مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
منابع کارشناسی ارشد با موضوع بررسی اثر کاربرد کود ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

میانگین‌هایی که در هر ستون و برای هر عامل،دارای حداقل یک حرف مشترک میباشند بر اساس آزمون دانکن درسطح 5 درصد اختلاف معنی‌داری ندارند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شکل(4-1) اثر متقابل کود ازت و کود زیستی بر تعداد روز تاسل دهی
شکل(4-2) اثر متقابل کود ازت و کود زیستی بر تعداد روز کاکل دهی
4-3-تعداد روز تا رسیدگی
اختلاف معنی‌داری بین سطوح کود ازته، سطوح کود زیستی و اثر متقابل آنها برای صفت تعداد روز تا رسیدگی مشاهده نشد (جدول4-3). همچنین بر اساس نتایج مقایسه میانگین اثر متقابل کود ازته در کود زیستی فسفره، بیشترین تعداد روز تا رسیدگی با مقدار 33/11 روز مربوط به تیمار 100 کیلوگرم در هکتار کود ازته با 100 گرم در هکتار کود زیستی بدست آمد در حالی که کمترین تعداد روز تا رسیدگی با مقدار 5 روز مربوط به تیمار 200 کیلوگرم در هکتار کود ازته با سه سطح کود زیستی می باشد که از نظر آماري تفاوت معنی‌داری ندارند (شکل4-3).
4-4- ارتفاع بوته
براساس نتایج تجزیه واریانس اثر هیچکدام از تیمارهای آزمایشی بر ارتفاع بوته معني‌ دار نگردیده است (جدول4-4). سطوح مختلف کود ازت نشان داد که ارتفاع بوته در سطوح مختلف کود ازت با یک دامنه از 5/194 تا 8/216 سانتی‌متر بدون تفاوت آماري در یک گروه قرار گرفته اند. همچنین نتایج مقایسه میانگین کود زیستی فسفره نشان داد که بیشترین ارتفاع بوته با مقدار 16/217 سانتی‌متر با تیمار 100 کیلوگرم در هکتار کود زیستی بدست آمد و کمترین ارتفاع بوته با مقدار 1/199 سانتیمتر نیز از تیمار 200 گرم در هکتار حاصل شد که از نظر آماري تفاوت معنی داری ندارد (جدول4-4). مقایسه میانگین اثرات متقابل کود ازته در کود زیستی نیز نشان داد که بیشترین ارتفاع بوته با مقدار 367/219 سانتی‌متر در سطح کود ازته 200 کیلوگرم در هکتار با 200 گرم در هکتار کود زیستی حاصل شد و کمترین نیز با مقدار 767/147 سانتی‌متر در تیمار 150 کیلوگرم در هکتار کود ازته با 200 گرم در هکتار کود زیستی به دست آمد که به طور معنی‌داری کمتر از سطوح دیگر بوده است و اختلاف معنی‌داری در مقایسه میانگین نشان داد هرچند که در جدول تجزیه واریانس اثر متقابل کود ازته در کود زیستی معنی‌دار نشد (شکل 4-4).

جدول (4-3) نتایج تجزیه واریانس اثر تیمارهای آزمایشی بر صفات فنولوژیکی و مورفولوژی
میانگین مربعات
منابع تغییر درجه آزادی تعداد روز تا رسيدگي فيزيولوژيک ارتفاع بوته    
تکرار 2 36/1 97/4912    
ازت ((A 3 29/3 25/904    
خطای A 6 1/3 85/1703
نظر دهید »
پژوهش های کارشناسی ارشد با موضوع بررسی رابطه مولفه ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

۶-۱-۲ رهبری مراوده ای و رهبری تحول‌آفرین (دو رویکرد متفاوت)
برنارد بس در مقاله خود تحت عنوان«از رهبری تبادلی تا رهبری تحول آفرین» درباره تفاوت این دو نوع رهبری چنین بیان می کند: پرجاذبه بودن از دیدگاه کارکنان، عامل اصلی برای رهبر تحول آفرین شدن است. رهبران پرجاذبه از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار هستند. این نوع رهبران در رابطه با کارکنان خود نقش الهام بخش را ایفاء می کنند و همراه ارائه ایده، در آنها شور و شوق خاصی ایجاد می کنند تا به نتایج فوق العاده و همراه با تلاشهای برجسته دست یابند. در مقابل ویژگی پرجاذبه بودن رهبران تحول آفرین، رهبران تبادلی از قدرت پاداش اقتضایی برخوردار هستند(موغلی،۱۳۸۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

