ همچنان که در عمل هرگز امکان سپردن کامل امر قضاء به دست مجتهدان جامع­الشرایط فراهم نشد؛ و نظام ادله اثبات دعوا نیز در طول زمان و خصوصاً در تحولات تقنینی اخیر دستخوش تغییرات نسبتاً قابل توجهی گشت. در مجموع، باید در نظر داشت که به­رغم تمایل مقنن پس از انقلاب اسلامی به‌ایجاد ساختار و سازمان قضایی کاملاً اسلامی جهت اجرای عدالت کیفری، به دلیل فقدان الگوی واضح و روشنی از‌این ساختار در متون فقهی، می­توان حداقل از تصویب بیش از ده قانون مرتبط با مقررات شکلی (ساختار و‌آیین دادرسی کیفری) در سه دهه گذشته از انقلاب اسلامی یاد کرد که هر یک به نحوی در سازمان و ساختار دادگاه­ها و دادسراها، امکان تجدیدنظر در احکام و… تغییرات جزئی یا بسیار کلی و بنیادین‌ایجاد کرده ­اند که هنوز هم ادامه دارد.‌این در حالی است که قوانین جزایی ماهوی (مربوط به انواع جرایم و مجازات­ها) تنها یک­بار و آن هم به صورت شکلی دچار تغییر شده­، در ذیل عنوان واحد «قانون مجازات اسلامی» تجمیع شده ­اند.‌این­ گونه بی­­ثباتی در قوانین شکلی که با اعطای اختیارات گسترده به رئیس قوه قضائیه جهت نقض احکام صادره قطعی از محاکم در هر زمان همراه است، حاکمیت قانون و اعتبار احکام قضایی را دچار اخلال و خدشه می­ کند. از‌این رو، در مجموع می­توان گفت قانون­گذار‌ایرانی هنوز به مدلی روشن و دقیق برای اسلامی­سازی فرایند عدالت کیفری دست نیافته است.
به رغم پذیرش کامل اصل قانونی بودن حقوق جزا (مشتمل بر اصل قانونی بودن جرم، مجازات، دادرسی کیفری و اجرای احکام جزایی) و پیامدهای آن در قانون اساسی، در مواردی از قانون­گذاری عادی به طور کلی یا جزئی از آن تخطی شده است.‌این تخطی و تعدی از اصل مذکور، عمدتاً با‌ایجاد امکان استناد به منابع فقهی در امور کیفری، حتی در مواردی که قانونی وضع نشده است، فراهم گردید. علاوه بر‌این، امکان استناد به منابع شرعی مقدم بر قوانین جزایی، به ترتیبی که در مواد ۱۸ و ۴۲‌آیین­ نامه دادسراها و دادگاه­ های ویژه روحانیت پیش ­بینی شده است بدین ترتیب، فرایند تقنین قوانین کیفری در‌ایران، در حال حاضر به مدلی دست یافته است که در ابتدای قانون­گذاریِ جزایی آن را تجربه کرده بود: «مدل حاکمیت موازی شرع و قانون».
در خصوص حاکمیت مطلق شریعت بر قوانین جزایی بعد از انقلاب اسلامی نیز باید توجه داشت فرایند اسلامی­سازی قوانین در سال ۱۳۶۱ به نحو بسیار مشهودی به اجرا درآمد. در‌این راستا، مهم­ترین اقدام مقنن احیای انواع جرایم و مجازات­های شرعی و تصویب آنها در قالب مواد قانونی بود. از جمله نتایج‌این­گونه التزام به اجرای دقیق فقه و شریعت در قالب قانون،‌ایجاد برخی تغییرات در اصول کلان حقوق کیفری همچون اصل قانونی بودن جرایم و مجازات­ها، مسئولیت کیفری و نیز اصول حاکم بر مجازات­ها و واکنش نسبت به بزهکاران بوده است. در قانون­گذاری جزایی بعد از انقلاب سن مسئولیت کیفری، تحت تأثیر متون فقهی، در مورد دختران ۹ سال تمام قمری و درخصوص پسران ۱۵ سال تمام قمری است. پذیرش مسئولیت کیفری برای عاقله بزهکاران، تفاوت در میزان مجازات بزهکار بر مبنای جنسیت و مذهب بزه­ دیده، تعیین دقیق و غیر قابل تغییر میزان جبران خسارت قربانی در جرایم علیه تمامیت جسمانی و… از نمونه­هآیاین پیامدها بوده است. مقنن در قانون مجازات اسلامی جدید، چاره بحران سن مسئولیت کیفری را در رسیدگی موردی و تشخیص عدم رشد و کمال عقلی فرد مرتکب و یا عدم درک حرمت جرم ارتکابی و در نتیجه سقوط مجازات حد و قصاص قرار داده است، به‌این امید که شاید‌این نوع برداشتِ موردی، تعمیم یافته و رویه شود، اما به واقع، چارچوب فکری حاکم بر ذهن مقنن تفاوت چندانی از ابتدای انقلاب اسلامی نکرده و همچنان جمود بر لفظ و بی­توجهی به عقلانیت و مقاصد شریعت و مذاق شارع، فقه و حقوق‌ایران و بسیاری از دیگر عرصه ­های معرفتی اسلام و‌ایران را به چالش­های مزمن و دردناکی کشانده است. دکتر حسین مهرپور،‌این پرسش را در برابر قانون­گذار – واضع قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ – طرح می­ کند که «آیا فقه غنی ما و اجتهاد کارساز و پویای فقه شیعه و مجتهدان آگاه به مسائل روز و مقتضیات زمان،‌این توان و ظرفیت علمی را ندارند که به گونه ­ای موجه­تر مسئله را حل کنند و از جزمیت در مورد حکم بلوغ سن ۹ و ۱۵ سال دست بردارند و ناگزیر نشوند‌این گونه «اکل به قفا» کنند و لقمه را دور سر بگردانند؟ انتظار می­رفت پس از سالیان طولانی تجربه عملی و مباحث علمی و فقهی، مسائل‌این­چنینی به طور ریشه­ای حل می­شد»
افزایش میانگین مجازات حبس برای تقریباً کلیه جرایم در ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، در تضاد آشکار با توسعه تأسیساتی ارفاقیِ مقرر در‌این قانون نظیر تعویق صدور حکم (فصل پنجم)، نظام نیمه­آزادی (فصل هفتم)، مجازات­های جایگزین حبس (فصل نهم)، و توسعه موارد سقوط کیفر خصوصاً از طریق توبه است. قانون­گذاریِ کیفری نمی­تواند با نادیده انگاشتن واقعیات اجتماعی، مؤثر و موفق باشد. جوامع درحال­گذار و رو به­توسعه که با انقطاع نسل­ها، بحران­های عمیق فرهنگی، ناپایداری و مرگ زودهنگام هنجارها و ارزش­های رسمی و مورد حمایت قوانین کیفری و بسیاری از پدیده ­های مشابه روبه رو هستند، علاوه بر آن که از آشفتگی هنجارها و ابهام در مبانی ارزشی در رنج­اند، از تأمین وسایل کافی برای رسیدن به اهداف مورد پذیرش اجتماع نیز ناتوان یا کم ­توان­اند. توسل به وسایل غیرقانونی و ارتکاب اعمال مجرمانه جهت حصول به اهداف پذیرفته شده، در چنین حالتی، افزایش میزان جرم، کاهش ضریب امنیت اجتماعی، بازگشت سریع بزهکاران به زندان و اشتغال بیش از حد نهادهای کیفری را به دنبال دارد. در‌این راستا، توسل به ابزارهای کیفری به شکل تشدید میانگین مجازات قانونی حبس، گرچه آسان‌ترین راه است، مؤثرترین شیوه نیست. شدت و خشونت قوانین کیفری می ­تواند به بروز خشونت بیشتر جامعه نیز بیانجامد؛ ضمن آن که با توسعه تأسیسات ارفاقی مذکور نیز در تضاد است و نشانگر عدم پیروی مقنن از یک سیاست جنایی روشن.‌این سرگردانیِ سیاست جنایی حاکم بر قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ وقتی بیشتر رخ عیان می­ کند که توجه کنیم پیش­شرط­های لازم جهت اجرای مفید و مؤثر مجازات­های اجتماعی به چهار دسته تقسیم شده ­اند: ۱- بستر حقوقی و قانونی، ۲- بستر فرهنگی و آموزشی، ۳- بستر اجرایی و اجتماعی، ۴- بستر اقتصادی[۱۳]. هیچ یک از‌این بسترها در‌ایران اکنون پی­ریزی نشده و برنامه منسجمی هم برای پی­ریزی آن وجود ندارد.‌این در حالی است که طبق ماده ۶۳ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲‌آیین­ نامه اجرایی مواد مربوط به نظام نیمه­آزادی و آزادی مشروط ظرف مدت شش ماه از تاریخ لازم­الاجراشدن‌این قانون (یعنی از اردیبهشت ۱۳۹۲) باید به وسیله سازمان زندان­ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور تهیه و به تصویب قوه قضائیه برسد و جالب آن که‌این مدت زمان برای تصویب‌آیین­ نامه قانونی جهت اجرایی­شدنِ انواع خدمات عمومی برای امکان­پذیری