رهبری تبادلی بر مبنای این عقیده است که رابطه میان رهبر و پیرو شکلی از یک مبادله است، با تصور اینکه افراد اساساً ابزاری و قابل محاسبه هستند. رهبران تبادلی اساساً به نیازهای پیروان خود(عوامل بهداشتی) توجه دارند، و کسانی که از این رهبران تبعیت می کنند از ارضاء نیازهای خود رضایت دارند. این رهبران تنها به مبادله پاداش در برابر عملکرد خوب می پردازند و میزان دستیابی به اهداف را تعیین می کنند(کی و وی آی[۲۴]، به نقل از یعقوبی، ۱۳۸۹)
بنابراین رهبران تبادلی پیروان شان را بوسیله تبین الزامات نقش و کار در جهت دستیابی به هدفها، راهنمائی می کنند یا بر می انگیزانند.
رهبران تبادلی از مدیریت بر مبنای استثناء استفاده می کنند، یعنی اقدامات، انحراف از معیارها، قوانین و مقررات را جستجو و کنترل می کنند و بر این اساس اقدام اصلاحی انجام می دهند. اما رهبران تحول آفرین از توانایی الهام بخشی از کارکنان خود انتظارات بالایی دارند. مطالعات و پژوهشها نشان داده که بین انتظارات رهبر و عملکرد بالا رابطه مثبت وجود دارد و هر قدر انتظارات رهبر از پیرو در سطح بالای باشد، پیروان انتظارات رهبر را با عملکرد سطح بالا پاسخ می دهد(موغلی، ۱۳۸۴).
رهبران تبادلی مسؤلیتها را واگذار و در بسیاری از موارد از اتخاذ تصمیم اجتناب می کنند. بنابراین از این نظر به کار و رابطه با کارکنان توجه اندکی می کنند. در حالیکه رهبران تحول آفرین حتی به تفاوتهای فردی توجه می کنند. این نوع رهبران با تک تک کارکنان خود ارتباط برقرار می کنند و اقدام به هدایت و سرپرستی و راهنمایی آنها می کنند و از آنان انسانهایی خود بالنده می سازند و توانمندیهای آنان را توسعه و گسترش می دهند.
رهبران تحول آفرین به منظور تقویت عملکرد کارکنان و سازمان، رابطه مثبتی را با زیردستان برقرار می کنند. این مدیران کارکنان را تشویق می کنند که از نیازهای شخصی خود فراتر رفته و در راستای تمایلات گروه/سازمان کار کنند. این رهبران زیردستانشان را بر می انگیزند تا آنچه را که در توان دارند انجام دهند(بورک و کولینز، به نقل از یعقوبی، ۱۳۸۹)
در حالیکه رهبران تبادلی کارکردشان بیشتر مبتنی بر مبادله هزینه – سود بین رهبر و پیرو و نظارت بر کارکنان است. به نقل از اینگرام (۱۹۹۶)رهبران تحول آفرین و تبادلی بر روی اهداف متفاوتی تأکید می کنند به طوری که رهبران تبادلی به عواملی از قبیل کنترل و ثبات برنامه ها علاقه مندند و رهبران تحول آفرین بیشتر علاقه مند به توسعه ارزشها، اعتقادات، مفاهیم مشترک و معتقد به اهداف مشترک هستند.
شایان ذکر است که با وجود تفاوتهای که بین دو سبک رهبری تحول آفرین و تبادلی وجود دارد بسیاری از محققان و متفکران به استناد شواهد تجربی و نیز یافته های پژوهشی اعتقادشان بر این است که این دو سبک رهبری علی رغم تفاوتهای که دارند، نقطه مقابل هم نبوده بلکه مکمل یکدیگرند.
هُول و آوویو خاطر نشان می سازند بر عکس تمایزی که برنز(۱۹۷۸) بین رهبری تحول آفرین و تبادلی قائل می شود این دو نوع رهبری به عنوان دو انتهای یک پیوستار ودر نقطه مقابل یکدیگر نبوده، بلکه مکمل یکدیگرند و یک رهبر می تواند همزمان رفتارهای هر دو سبک را به میزان متفاوت از خود به نمایش بگذارد(همان منبع).
۷-۱-۲ رویکردهای رهبری تحول آفرین
در این بخش تلاش می شود تا از میان تمامی نظریاتی که در زمینه ی رهبری تحول آفرین ارائه گردیده است، چهار نظریه برجسته با توجه به ویژگی های هر یک مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۷-۱-۲ نظریه رهبری تحول آفرین برنز(۱۹۷۸)
از نظر برنز، رهبری تحول آفرین فرایندی است که در آن رهبران و پیروان همواره در تلاشند تا توان روحی و قوای انگیزشی یکدیگر را به سطوح بالا تری ارتقاء دهند. رهبر تحول آفرین همواره در تلاش است تا با شناسایی، تحریک، و فعال کردن مراتب بالاتری از سطوح نیازمندی و انگیزش پیروان، آنها را به سوی شکوفا ساختن و فعلیت بخشیدن حداکثر استعداد های خویش سوق دهد و در ادامه، در مقابل مشاهده و دریافت بازخور مناسب از پیروان، رفتار و عملکرد خویش را نیز تعدیل کند. در فرایند رهبری تحول آفرین، چنین روابط متقابل و رو به رشدی پیوسته بین رهبر و پیروان در جریان است(سنجقی، ۱۳۸۰).
۲-۷-۱-۲ نظریه رهبری تحول آفرین بنیس و نانوس[۲۵] (۱۹۸۵)
این دو دانشمند موفق شدند در پایان تحقیقی گسترده و میدانی، که طی آن عملکرد ۹۰ نفر از رهبران پویا و کارآمد سازمانی مورد مطالعه قرار گرفته بود، پنج رویکرد یا شگرد خاص را به مثابه وجوه مشترک کیفیت عمل این رهبران، که حاکی از رمز موفقیت آنان بوده است، شناسایی نمایند. در ذیل چکیده ای از هر یک از این وجوه مشترک ارائه می شود.
۱- تمامی رهبران مورد مطالعه، چشم انداز روشن و نوید بخشی را فرا روی سازمان های خویش نهاده و درصدد بوده اند تا انرژی جمعی اعضای سازمان را در جهت رسیدن به چشم انداز مورد نظر هماهنگ و هدایت کنند.
۲- رهبران مورد نظر موفق شده اند با پیش گرفتن جهت گیری مشخصی در روند حرکتی سازمان، هنجارها و ارزش های جدید را در قاطبه ی اعضای سازمانی حاکم گردانند و در راستای آن منابع انسانی سازمان را به منظور رسیدن به هویت جدید سازمانی بسیج کنند.
۳- رهبران تحول آفرین همواره در صدد بوده اند تا مراتب تعهد و دلسوزی اعضای سازمانی را در خصوص پیشبرد برنامه ی مورد نظر فزونی بخشند و اعتماد قلبی آنان را نسبت به موفقیت این برنامه ها جلب کنند.
۴- دانشمندان یاد شده ویژگی اعتماد سازی را در زمره رموز موفقیت رهبران تحول آفرین ذکر کرده و بر این نکته تأکید داشته اند که رهبران مورد مطالعه توانسته اند با برقراری حالت اعتماد عمومی در سطح سازمان به نوعی انسجام مطلوب سازمانی دست یابند.
۵- رهبران مورد مطالعه همواره کوشیده اند تا تصویر مثبت و خوشایندی را از قابلیت ها و توانمندی های خویش به نمایش گذارند و خود را از هر نظر وقف انجام دادن مأموریت ها و پیشبرد اهداف سازمانی جلوه دهند. این رهبران در عین حال، اهتمام بسیاری در زمینه ی فراگیری دانش جدید و توسعه ظرفیت های دانش اندوزی سازمان به کار بسته اند.
بنیس و نانوس در جمع بندی کلی از یافته های خود بر این نکته تأکید دارند که: عامل اصلی در رهبری، برخورداری از ظرفیتی است که بتواند معانی مطرح در روابط حاکم بر اعضای سازمانی را تحت تأثیر قرار دهد و سازماندهی کند(سنجقی، ۱۳۸۰).
۳-۷-۱-۲ نظریه رهبری تحول آفرین تی چی و دیوانا[۲۶] (۱۹۹۰)
این دو دانشمند با تمرکز بخشیدن به تلاش های تحقیقاتی خود بر چگونگی تغییر و تحول در شاکله کلان سازمان ها، فرایند خاصی را شامل سه مرحله متمایز ارائه کرده و سعی داشته اند کارکرد رهبران تحول آفرین را در هر مرحله به تفکیک و به شرح زیر مشخص کنند:
۱- نمایان ساختن مراتب نیاز سازمان به تحول: در اینجا رهبران تحول آفرین به مثابه بانیان و مبتکران اصلی تغییر و تحول در صدد خواهند بود تا، با برهم زدن خواب خوش اعضای سازمانی، تداوم وضعیت موجود را از هر نظر زیانبار و غیر قابل تحمل جلوه دهند و در عین حال، مراتب نیاز واقعی سازمان را به تغییر و تحول نمایان سازند.
۲- ایجاد چشم انداز: کارکرد یک چشم انداز مطلوب را می توان به مثابه نقشه راهنمای مفهومی در نظر گرفت که هدایت گر حرکت سازمان به سمت هدف های آرمانی است. از نظر این دو دانشمند، ایجاد چشم انداز مطلوب را نمی توان تنها محصول کار فرد رهبر تلقی کرد، بلکه باید آن را به عنوان برایند نظریات گوناگون متخصصان درون سازمان به حساب آورد.
۳- نهادینه سازی تغییرات: در این مرحله رهبران تحول آفرین خواهند کوشید با گزینش و به خدمت گرفتن افراد و متخصصان جدیدی از خارج سازمان، تمامی زنجیره های مفقوده را تکمیل، و در غایت تحول، بافت انسانی جدیدی را بر عرصه فعالیت های سازمانی حاکم کنند. این دو دانشمند در بخش دیگری از ارائه یافته های خود، ویژگی های چندی را برای توصیف رهبران تحول آفرین برشمرده اند که پرداحتن به آن خارج از حوصله این تحقیق است(سنجقی، ۱۳۸۰).
۴-۷-۱-۲ نظریه رهبری تحول آفرین شرمرهورن[۲۷]
رهبری تحول آفرین، رهبری الهامی است که بر دیگران اثر می گذارد تا به عملکرد فوق العاده، غالباً در عرصه تغییرات سازمانی و در مقیاس وسیع دست یابند. رهبران تحول آفرین به پیروان کمک می کنند تا کارها را متفاوت و بسیار فراتر از آنچه که در آغاز تصور می کردند مایل یا قادر به انجامش باشند. خصایص ویژه رهبران تحول آفرین از دیدگاه شرمرهورن عبارتنداز:
بصیرت: داشتن اندیشه های روشن و شم جهت یابی و انتقال آنها به دیگران و ایجاد اشتیاق به سختکوشی برای تحقق رؤیاهای مشترک.
کاریزما(فرهمندی): ایجاد اشتیاق در دیگران، ایمان، وفاداری، افتخار و اعتماد به خودشان از طریق توجه به خود و توسل به عاطفه.
استفاده از نماها: مشخص کردن قهرمانان، ارائه پاداشهای خاص و برگزاری مراسم برنامه ریزی شده برای تجلیل از دستاوردهای بالا
توانا سازی: کمک به دیگران برای رشد و انجام وظایف، رفع موانع عملکرد، سهیم کردن در مسئولیت ها و واگذاری کارهای واقعاً چالش انگیز
تحریک ذهنی: به وجود آوردن درگیری ذهنی و عاطفی با ایجاد آگاهی از مسایل و برانگیختن قوه تخیل دیگران برای ارئه راه حل های مطلوب
پایبندی به اصول: درستکاری و قابل اعتماد بودن، عمل کردن به صورت یکدست بر اساس اعتقادات خویش و بالاتر از همه، ایفای تعهدات با پیگیری کامل(شرمرهورن،۱۳۸۱).
۵-۷-۱-۲ نظریه رهبری تحول آفرین باس (۱۹۹۹-۱۹۸۵)
باس با استناد به یافته های برنز، مفهوم توسعه یافته تری از رهبری تحول آفرین را ارائه کرد. باس بر این نظر بود که رهبران تحول آفرین از توجه به نیازهای موجود و پیش پا افتاده پیروان پا فراتر می نهند و همواره سعی می کنند تا با نفوذ به عمق باور افراد، ساختار سلسله مراتب نیازهای پیروان را به گونه ای دستخوش دگرگونی و تحول قرار دهند که به هر چه فعال تر شدن نیازهای برتر بینجامد و موجبات تکاپو و درخشش عملکرد آنان را فراهم سازد. باس در تألیفات بعدی خود جوهره مفهومی رهبری تحول آفرین را چنین توصیف می کند: “رهبری تحول آفرین به عملکرد رهبری اطلاق می شود که در صدد است از طریق نفوذ آرمانی، الهام بخشی، تحریک فرهیختگی و حمایت های توسعه گرا پیروان را در مداری فراتر از منافع زود گذر شخصی به حرکت وادارد.”
در این راستا، دو عامل نفوذ آرمانی و الهام بخشی زمانی فرصت ظهور خواهند یافت که رهبر بتواند چشم انداز نوید بخشی از آینده ترسیم کند، روش رسیدن به این چشم انداز آرمانی را مشخص کند، الگوی هدایت گری را به دیگران ارائه دهد، استاندارد های بالایی را برای دیگران تعریف کند و سرانجام عزم جزم و اطمینان راسخ خود را به نمایش گذارد.
تحریک فرهیختگی پیروان زمانی حاصل می شود که رهبر، آنان را برای رسیدن با ابتکار عمل ها و خلاقیت های سازنده یاری دهد. حمایت توسعه گرا زمانی به منصه ظهور می رسد که رهبر توجه کافی به مراتب نیاز پیروان به منظور دستیابی به رشد بیشتر مبذول دارد و از هیچ گونه راهنمایی و حمایت در این خصوص دریغ نورزد. براین اساس، رهبر تکالیفی را بر عهده پیروان می گذارد که از جهات گوناگون متضمن رشد آنها باشد. وی با صراحت به این تأکید دارد که نفوذ آرمانی یک جزء لازم از رهبری تحول آفرین است، اما به تنهایی نمی تواند فرایند رهبری تحول آفرین را شامل شود. از نظر وی، مراتب تحول آفرینی را میتوان بر حسب تأثیری که هر رهبر در پیروان بر جای می نهد مورد اندازه گیری قرار داد.
در یک جمع بندی کلی، باس نظریه رهبری تحول آفرین را بر اساس چهار بنیان یا عامل کلی بنا می نهد که در ادامه تحت عنوان شاخص های رهبری تحول آفرین مورد بررسی قرار می گیرند(سنجقی،۱۳۸۰).
۶-۷-۱-۲ شاخصهای رهبری چند عاملی از دیدگاه بس و آوولیو
محققان رهبری تحول آفرین، جنبه های متفاوت و متنوعی را از ارزیابی رفتارهای این رهبران بدست آورده اند که دارای یک دیدگاه مشترک هستند. بدین معنی که رهبران مؤثر، ارزشها باورها و نگرشهای پیروانی را که مشتاق فعالیت ماوراء انتظارات هستند متحول می کنند. بر اساس پژوهشهای انجام شده، تعدادی از عوامل تحول آفرینی که یک بینش مشخص را تبیین و تعیین می کنند ارائه شده است که در ادامه بحث به چکیده ای از این عوامل اشاره می شود:
رهبری تحول آفرین
ویژگی های آرمانی[۲۸]
این شاخص شامل موارد زیر می باشد :
القای افتخار و غرور به اعضاء برا ی همکاری و مشارکت با اعضاء
صرف نظر کردن از تمایلات فردی به خاطر گروه
عمل به شیوه ای که احترام دیگران را برانگیزد
نشان دادن احساس قدرت و شایستگی
فدا کردن منافع شخصی به خاطر منافع دیگران
اطمینان خاطر دادن از بر طرف شدن موانع به دیگران
رفتارهای آرمانی[۲۹]
این شاخص شامل موارد زیر می باشد :

نظر دهید »
دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : منابع پایان نامه با موضوع بررسی عوامل مدیریتی موثر ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

۷۹۸/۸

ارتفاع لامپ‌ها

۲۳۳/۴

تنظیم مدت روشنایی به طور اتوماتیک

۱۲۱/۳

آنالیز اقلام خوراکی

۹۳۷/۱

کیفیت آب

۰۱۵/۱

سیستم گرمایشی

۸۲۴/۰

نظافت لامپ‌ها

۶۳۲/۰

جمع

۱۰۰

۴-۳- نتایج کلی
۱- از مهمترین عوامل مدیریتی تاثیر گذار بر عملکرد میزان تحصیلات مدیر، طول مدت روشنایی در ۴۸ ساعت اول و شدت روشنایی است و عواملی مثل کیفیت آب، سیستم گرمایشی و نظافت لامپ‌ها کمترین تاثیر را داشتند.
۲- سطح انرژی و پروتئن خام جیره در گروه با شاخص تولید خوب کمترین مقدار و بیشترین مقدار را داشتند.
۳- بالا بودن تلفات یکی از عوامل تاثیر گذار بر پایین بودن سطح شاخص تولید در مرغداری‌های جنوب تهران است.
۴- نتایج این تحقیق نشان داد که گروه با شاخص تولید خوب از نظر تحصیلات دارای بالاترین درصد مدیران مرتبط به پرورش طیور میباشد که این موضوع در گروه ضعیف و متوسط وجود ندارد.
۵- میزان استفاده از عوامل مدیریتی (امتیاز مدیریتی در سیستم SAW) در سه گروه خوب، متوسط و ضعیف بر اساس شاخص تولید از مرغداریهای مورد بررسی به ترتیب ۹/۹۹، ۶/۷۲ و ۶/۵۵ درصد براورد گردید.
۶- مرغدارانی که فاصله زمانی جوجه ریزی بین دوره‌های پرورش را بارعایت ۲۵ روز انجام می دادند از نظر کارایی اقتصادی کاراتر بوده وهمچنین با توجه به فاصله جوجه ریزی بین دوره ها که باعث کنترل موارد بهداشتی در واحد شده در نتیجه نسبت به بیماری مقاوم تر بوده و این عمل باعث کاهش هزینه‌های دارو ودرمان شده که در نتیجه باعث تولید و بهره وری بیشتر در سیستم تولیدشان می‌شد.
۴-۴- پیشنهادات
۱- از آنجائیکه تحصیلات مرتبط با رشته سهم به سزایی در عملکرد واحدهای پرورش دارد پیشنهاد می‌گردد، آموزش‌ اصول‌ پرورش‌ طیور برای‌ مدیران‌ واحدهای پرورش جوجه گوشتی الزامی گردد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- با توجه به نتایج این تحقیق، توصیه میگردد که تنظیم‌ جیرههای‌ غذایی‌ توسط متخصصین تغذیه طیور صورت گیرد تا سبب بهبود بهره وری مواد خوراکی و عملکرد جوجه های گوشتی در استان شود.
۳- جهت تعیین مدل های مربوطه به عوامل مدیریتی و نقش تاثیر هریک بر میزان عملکرد پیشنهاد می‌شود از روش‌های آنالیزهای رگرسیونی خطی (OLS) و لوجیت جهت تعیین ضرایب هر یک از عوامل مدیریتی استفاده شود.
۴- پیشنهاد می‌شود در دیگر استان‌های کشور نیز عوامل مدیریتی تاثیرگذار بر عملکرد مورد بررسی قرار گیرد و الگوهای کاربردی جهت بهبود مدیریت به مدیران در هر منطقه ارائه گردد.
فهرست منابع:
۱) ابراهیم زاده، ع .۱۳۷۵ . سرمایه انسانی و توسعه روستایی، ماهنامه جهاد، شماره ۱۹۱-۱۹۰. ص: ۴۰-۴۵.
۲) ابطحی، س. ۱۳۷۳. آموزش و بهسازی منابع انسانی، تهران : مؤسسه اطلاعات و برنامه ریزی آموزشی سازمان گسترش، صص ۱۲-۱۵.
۳) ابوالحلاج، م.، ب. نجفی و ع. ا. احمدکیا دلیری. ۱۳۸۶. اندازه‌گیری کارایی فنی بیمارستان‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کشور. مجله طب و تزکیه. دوره نوزدهم. شماره سوم. صفحات ۶۱-۴۹.
۴) اکبری، م. ر. کرمانشاهی، ح. کلیدری، غ. ۱۳۸۳. بررسی اثر افزودن اسید استیک در آب آشامیدنی بر عملکرد، شاخص های رشد و جمعیت میکروبی ایلئوم جوجه های گوشتی. علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی / سال هشتم / شماره سوم/ پاییز ۱۳۸۳.
۵) اکبری، ن.، م. زاهدی کیوان، و م. منفردیان سروستانی. ۱۳۸۷. بررسی عملکرد کارایی صنعت دامداری در سطح کشور (رهیافت: تحلیل پوششی داده‌های بازه‌ای). فصلنامه پژوهشهای اقتصادی. سال هشتم. شماره سوم. صفحات ۱۶۰-۱۴۱.
۶) اسفاری، ا. ۱۳۷۳. علل ضایعات در مرغداریهای کشور . فصلنامه امور دام و آبزیان. شماره ۵. ص ۲۲-۲۵.
۷) امامی میبدی، ع. ۱۳۸۴. اصول اندازه‌گیری کارایی و بهره‌وری. چاپ دوم. موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی. ۲۷۵ صفحه.
۸) بخشی زاده، م. ۱۳۷۶. بهره وری و ضایعات خوراک طیور . مجله مزرعه، شماره ۱۰ ، صص۴۱- ۴۳.

نظر دهید »
منابع پایان نامه در مورد اشتباه در موضوع قرارداد با مطالعه ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

در مقابل فلاسفه، متکلّمین و اصولیین مسلمان درخصوص اراده بحث­های مشخص­تر و قاطع­تری را بیان داشته اند. از نظر اشاعره اراده صفتی تخصیصی است. به نظر ایشان هرگاه دو مقدور در عرض هم بر نفس عرضه شوند و شخص قادر به انجام هر دو باشد در این­جا اراده مخصِّص یکی از آن دو برای انجام است.[۶۵۷] برخی دیگر از متکلّمین نیز با بیان دیگر به این صفت اشاره کرده ­اند. از نظر ایشان اراده صفتی است که رجحان یکی از دو امر مقدور بر دیگری را اقتضاء می­ کند.[۶۵۸] متکلّمین با قرار دادن صفت اراده در مقابل صفت علم و قدرت بحث­های زیادی در این خصوص مطرح کرده ­اند. از جمله مهم­ترین بحث­های کلامی و اصولی سخن بر سر رابطه اراده و طلب است. برخی این دو را یکی می­دانند و یا درصورت اعتقاد به دوگانگیِ مفهومی این دو، رابطه میان آن دو را رابطه علّی و معلولیِ قهری می­دانند. در مقابل برخی این دو را دو مفهوم مستقل و کاملاً متفاوت از هم می­دانند، به­نحوی­که اصولاً تحقق اراده تلازمی با تحقق طلب ندارد. بحث درخصوص این موضوع بسیار است. ما به­اختصار به نقل قول برخی اقوال مهم در این خصوص می­پردازیم و در پایان ضمن نتیجه ­گیری، مفهوم حقوقی اراده و مفهوم کلامی و اصولی آن­را با هم مقایسه و تحلیل می­کنیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آخوند در کفایه قائل به وحدت طلب و اراده شده است. ایشان می­فرمایند «بدان که میان طلب و اراده چنان­که معتزله برخلاف اشاعره معتقدند وحدت وجود دارد، به این معنا که این دو لفظ موضوع مفهوم واحدی هستند و آن­چه ما به ازاء یکی از آن دو در خارج وجود دارد، ما به ازاء مفهوم دیگر است. طلب عین اراده انشایی است. آخوند در ادامه می­گوید «فاذا عرفت المراد من حیث العینیه و الاتحاد، ففی مراجعه الوجدان عند الطلب شئ و الامر به حقیقه کفایه، فلا یحتاج الی مزید بیان و اقامه برهان، فان الانسان لایجد غیر اراده القائمه بالنفس صفه اُخری قائمه بها، یکون هو الطلب غیرها، سوی ما هو مقدمه تحققها، عند خطور الشئ و المیل و هیجان الرغبه الیه و التصدیق لفائدته و هو الجزم بدفع ما یوجب توقفه عن طلبه لاجلها».[۶۵۹]
آخوند در این عبارت وجدان را مهم­ترین دلیل وحدت طلب و اراده دانسته است. ایشان طلب را مقدمه تحقق اراده دانسته ­اند. بعد از تصوّر (خطور) و میل و هیجان انسان به آن رضایت می­دهد. رضا درواقع تصدیق نفع و انکار ضرر است و در پی آن، اراده حاصل می ­آید که این اراده قوه خلّاقه دارد و می ­تواند در عالم خارج موجود اعتباری انشاء کند. تصوّر و خطور به­منزله عکس گرفتن از مفاهیم و واقعیت­های بیرونی است و ارادی نیست و هر انسانی اعم از عاقل و ناعاقل و کبیر و صغیر از آن برخوردار است. بعد از تصوّر تصدیق حاصل می ­آید. تحقق یک تصدیق منوط به وقوع چندین تصوّر است. به‌عنوان مثال وقتی می­خواهید به این تصدیق برسید که این ماشین کرم رنگ است، شما حداقل باید از ماشین و کرم، تصوّری داشته باشید. درواقع ارتباط منطقی میان هزاران هزار تصوّر ما انسان­ها، منجر به تصدیق­های منطقی متعددی می­ شود. البته عمل حقوقی چون نیازمند انشاء و قصد است از مرحله تصدیق صِرف می­گذرد. درواقع تصدیق­ها همه از مقوله اخبار هستند و این درحالی است که با اخبار نمی­ توان چیزی را انشاء کرد. از طرف دیگر صرفِ انشای اَخبار و تصدیق­های مختلف هم نمی­تواند معقول و ممکن باشد. چگونه می­توان «این ماشین کرم رنگ است» موضوع انشاء قرار گیرد؟!
بنابراین بعد از مرحله تصوّر و تصدیق انسان مایل و شائق به امری می­گردد. موضوع میل و اشتیاق دوباره از منظری کلی­تر مورد انکار و تصدیق­های مختلف قرار می­گیرد. در این مرحله انسان موضوع میل و اشتیاق را ارزیابی می­ کند، اگر به نتیجه­ای رسید رضا حاصل می­ شود. بعد از تحقق رضا، انسان تصمیم بر انشاء و طلب فعلی می­گیرد. این تصمیم و طلب فعلی از دیدگاه ما همان قصد و اراده خلّاق است. بنابراین با این رویکرد مراحل اراده را می­توان چنین برشمرد: ۱- تصوّر ۲- تصدیق (ها) ۳- سنجش و تحلیل ۴- رضا ۵- قصد (اراده خلّاق).
آخوند در ادامه مباحث زیبایی در اتحاد طلب و اراده می ­آورد و در ضمن به ایراد یک سؤال و شبهه و سپس رد آن می ­پردازد که ما عیناً عین عبارت آخوند را می­آوریم. «… و بالجمله: لا یکاد یکون غیر الصفات المعروفه و الاراده هناک صفه اُخری قائمه بها یکون هو الطلب، فلا محیض عن الاتحاد الاراده و الطلب، و أن یکون ذلک الشوق المؤّکد المستتبع لتحریک العضلات فی اراده فعله بالمباشره، او المستتبع لامر عبیده به فیما لو اراده لا کذلک، مسمّی بالطلب و الاراده کما یعب به تاره و بها أخری، کما لا یخفی. و کذا الحال فی سائر الصیغ الانشائیه، و الجمل الخبریه، فانّه لایکون غیر صفات المعروفه القائمه بالنفس، من التراجی و التمنّی و العلم الی غیر ذلک، صفه اُخری کانت قائمه بالنفس، و قد دلّ اللفظ علیها.
و قد انقدح بما حققناه، ما فی استدلال الاشاعره علی المغایره بالامر مع عدم الاراده، کما فی صورتی الاختبار و الاعتذار من الخلل، فانه کما لا اراده حقیقه فی الصورتین، لا طلب کذلک فیهما، والذی یکون فیهما انما هو الطلب الانشائی الایقاعی، الذی هو مدلول الصیغه او الماده، ولم یکن بینا و لا مبیناً فی الاستدلال مغایریه مع الاراده الانشائیه. و بالجمله: الذی یتکفله الدلیل، لیس الا انفکاک بین الاراده الحقیقه و الطلب المنشاء بالصیغه الکاشف عن مغایرتهما. و هو مما لا محیص عن الالتزام به، کما عرفت، ولکنه لایضر بدعوی الاتحاد أصلاً، لامکان هذه المغایره و الانفکاک بین الطلب الحقیقی و الانشائی، کما لایخفی».
ایشان در ادامه سعی می­ کند به­نحوی میان دو نظر جمع کند. «ثم انّه یمکن مما حقّقناه ان یقع الصلح بین الطرفین، ولم یکن نزاع فی البین، بأن یکون المراد بحدیث الاتحاد ما عرفت من العینیه مفهوماً و وجوداً حقیقیاً و انشائیا، ویکون المراد بالمغایره و الاثنینیه هو الاثنینیه الانشائی من الطلب، کما هو کثیراً ما یراد من اطلاق لفظه، والحقیقی من الاراده، کما هو المراد غالباً منها حین اطلاقها، فیرجع النزاع لفظیاً، فافهم».[۶۶۰]
در تقریرات میرزای نائینی، فوائد الاصول، آمده است «در این­که فعل اختیاری بر مقدماتی (تصوّر و تصدیق و عزم و اراده) بنا شده است اشکال و اختلافی وجود ندارد، بلکه آن­چه مورد ایراد و شک و بحث است این است که آیا بعد از اراده امر و عنصر دیگری هم وجود دارد یا نه؟ امری که موجب تحریک عضلات می­ شود و طلب نامیده می­ شود؟ یا این­که هیچ امری وجود ندارد و اراده خودش باعث تحریک عضلات می­ شود؟ در این که اراده از کیفیات نفسانی است که مانند سایر مقدمات مبسوق بر آن به­ طور قهری در نفس حاصل می­ شود اشکالی وجود ندارد، لذا اراده از افعال اختیاری نیست. بنابراین وَرای اراده امری وجود دارد که مستلزم حرکت عضلات است و این امر از افعال نفس است و می ­تواند به نام­های مختلف مانند حمله نفس، حرکه نفس و یا تصدیِ نفس نامیده شود. این امر موجب وقوع فعل خارجی می­ شود».
نائینی برخلاف آخوند در کفایه، در تقریرات خود می­گوید «کسانی که مدعی اتحاد طلب و اراده هستند چیزی جز استدلال به وجدان ندارند، به این نحو که با مراجعه به نفس و وجدان خود نمی­توانیم چیزی وَرای اراده به نام طلب بیابیم. ایشان در ادامه در رد این قول می­گویند نه­تنها وجدان خلاف این­را گواهی می­دهد بلکه برهان نیز تغایر این دو را تأیید می­ کند؛ چراکه انبعاث به ­وجود نمی­آید مگر با بعث و بعث از مقوله فعل است و دیدیم که اراده از افعال نفسانی نیست بلکه از اوصاف نفسانی است لذا اگر یک فعل نفسانی وجود نداشته باشد، این مستلزم انبعاث بدون بعث است.[۶۶۱]
درهرحال برخلاف کفایه آخوند در تقریرات نائینی جانب تغایر این دو مفهوم گرفته شده است. بحث بر سر مفهوم اراده و طلب و وحدت یا تغایر آن­ها در میان متکلّمین و اصولیین بسیار گسترده است و ما از باب نمونه تنها به دو نقل قول متفاوت در این زمینه پرداختیم و تفصیل آن­را می­توان در کتب اصولی جستجو کرد.[۶۶۲] در تمام این بحث­ها سخن بر سر این است که آیا بعد از تصوّر و تصدیق و سنجش و رضا و نیز اراده ما نیاز به عنصری به نام طلب داریم یا نه؟ آیا اراده به­تنهایی نمی­تواند تمام­کننده این کیفیات نفسانی باشد وکیفیات نفسانی را به افعال نفسانی تبدیل کند؟ و یا علاوه­بر اراده، عنصر دیگری (طلب) نیاز داریم؟ به نظر می­رسد چنان­که مشهور علمای اصول معتقد هستند اعتقاد به تفکیک این دو بهتر قابل توجیه است. درهرحال چند نکته را باید حتماً مدّنظر داشت.
نخست آن­که حتی اگر قائل به عنصری به نام طلب شویم نباید آن­را معلول اراده دانست و الا قائل شدن به عنصر طلب دردی را دوا نمی­کند و باز عنصری از جنس کیف نفسانی باعث فعل نفسانی شده است. درواقع این خود نفس است که متصدّی حرکت به سمت مطلوب می­باشد، بدون آن­که نیازی به­علت دیگری باشد. هر­چند اراده مرجّح طلب نفس و تصدّی نفس می­باشد. بنابراین ممکن است اراده امری محقق شود اما نفس از آن فعل صرف­نظر کند، در نتیجه حصول شوق مؤّکد در نفس علت تامه تصدی نفس (طلب) نیست.[۶۶۳]
دوم آن­که اراده چون کیفِ نفسانی است و چون کیفیات از مقوله امور تشکیکی هستند لذا اراده امری تشکیکی است، برخلاف طلب که تصدی نفس برای بعث و انبعاث است و لذا امری منجّز و غیر تشکیکی به­حساب می ­آید.[۶۶۴]
سوم آن­که نباید درصورت قائل شدن به این دو عنصر آن­ها را از یک جنس دانست[۶۶۵] چرا­که چنان­که گفتیم یکی کیف نفسانی و دیگری فعل نفسانی است.
چهارم آن­که موجودات به­طورکلی به دو دسته تقسیم می­شوند. نخست آن­ها که مانند همه موجوداتِ قابل لمس و اشاره، ما به ازاء خارجیِ عینی دارند و دوم موجوداتی که وجود آن­ها اعتباری است و به­اعتبار ذهن وجود می­یابند. موجودات اعتباری خود دو دسته هستند. نخست آن­ها که از امور حقیقی منتزَع می­شوند مانند پستی و بلندی و نیز ابوّت و نبوّت و دوم آن­ها که از امور انتزاعی و انشائی انتزاع می­شوند. اراده از قسم نخست است لذا قابل انشاء نیست و طلب از نوع دوم است لذا قابل انشاء است.[۶۶۶]
اگر این مقدمات را بپذیریم که ۱- اراده کیف است و برخلاف طلب از مقوله مفاهیم مشکّک می­باشد ۲- تلازمی با وجود طلب ندارد ۳- از امور حقیقی انتزاع می­ شود برخلاف طلب که از امور انتزاعی و انشائی انتزاع می­ شود، آن­گاه باید قویاً معتقد شد که اراده در مباحث کلامی و اصولی مربوط، به­معنای رضا مصطلح فقهی و حقوقی است و آن­چه که فقها از آن به قصد و قوه خلّاقه ایجاب و ایجادکننده یاد می­ کنند همان طلب است. چراکه رضا از مقوله کیفیات نفسانی است و لذا بسته به مورد از کمی و زیادی بهره می­برد (مشکک است). به­علاوه در بسیاری از موارد رضا وجود دارد، لیکن قصد انجام یافتن آن معامله حاصل نمی­آید. وانگهی رضا از تصوّر و تصدیق که از امور حقیقی هستند انتزاع می­ شود برخلاف قصد که از امور انتزاعی و انشائی انتزاع می­ شود. بنابراین تفکیک اراده و طلب با تفکیک رضا و قصد قابل تطبیق است. البته نباید چنین پنداشت کسانی که مانند آخوند خراسانی قائل به اتحاد اراده و طلب هستند از آثار تفکیک بی­بهره هستند چراکه ایشان نیز به­نوعی به چنین آثاری می­رسند.[۶۶۷]
بند دوم- ماهیت روانی و اخلاقی اراده
از منظر روان­شناسی اراده همان نیروی باطنی برای تصمیمات، اقدام به کار، اداره و انجام اهداف و وظایف تا زمان تحقق یافتن آن­ها به­رغم تمام موانع درونی و خارجی است.[۶۶۸] اراده در این معنا اعم از اراده باطنی و فعالیت­های درونی آن و اراده بیرونی و اهداف آن می­باشد. البته تعاریف متعددی از اراده در حوزه روان­شناسی ارائه شده است که هر یک حاکی از جنبه های مختلف اراده است. تعریف اراده به یک جریان حسّی که در آن اقسام مختلف حسّیات مانند حسّ حظّ، نفرت، هیجان و انقباض و انبساط داخل می­ شود[۶۶۹] گویای این است که اولاً اراده امری درونی است و دوم آن­که اراده چون حسّیات مختلفی را تجربه می­ کند امری ساده و بسیط نیست؛ بلکه امری به­غایت پیچیده و عمیق است، ماهیتی که می ­تواند حسّیات مختلفی را تجربه کند و در وَرای آن­ها به تجزیه و تحلیل هم دست یازد و در نهایت اقدام به تصمیم ­گیری کند. برخی از اراده به یک کوشش غریزی یاد کرده ­اند.[۶۷۰] اگر­چه این تعبیر، بیشتر ناظر به اراده تولید مثل و حفظ بقای انسان است اما اصطلاح «کوشش غریزی»، «جبر» و «مجبور بودن» را به انسان القاء می­ کند.
بنابراین در حوزه روان­شناسی اراده محدود به صرف فعالیت ذهنی نمی­ شود. باید خاطر نشان کرد که اراده درونی از جهات مختلف نیز مورد تحلیل و تجزیه قرار می­گیرد. از جهت نوع هدف، نوع تصوّر انسان نسبت به خود، نسبت به دیگران، نسبت به خدا و نسبت به طبیعت، از جهت نوع حسّ خوب یا بد و… . آن-چه تحلیل روانی اراده به ما می­دهد این است که اراده امری فراتر از درون، امری پیچیده و امری مختلف الزّوایا است. تعاریف متعدد روان­شناسان همه گویای این است که ایشان تلقّی و برداشت متفاوتی از دیگران نسبت به اراده داشته اند. این تلقّی و برداشت­های مختلف حکایت از ماهیت پیچیده و خاص اراده دارد. توجه خاص حقوق­دانان چه در تحلیل عنصر روانی جرم در مسائل کیفری[۶۷۱] و چه در تحلیل روانی اراده در قراردادها، حکایت از اهمیت تحلیل روان­شناختی اراده دارد. برخی از حقوق­دانان در اهمیت تحلیل روانی اراده تا آن­جا پیش رفته­اند که مدعی شده ­اند که چون ماهیت اشتباه حکمی (قانونی) به­لحاظ منشاء روان­شناختی آن با اشتباه در موضوع قرارداد یکی است، منشائی که نهایتاً بطلان قرارداد را توجیه می­ کند، بنابراین نباید اشتباه حکمی را در عرض اشتباه در موضوع قرارداد نوعی خاص از اشتباه تلقّی کرد.[۶۷۲]
اما چنان­که گذشت لزومی ندارد اشتباه حکمی (قانونی) را طفیلی اشتباهات موضوعی خاص مانند اشتباه در موضوع معامله دانست؛ چراکه چه تفاوتی می­ کند رضای معیوب را معلول عیب ناشی از اشتباه در موضوع معامله بدانیم یا معلول عیب ناشی از اشتباه قانونی؟ وانگهی چنان­که به­تفصیل گذشت اشتباه قانونی از جهت عذر تلقی­شدن آن در اثر خود استقلال و اصالت دارد و می ­تواند در عرض اشتباهات موضوعی مورد بررسی قرار گیرد.
درهرحال در دو جانب این اختلاف یک چیز مسلم است و آن این­که اثر روانی اشتباه بر عناصر اراده دارای آثار حقوقی مختلفی است. در مبحث بعدی (تحلیل حقوقی اراده) خواهیم دید که بدون توجه به این اثرِ روانی، تحلیل اشتباه و مسائل مربوط به آن اصولاً غیر ممکن است.
با­این­حال نباید بر تحلیل روانی اراده و تجزیه و تحلیل عناصر آن که از مبانی اصلی اشتباه در موضوع قرارداد می­باشد، به­ صورت مبالغه­انگیزی و خارج از حد تکیه کرد. چنان­که ریپر می­گوید «تحلیل اراده اجازه می­دهد که عیوب آن­را بشناسیم. بطلان قرارداد نتیجه منطقی عدم کفایت اراده­ای است که قانون­گذار آن­را لازم دانسته است. اما من فوق­العاده تردید دارم که نظریه عیوب اراده بتواند بر اساس این تحلیل روان­شناختی توجیه و اجرا شود. درواقع ظرافت این تحلیل هرگز اجازه نمی­دهد که کارکرد قواعد حقوقی فهمیده شود. منشاء این نظریه که ریشه در حقوق روم دارد، تأکید خاصی که حقوق کلیسایی بر ارزش سخن گفته شده و بالمآل تأثیری که آن در این نظریه و تحلیل دارد، ویژگی قانونی بطلان که ناشی از عیوب اثبات شده می­باشد مانند بطلان نسبی که تنها به نفع شخص مغبون است، اعمال چنین دعوای بطلانی به­وسیله رویه قضایی در همه فروضی که حذف قرارداد بهترین راه جبران خسارت محسوب می­شده است و به­طورکلی همه عواملی که گفته شد ما را به این سمت هدایت می­ کند که معتقد شویم که نظریه عیوب اراده نمی­تواند به­ صورت کامل بر اساس تحلیل روان­شناختی اراده توجیه و تبیین شود».[۶۷۳] به نظر می­رسد در حقوق فرانسه استدلال­های ریپر بدون مناقشه باقی بماند؛ چرا­که چنان­چه به­لحاظ تاریخی دیدیم به­واقع منشاء نظریه عیوب اراده در فرانسه را باید در تاریخ حقوق روم جستجو کرد. هر­چند­که چنان­که گذشت غربی­ها بعدها در زمینه عیوب اراده به­شدت از حقوق اسلام تأثیر پذیرفتند.
هم­چنین نظریه اراده ظاهری در حقوق کلیسا و نیز ویژگی خاص بطلان نسبی در جهت حفظ منافع فقط شخص مغبون و زیان­دیده همه حاکی از عدم کفایت تحلیل روان­شناختی اراده در تبیین عیوب اراده و از جمله نظریه اشتباه دارد. با­این­حال در قبول استدلال­های ریپر در حقوق ایران باید جانب احتیاط و حزم را نگه داشت. اگر­چه در حقوق ما اساساً ضمانت اجرای بطلان نسبی راه ندارد و به­جای آن خیاری بودن قرارداد مبتنی بر اشتباه وجود دارد، لیکن جعل خیار نیز به نفع فرد زیان­دیده از اشتباه (اشتباه­کننده) مثلاً فرد مغبون می­باشد و از این جهت با حقوق فرانسه تفاوتی نمی­کند. وانگهی چنان­که گذشت حقوق ما نیز مانند حقوق فرانسه و بلکه بیشتر در زمینه نظریه عیوب اراده به­شدت متأثر از سابقه تاریخی خود می­باشد.
اما به­رغم این شباهت­ها، نمی­ توان نظریه عیوب اراده و تحلیل روانی اراده را در حقوق ما به­مانند حقوق فرانسه کم­رنگ انگاشت. ما نمی­توانیم مانند ریپر مدعی شویم که «این تحلیل پذیرفته شده است تا از متعاقدی که در قرارداد با ابزارهای ضعیف­تری مبارزه می­ کند اجازه حمایت بدهد و نیز مانع شود طرف دیگر از این وضعیت ضعیف و پایین­تر طرف خود که از آن اطلاع دارد و گاهی اوقات خودش در آن تأثیر داشته، نفعی ببرد».[۶۷۴] درواقع در حقوق ما ضمانت اجرای اشتباه و سایر عیوب اراده مبتنی بر تجزیه و تحلیل روانی اراده است؛ بدین صورت که یا عیوب اراده راجع به عنصر قصد و یا عنصر رضا است. در صورت نخست عیوب اراده تنها می­توانند قصد را از میان بردارند که در این صورت منجر به بطلان مطلق قرارداد می­ شود. در هیچ فرضی از فروض عیوب اراده، قصد نمی­تواند به­ صورت ناقص در قراردادی وجود داشته باشد؛ چراکه قصد مفهومی منجّز دارد و دائر مدار وجود یا عدم است و نمی­تواند از وجودی ناقص و مشکّک بهره ببرد. اما اگر عیوب اراده متوجه رضا باشد یا رضا را از اساس از میان بردارد، مانند معامله اکراهی که منجر به عدم نفوذ می­ شود و یا آن­را مانند بسیاری از معاملات خیاری و نیز برخی قراردادهای اشتباهی ناقص می­ کند. اما آیا در چنین فرضی می­توان به­مانند حقوق فرانسه مدعی شد فلسفه جعل خیار حمایت از طرف ضعیف­تر است؟ اگر چنین است در فرضی که طرف دیگر نه علم به اشتباه طرف خود داشته و نه در آن نقشی داشته چرا باید از اعتماد مشروعِ خود به ظاهر قرارداد، سودی نبرد؟ نظم عمومی و امنیت قراردادی چه می­ شود؟
به نظر می­رسد در حقوق ما فلسفه اصلی خیار و نیز بطلان تحلیل روان­شناختی و حقوقی اراده می­باشد، تحلیلی که کمتر مجالی به سایر مصلحت­های لازم می­دهد. با­این­حال ما باید در عین نگاه ظریفِ فنّی به عیوب اراده، نگاهی هم به مصلحت­های طرف مقابل، نظم عمومی و عدالت داشته باشیم. چه در معاملات اشتباهی قابل ابطال در فرانسه و چه معاملات اشتباهی خیاری در حقوق ما، قرارداد به­رغم وجود عیب اراده (اشتباه) وجود دارد و در هر دو، طرف اشتباه­کننده حق درخواست ابطال و حق فسخ قرارداد را دارد. با این تفاوت که در حقوق ما نمی­ توان مبنای خیار را حمایت از ذی­الخیار دانست؛ چراکه در این صورت اگر ضرر او به­نحو دیگری جبران شود مثلاً وصف سلامت مورد اشتباه (خیار عیب) و یا وصف تعادل قیمت مورد اشتباه (خیار غبن) به­نحوی کارسازی شود، باید خیار او هم منتفی شود، درحالی­که خیار او درهرحال باقی می­ماند. سؤالی که وجود دارد این است که آیا می­توان رویکرد فنّی تحلیلی اراده را در حقوق ما مانند حقوق فرانسه و یا انگلستان تعدیل کرد؟ آیا تمسک به قواعد اخلاقی و تحلیل اخلاقی اراده می ­تواند در این هدف ما را یاری رساند؟
در حقوق فرانسه برخی اوقات ملاحظات اخلاقی مانع عملکرد قاعده فنّی عیوب اراده بر مبنای تحلیل روانی اراده می­ شود. دادگاه­ های فرانسه درخصوص قراردادی که مقرون به یک اشتباه راجع به اوصاف اساسی موضوع قرارداد و یا شخص طرف قرارداد است زمانی که روشن می­گردد بطلان آن قرارداد به­لحاظ اخلاقی غیر قابل توجیه است تمایل به حفظ قرارداد دارند.[۶۷۵] در چنین مواردی عادتاً شخصی که مرتکب اشتباه می­ شود صلاحیت مورد حمایت قرارگرفتن را ندارد. فرضی را تصوّر کنید که یک فروشنده کهنه­کار لوسترهای تزیینی مدعی می­ شود که او از جنس بلور و کریستال مورد استفاده در لوستر خبری نداشته و لوستر را بر این اساس که جنس بلورهای آن تُرک بوده فروخته است، درحالی­که جنس بلورهای آن اتریشی بوده است و درواقع شئ فروخته شده ارزش بیشتری داشته است. درواقع حسب تحلیل روانی باید این فروشنده کهنه­کار هم بتواند بر اساس اشتباه، عیب اراده خود را اظهار و اثبات کند و بالمآل بطلان یا فسخ آن­را درخواست کند. اما چنا­ن­که دیدیم اخلاق مانع از پذیرش ادعای او می­ شود. اگر­چه به­لحاظ روانی هیچ منعی وجود ندارد که او نیز مرتکب اشتباه شود ولیکن یک ملاحظه اخلاقی مانع قبول ادعای او می­ شود و درواقع ادعای اشتباه او از اساس پذیرفته نمی­ شود.
از طرف دیگر در حقوق فرانسه گفته شده است لزومی ندارد به­لحاظ اخلاقی از فردی که منافعش قربانی نشده است حمایت کنیم. بنابراین کسی که قیمت تابلویی را با این گمان که آن تابلو اثر هنرمندی مشهور است، پرداخت کرده است و یا این­که یک مبل استیل لویی پانزدهم را می­خواسته بخرد درحالی­که قیمت نمونه بدل و کپی آن­را پرداخته است نمی­تواند قابل حمایت باشد.[۶۷۶] در هر یک از این موارد به­علت قاعده اخلاقی تحلیل روانی اراده نباید منجر به بطلان قرارداد شود. به نظر می­رسد در حقوق ما این ملاحظه اخلاقی نمی­تواند مورد اعتنا باشد. درواقع سود جستن یا ضرر کردن در حقوق ما فرع بر عیب و یا سلامت اراده است. علاوه­بر این دو چنان­که دیدیم یکی از شرایط اشتباه لزوم اشتراک در اشتباه است. درخصوص لزوم این شرط و چند و چون آن بحث­ها زیادی مطرح است که تفصیل آن در بخش نخست گذشت.
در این­جا تنها به این نکته باید توجه کرد که به­لحاظ تحلیل روانی این­که طرف دیگر علم به اشتباه طرف خود داشته باشد و یا این­که از منظر او نیز موضوع اشتباه اساسی تلقّی شود، نمی­تواند شرط باشد. به دیگر سخن ذهنیت طرف دیگر هیچ ارتباطی با نابودی قصد یا رضای طرف او ندارد و از این حیث تحلیل روانی اشتباه نمی­تواند لزوم اشتراک در اشتباه را به­عنوان یک شرط برای تأثیرگذاری اشتباه اثبات کند. اما به نظر می­رسد چنان­که در حقوق فرانسه گفته­اند[۶۷۷] به­لحاظ اخلاقی این شرط قابل توجیه و تحمیل باشد. ریپر با بیان دیگری تحلیل اخلاقی اراده درخصوص اشتباه و لزوم اشتراک در آن­را به تصویر می­کشد. ریپر در قاعده اخلاقی در تعهدات مدنی معتقد است اگر­چه توسعه بطلان به­جهت اشتباه، باعث افزایش حمایت از متعاقد اشتباه­کننده می­ شود ولیکن باعث یک بی­ عدالتی بزرگی با از بین بردن نفع طرف دیگر می­ شود، تنها به این دلیل که اشتباه­کننده موفق نشده است آن­چه را که به دیگر طرف خود پیشنهاد داده محقق سازد.
از نظر ریپر هرچه دایره بطلان به­جهت اشتباه در انگیزه­ ها و محرک­های مختلف گسترده­تر شود، این بی­ عدالتی هم رو به فزونی می­گیرد. به­اعتقاد وی باید رویه قضایی با شرط دانستن اشتراک در اشتباه و لزوم مشترک بودن اشتباه میان دو طرف، این بی­ عدالتی را درمان کند. به این ترتیب منظور رویه قضایی این خواهد بود که هر دو طرف آگاه از انگیزه و محرک تعیین­کننده یکدیگر باشند. بنا نهادن نظریه اشتباه بر صِرف تحلیل اراده منطقاً ما را به یک اشتباه یک طرفه قانع می­ کند، راه­حلی که در تقابل با انصاف می­باشد و لذا دادگاه­ها به­هیچ­وجه آن­را نپذیرفته­اند.[۶۷۸]
در حقوق ما و نیز حقوق انگلستان برخلاف حقوق فرانسه به جنبه­ های اخلاقی عیب اراده و اشتباه توجه چندانی نشده است. البته عدم تصریح و اشارت بر قواعد اخلاقی و جنبه­ های مختلف نفوذ اخلاق در اشتباه به‌عنوان یک عیب اراده به مفهوم به­رسمیت نشناختن این عنصر اساسی نباید تلّقی شود. در این قسمت به برخی جنبه­ های اخلاقی اراده که مانع تحلیل صرف روانی آن می­شد اشاره شد تا بتوانیم اندکی به اهمیت قواعد اخلاقی در ارتباط با اشتباه پی ببریم. چنان­که خواهیم دید قواعد اخلاقی در این تحقیق به‌عنوان یکی از مبانی مهم اشتباه در موضوع قرارداد مورد بحث واقع خواهد شد.
مبحث دوم: تحلیل حقوقی اراده
اراده در مباحث حقوقی از جایگاه ویژه­ای برخوردار است. حقوق­دانان هر یک نسبت به این مفهوم تلقّی متفاوتی داشته اند و هر یک بسته به مورد توصیفی متفاوت از اراده به­دست داده­اند. تأثیر تحلیل­های فلسفی و کلامی و نیز روان­شناختی و اخلاقی در مفهوم حقوقی اراده غیر قابل انکار است. به‌عنوان مثال تفکیک قصد و رضا در مباحث فلسفی و کلامی مسلمانان در مقایسه با حقوق غرب آثار حقوقی متفاوتی را تحمیل کرده است، آن­چنان که نگرش اخلاقی فرانسویان به قراردادها و نیز اراده آثار متفاوتی را نسبت به حقوق ما به ­وجود آورده است. نگرش حقوق­دانان انگلستان به اراده و اهمیت اراده جمعی از نگاه آن­ها نیز در حقوق این کشور منجر به پررنگ شدن قاعده استحکام معاملات و حفظ آن­ها و گاه چیرگی این مصلحت بر قواعد فنی اراده شده است. حقوق­دانان تعابیر متعددی را درخصوص اراده بیان داشته اند. این تعابیر در معنای دقیق منطقی کلمه نمی­تواند تعریف جامع و مانعی از اراده تلقّی شود، بلکه آن­چه ایشان به آن مبادرت کرده ­اند تنها توصیف اراده و ابعاد مختلف این مفهوم پیچیده اجتماعی است که هر یک به فراخور درک و فهم و مقصود خود و به تعبیر مولانا از نظرگاه خود به گوشه ­ای از این مفهوم به­شدت غامض نظر داشته اند. بی­شک تأثیر علوم معقول و منقول و نیز دانش­های مرتبط در این تشتت آراء انکارناپذیر است.
در این مبحث ما ابتدا اجزای اراده را مورد بررسی قرار می­دهیم و سپس به تحلیل اراده در مباحث حقوقی می­پردازیم. هرچند تحلیل اراده و مراحل تکوین آن از اجزای آن جدا نیست لیکن به­جهت تسهیل در ارائه و فهم راحت­تر مطلب، ما این دو را به­ طور مجزا مطرح کرده­ایم.
بند نخست- اجزای اراده
اراده برای این­که دارای اجزایی باشد مستلزم این است که امری مرکب باشد. مرکب بودن نقطه مقابل بسیط بودن و به­لحاظ منطقی نقیض آن است. اراده درواقع مرکب از قصد و رضا است و خود مشتمل بر چندین کیف نفسانی است. البته مرکب بودن اراده تلازمی با مرکب بودن اجزاء آن ندارد، هم­چنان‌که بسیط بودن اجزاء اراده تلازمی با قطعی بودن این اجزاء ندارد. بنابراین اراده که خود مشتمل بر چندین کیف نفسانی است از چندین جزو ترکیب شده است که هر جزو بسته به مورد یا قطعی است مانند قصد یا مشکک است مانند رضا. در مورد اجزاء اراده سخن بسیار است. برای آن­که انسان امری را اراده کند و در معنای خاص حقوقی آن، آن­را انشاء کند، باید مراحلی را در ذهن بگذراند. این مراحل که برخی آن­را به سه و برخی به چهار و عده­ای نیز به پنج مرحله تقسیم کرده ­اند هر یک خود معرف یک جزو از اراده می­باشند.
نخستین مرحله یا جزو اراده «تصوّر»[۶۷۹] است. تصوّر بسته به متعلَّق آن شقوقی دارد. گاهی انسان اشیاء مادی یا اوصاف و اعراض آن­ها را تصوّر می­ کند؛ مانند تصوّر خودرو یا کتاب یا یک محموله گندم و نیز تصوّر آبی بودن یا سالم بودن یا گران بودن و برخی اوقات انسان تصدیق­های مختلفی را تصوّر می­ کند؛ مانند تصوّر آبی بودن خودرو یا سالم بودن کتاب یا گران بودن محموله گندم. برخی تصدیق­ها ملازمه با تصوّر دارد مانند تصدیق مایع بودن آب که هر کسی که تصوّر درستی از آب داشته باشد مایع بودن آن­را تصدیق می­ کند، برخلاف برخی تصدیق­های دیگر مانند تصدیق گران­بودن این محموله گندم یا خراب­بودن آن خودرو. به نظر می­رسد این­که برخی فلاسفه چنان­که دیدیم معتقدند که میان تصوّر و تصدیق وحدت وجود دارد، مرادشان تصوّر و تصدیق­های دسته نخست است. تصوّر امری غیر ارادی و قهری است، ما چه بخواهیم چه نخواهیم یک تصوّر و درکی از سنگ، کتاب و … همه اشیاء و پدیده ­های پیرامون خود و اوصاف و اعراض آن­ها داریم. تصوّر به­عنوان نخستین جزو اراده نه­تنها قهری و غیر اختیاری است بلکه جزئی بسیط و قاطع است و قابل اتصاف به کم یا زیاد بودن نیست. البته تصوّر می ­تواند درست و یا نادرست باشد. درستی یا نادرستی تصوّر هم از منظر شخص ثالث معنا دارد یعنی شاید دو یا چند انسان و شاید هم یک گروه عظیم انسانی از «الف» تصوّر «ب» داشته باشند، در­حالی­که از دیدگاه شخص ثالث تصوّر همه آن­ها اشتباه باشد.
وقتی انسان قصد خرید خانه­ای را دارد او باید ابتدا تصوّر درستی از خانه و نیز خریدن داشته باشد. بعد از تصوّر درست، او باید در مورد خانه و خرید آن تصدیق­های لازم را انجام دهد. تصدیق به موقعیت خوب یا بد خانه، ارزان یا گران بودن آن، بزرگ یا کوچک­ بودن آن از جمله تصدیق­های مطرح درخصوص خانه است که قهراً به سودآور بودن خرید یا زیان­بار بودن آن و… نیز منجر می­ شود. برای انجام یک معامله یا هر فعل ارادی دیگر ما لزوماً باید چندین تصدیق مختلف داشته باشیم و با یک تصدیق واحد نمی­توانیم فعل ارادی را به اتمام برسانیم. درخصوص تصدیق­ها چند نکته لازم به ذکر است.

    1. تصدیق­ها بسته به اهداف انسان متفاوت هستند و هر چه اهداف مشخص­تر و کمتر باشند تصدیق­ها کمتر و بالطبع تصمیم ­گیری راحت­تر است.
    1. مفاد تصدیق­ها می­توانند نسبی باشند مانند «این خانه گران است»، «این خانه بزرگ است» و می­توانند منجّز باشند مانند «این خانه چوبی است»، «این خانه همه یا قسمتی از آن در طرح شهرداری است».
    1. تصوّر گاهی به­جای تصدیق به­کار می­رود. در زبان محاوره­ای در عرف بسیار شنیده می­ شود که می­گویند اگر آن­را ببینید تصوّر شما نسبت به آن عوض می­ شود. مراد از این عوض شدن تصوّر درواقع تغییر تصدیق­های شما است. درواقع شما از فلان شیء بدون دیدن تصوّری دارید بعد از دیدن تصدیق­های شما تغییر می­ کند. بعد از مشاهده مثلاً یک خودرو آبی رنگ وعده داده شده، تصوّر شما درخصوص خودروی آبی عوض نمی­ شود بلکه این تصدیق شما نسبت به رنگ آبی پررنگ، کم رنگ و … آن خودرو تغییر می­ کند و به­عبارت دقیق­تر تصوّر شما نسبت به تصدیق­های از قبل ایجاد شده نسبت به آن خودرو تغییر می­ کند. اگر قبلاً تصدیق شما از جمله این بوده است که «رنگ آن خودرو آبی آسمانی است» حالا با دیدن آن خودرو متوجه می­شوید «رنگ آن خودرو آبی تیره است».
    1. یک فعل ارادی در حقوق نمی­تواند با یک تصدیق حاصل شود. چراکه فعل ارادی مسبوق به تصمیم است و تصمیم و نتیجه ­گیری بعد از مقایسه و ارزیابی تصدیق­های مختلف حاصل می ­آید. وقتی قصد خرید خانه­ای را دارید و خانه­ای را مشاهده می­کنید قبل از تصمیم به خرید، شما با خود از جمله می­گویید این خانه بزرگ است، نسبت به فلان خانه احیاناً وسیع­تر است، محل آن به اداره نزدیک است، قیمت آن بالا است و… بعد از همه این تصدیق­ها شما تصمیم می­گیرید.
    1. تصدیق از جمله به این دلیل که بستگی به هدف انسان دارد به نظر می­رسد می ­تواند امری ارادی و اختیاری تلقّی شود. تصدیق جزیی از فرایند اراده است که خود امری بسیط و منجّز است. نسبی­بودن مفاد برخی تصدیق­ها، نباید مشکّک بودن آن­ها را القاء کند. بعد از تصوّر موضوع خرید و عمل خریدن و سایر تصوّرات لازم و نیز انجام تصدیق­های لازم، انسان این تصدیق­های به­عمل آمده را سبک و سنگین می­ کند و به هر یک ارزش و نمره خاصی می­دهد. این جزو و مرحله از اراده را می­توان مرحله سنجش و ارزیابی نام داد. لازم به تذکر است که میان مرحله تصوّرات و مرحله سنجش و ارزیابی خط فاصل زمانی خاصی در ذهن قابل ترسیم نیست؛ بلکه به­طورکلی همه مراحل اراده و از جمله این دو مرحله به­ طور پیوسته و سریع و منسجم با هم انجام می­ شود و تشخیص آن­ها از هم کار آسانی نیست و سرّ اختلاف نظر در تعداد مراحل و اجزاء اراده نیز همین است. این­که برخی[۶۸۰] مرحله سنجش را با مرحله تصدیق یکی دانسته ­اند نیز ناشی از همین واقعیت است.

بعد از ارزیابی تصدیق­های مختلف در انسان حالت و کیفی حاصل می ­آید که فلاسفه و متکلمان به آن شوق و میل و حقوق­دانان به آن رضا می­گویند. به نظر می­رسد حصول رضا امری قهری و غیر اختیاری باشد، چراکه با مشخص شدن نتیجه ارزیابی تصدیق­ها درصورت مثبت بودن نتیجه به­طورکلی، رضا قهراً حاصل می ­آید و درصورت منفی بودن نتیجه به­طورکلی، هیچ رضایی حاصل نمی­آید. با تحقق رضا عزم و تصمیم به انجام آن معامله خاص حاصل می ­آید و البته این عزم و تصمیم را نباید مانند برخی فلاسفه[۶۸۱] با قصد یکی دانست. درواقع رضا یا همان شوق مؤکّد از مقوله صفت و کیف نفسانی است. درحالی­که قصد از سنخ افعال نفسانی است. اگر رضا بعد از تحقق نتیجه مثبت ارزیابی قهراً حاصل می ­آید، قصد که مرحله بعدی و درواقع آخرین جزو فرایند اراده است، به­ طور قهری با تحقق رضا حاصل نمی­آید. ازهمین­رو می­توان مدعی شد که قصد در میان مراحل و اجزاء مختلف اراده بیشترین تجلّی اختیاری و ارادی ­بودن اراده را در خود به نمایش می­ گذارد و درواقع قصد را باید بر این اساس مهم­ترین و مؤثرترین جزو اراده دانست که بدون تحقق آن اصلاً گویی اراده­ای وجود ندارد. اکنون از میان اجزاء مختلف اراده دو جزو اخیر (رضا و قصد) را به­ دلیل اهمیت ویژه آن­ها در فرایند اراده و نیز بحث­های حقوقی، به­طورخاص مورد ارزیابی قرار می­دهیم و در بند بعد به تحلیل تمامی مراحل و اجزاء اراده از حیث اثر آن­ها در عمل حقوقی و نیز اثر اشتباه در این مراحل می­پردازیم.
الف- رضا
رضا در لغت معادل میل، اشتیاق، موافقت، خشنودی و مانند آن به­کار رفته است. در معنای اصطلاحی رضا در معانی متعددی به­کار رفته است. برخی رضا را به­معنای قصدِ انشاء به­کار برده­اند.[۶۸۲] این اصطلاح نه مرسوم و نه مقبول است، چراکه چنان­که گفتیم و خواهیم دید رضا و قصد دو مقوله جدا از هم هستند. البته بعید نیست این نظر تحت تأثیر نظر علمایی باشد که قائل به وحدت قصد و رضا هستند،[۶۸۳] عقیده­ای که مورد قبول جمهور فقهای مسلمان نمی ­باشد. جمهور فقها در همه مذاهب اسلامی در تعریف رضا گفته­اند «قصد الفعل دون أن یشوبه اکراه».[۶۸۴] در این تعریف رضا از این جهت که قصد انشاء نیست با قصد مصطلح در حقوق متفاوت است و از این جهت که تنها چیزی که مانع آن می­ شود اکراه است، بسیار دقیق است. درواقع چنان­که خواهیم دید سایر عیوب رضا مثل اشتباه مانع تحقق رضا نیست، بلکه در میزان رضا که خود یک مفهوم مشکّک است تأثیر می­ گذارد. البته برخی دیگر با این بیان که «أنه عباره عن امتلاء الاختیار أی بلوغه نهایته، بحیث یفضی أثره الی الظاهر من ظهور البشاشه فی الوجه و نحوها»[۶۸۵] عنصری جدید علاوه­بر قصد فعل بر تعریف جمهور افزوده­اند و از این حیث نسبت به تعریف جمهور خاص است.
به­نظر می­رسد تعریف رضا نیز با محدودیت­های تعریف اراده مواجه است و لذا باید به­جای آن­که درصدد تعریف منطقی آن به حد و رسم باشیم در پی توصیف آن باشیم. البته به­اجمال می­توان گفت معنای اصطلاحی رضا از معنای لغوی آن چندان دور نیافتاده است و رضا همان طیب نفس و تمایل درونی است که بعد از مرحله تصوّر و تصدیق و سنجش در نفس انسان نسبت به امری (در حقوق به­طورخاص نسبت به یک عمل حقوقی) حاصل می­ شود. در قانون مدنی رضا در ۱۳ ماده به­کار رفته است.[۶۸۶] در برخی از این مواد مانند ماده ۳۳ و ۱۱۹ رضا در معنای لغوی و عام خود به­کار رفته است و در برخی دیگر مانند ماده ۱۹۰، ۱۹۲، ۱۹۳، ۱۹۹ معنای اصطلاحی آن مدّنظر بوده است. به نظر می­رسد رضای مطرح در مواد ۴۳۱، ۴۳۲، ۷۳