اجرای کیفرِ انجام خدمات عمومیِ عام­ المنفعه و نحوه همکاری‌این نهادها با قاضی، سه ماه است. جدا از‌این شکاف زمانیِ توجیه­ناپذیر، اساساً زیرساخت­های اجرای کیفرهای نوین و تحولات جدیدِ خوب و بد در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ اصلاً پایه­ریزی نشده است. نگرانی دیگر‌این که اگر‌ایرادهای بزرگی به قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ و ۱۳۷۵ وارد است (۱- تفصیل غیرضروری، ۲- عدم جامعیت، ۳- عدم تدوین اصول و قواعد کلی، ۴- تعارض، ۵- گنجاندن چند پیام در یک ماده، ۶- عدم تعریف اصطلاحات و نهادها، ۷- فقدان رویه واحد در تعریف جرایم، ۸- بی­نظمی در ساختار و…) اما‌ایرادهای بسیار بزرگ­تری به قانون مجازات و لایحه‌آیین دادرسی جدید وارد است و نگرانی­ ما از وضعیت سیاست جنایی در جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر از گذشته است.
نگرانیِ دیگر در خصوص سیاست جناییِ حاکم بر قانون مجازات اخیرالتصویب آن است که متأسفانه مصادیق ارجاع به نظر مقام معظم رهبری در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ بسیار زیاد است و‌این نه احترام به ولایت و مصحلت و فقه حکومتی است، که افزایش آشفتگی در موضع سیاست جنایی تقنینی است و‌ایجاد زحمت برای ولیّ امر (مدّ ظله العالی). ماده ۵۴۹ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲، مقرر می­دارد: «موارد دیه کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است و میزان آن در ابتدای هر سال توسط رئیس قوه قضائیه به تفصیل بر اساس نظر مقام رهبری تعیین و اعلام می­ شود». مقنن هنوز جرأت ندارد از مقادیر ششگانه دیه در نصوص کهن فقهی که دیگر امروزه صدور حکم به آنها قابل اجرا نیست، دست بکشد! مقنن همچنان دقیقاً نمی­فهمد برد یمانی از موضوعیت مالی افتاده است و قیمت شتر و گاو و گوسفند در نواحی مختلف بسیار متفاوت است و درهم و دینار، پول رسمی کشورهای مختلفی است و ارزش­های مالی مختلفی هم دارد. مقنن، سالهاست به‌این عارضه مبتلاست. قانون­گذارِ ما به کوچک­ترین مسائلی که برمی­خورد و خود را ناتوان از دریافت پاسخ آن می­بیند (پاسخ­هایی که همگان بدان رسیده ­اند) فوراً تعیین تکلیف را به دوش ولی فقیه می­افکند. ثانیاً، اکنون هم که مقنن بار مسئولیت تعیین سالانه میزان دیه را به دوش رهبری می­افکند، چرا به طور کاملاً متناقضی همچنان تأکید دارد «موارد دیه کامل همان است که در مقررات شرع تعیین شده است»؟ اگر همان است، پس چرا ولی فقیه باید هر سال معین کند؟! ثالثاً در‌این ماده قانونی، «موارد» دیه، منطبق بر شرع اعلام شده ولی ولی فقیه «میزان» آن را سالانه تعیین می­ کند.‌آیا منظور مقنن‌این است که ولی فقیه نمی­تواند موارد دیه را تغییر دهد و فقط میزان آن را می ­تواند تغییر دهد؟‌این ماده دچار اشکالات متعددی است؛ مصائبی که نمود بارز بی­دقتی در انتخاب الفاظ و فقدان راهبرد و مبانی نظری متقن در درک نسبت قانون با حکم شرعی و فهم قلمرو حکم اولیه با حکم ثانویه و با حکم حکومتی است. قانون­گذار در وضع قانون مجازات ۱۳۹۲،‌این مهم­ترین دغدغه­ها را رها کرده و حجم قابل توجهی از مواد قانون را به امور فانتزی و نادرالمصداقی نظیر دیه خنثی مشکل (ماده ۵۵۱)، دیه زنازاده و وارث وی (مواد ۵۵۲ و ۵۵۳)، تصریح بر زمان مغرب به عنوان معیار شروع و پایان ماه­های حرام (تبصره ماده ۵۵۵) اختصاص داده است.
سیاست جنایی فقهی مقنن در‌ایجاد تحول­ در جرایم حدّی نیز عموماً مشوش و مبتلا به ضعف در منطق و عقلانیت است. به­رغم حذف رجم در لایحه مجازات اسلامی، در ماده ۲۲۵ قانون جدید مجدداً بر کیفر رجم تصریح شده ولی به طور غیرقابل توجیهی در‌این ماده آمده است که «در صورت عدم امکان اجرای رجم…..». یعنی چه؟! مقنن هم می­خواهد رجم را سیاهه کیفرها نگه دارد و هم با عبارتی بسیار مبهم اقدام به تعیین جایگزین شلاق برای آن می­ کند. مقنن در ماده ۲۳۴، احصان را که هزار و چهارصد سال از صدر اسلام تا به­حال از شرایط زنای محصن و محصنه بود، به شرایط لواط تعمیم داده است. از سوی دیگر، قانون جدید به شأن زن بسیار جسارت کرده است؛ از جمله‌این در تعریف احصان در حد لواط گفته «…. و هروقت بخواهد امکان جماع از همان طریق را با وی [همسرش] داشته باشد.». گویا زن از دید مقنن، محفظه­ای برای ارضاء شهوت است و فوراً به محض عدم برآورده کردن نیاز زوج به اطفاء شهوت، زوج چنانچه لواط کرد مستحق تخفیف کیفر است. ضمن‌این که احصان را از شرایط اعدام فاعل در لواط دانسته و‌این شرطِ تخفیفی را برای مفعول قرار نداده است.
با نگاهی کلی به قانون مجازات اسلامی مشاهده می‌شود که یک منطق مشخص بر کلیت قانون حاکم نیست و معیار انتخاب فتاوای مختلف در مسائل مختلف روشن نیست. به عبارتی، دغدغه قانونگذارمعلوم نیست؛‌این که‌آیا دغدغه مسائل حقوق بشری را داشته یا کاهش مجازات­های قانونی اعدام یا استفاده از تأسیسات جدید جهت پر کردن خلأها یا کارآمدی کیفرهای سنّتی؟ مثلاً در لواط مجازات فاعل منوط به احصان شده است. گویا‌اینجا دغدغه قانونگذار کم کردن اعدام بوده است. اما همین قانونگذار در ماده ۲۷۸ و ۲۸۸ دو جرم با مجازات اعدام وضع کرده است: افساد فی­الارض و بغی، و افساد را به گونه ­ای تعریف کرده که می‌تواند اعدام­های کشور را به چند برابر آمار کنونی افزایش داد.‌این در حالی است که امام (ره) و مشهور فقهای شیعه، افساد را جرم جداگانه­ ای نمی­دانند. همچنین قانونگذار تمایل داشته خسارت مازاد بر دیه را در قانون پیش بینی کند، اما شورای محترم نگهبان بنا بر نظر مشهور مخالفت نموده است. حال سؤال‌این است که چرا در رابطه با افساد از نظر مشهور تبعیت نشده است؟ مقنن، همچنین مواد بی­فایده فراوانی از جمله ماده ۲۴۶ تصویب کرده و فقط خواسته است خود را واقف به مسائل نوظهور از قبیل امکان ارتکاب جرم از طریق سایبری جلوه دهد.
دغدغه دیگر در سیاست جنایی جمهوری اسلامی، که ضرورت تحقیقِ حاضر را مضاعف می­ کند آن است که در ساختار و راهبرد و عملکرد نهاد زندان در نظام کیفری‌ایران، حمایت مناسبی از زندانی و خصوصاً خانواده او به عمل نمی­آید. نبود یک ساختار منسجم در بستر زندان برآیاین گونه حمایت، کافی نبودن تعداد مددکاران اجتماعی شاغل در حوزه زندان، بی­توجهی به تشکیل پرونده شخصیت برای خانواده زندانیان، نبود امکانات مالی مناسب برای حمایت مالی- اقتصادی از خانواده، به ویژه فرزندان زندانیان، تعدد بی­مبنای مراجع قانونی متولی حمایت از زندانیان و عدم وضوح شرح وظایف و الگوی تعامل آنها با هم، کمبود منابع مادی و انسانی مناسب، و نبود باور به توانمندی و ظرفیت نهادهای حمایتی در کمک به زندانی و خانواده وی، از جمله چالش­های موجود در‌این زمینه است.
در مجموع،‌این تحقیق، از‌این جهت مفید است که به مسائل مرتبط با جریان روشنفکری و روشنفکری دینی می ­پردازد و ارتباط روشنفکری دینی را با استلزامات و اقتضات نظریه­پردازی در تولید علوم انسانی بومی می­سنجد، و آن­گاه برآیند‌این نسبت­سنجیِ نظری را در میدان الگوسازی برای سیاست جنایی اسلامی-‌ایرانی پیاده­ می­ کند.

۳. سؤال­ها و فرضیه ­های تحقیق

الف) سؤال­ها

۱- مبانی نظری، جریان­ها، راهبردها، مدل­ها و رویه­های عمده سیاست جنایی غربی دچار چه کاستی­هایی است؛ و تا چه حد می­توان از دستاوردهای سیاست جنایی غربی در طراحی سیاست جنایی بومی (اسلامی-‌ایرانی) استفاده کرد؟
۲- مدل­های ارائه شده از سیاست جنایی اسلامی و گفتمان­های حاکم بر‌این مدل­ها و آموزه­های مطرح تاکنون، دچار چه کاستی­هایی است؟
۳- در تدوین الگوی بومی سیاست جنایی تا چه حد می­توان اقتضائات ملی (جامعه‌ایران) را لحاظ کرد؟

ب) فرضیه ­ها

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 164

مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

 بازار کار عکاسی آنلاین
 معرفی سگ پیکینیز
 فروشگاه آنلاین لوازم ورزشی
 درآمد از سمینارهای آنلاین
 فروش تم‌های گرافیکی نرم‌افزار
 علل شکست روابط عالی
 کتاب الکترونیکی با هوش مصنوعی
 درآمدزایی از اپلیکیشن هوش مصنوعی
 سوالات ضروری پیش از ازدواج
 ابراز محبت بیمرز
 لینک‌سازی حرفه‌ای سایت
 درآمد از اپلیکیشن‌نویسی
 شناسایی گربه‌های پرشین
 استفاده از اینفوگرافیک فروشگاهی
 درآمدزایی از گیمیفیکیشن
 طوطی کاکادو جذاب
 توسعه اپلیکیشن موبایل
 علل زخم پوست سگ
 علائم عشق واقعی
 خمیر مالت گربه ضروری
 درمان افسردگی سگ
 دوره‌های آموزشی دلاری
 بهترین نژاد خرگوش خانگی
 واگذاری گربه در تهران
 احساس نادیده گرفته شدن
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

جستجو

آخرین مطالب

  • دانلود فایل های پایان نامه در مورد ارائه مدلی جهت ...
  • پژوهش های پیشین با موضوع بررسی تأثیر اینترنت ...
  • فایل پایان نامه با فرمت word : نگارش پایان نامه درباره مسئولیت مدنی پلیس در جمهوری ...
  • ❌ هشدار!  رعایت نکردن این نکات درباره آرایش دخترانه مساوی با ضرر حتمی
  • نگارش پایان نامه با موضوع : الگویی برای استراتژی کارآفرینی در ...
  • بررسی نقاط قوت و ضعف تدریس مشارکتی از ...
  • پژوهش های کارشناسی ارشد درباره بررسی فرایند هضم نشاسته ...
  • منابع علمی پایان نامه : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله تبیین و ارزیابی موقعیت یابی استراتژیک شرکت ...
  • مقطع کارشناسی ارشد : بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی معلمان ...
  • دانلود مطالب در مورد پایان نامه ارشد مرادی۱- ...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان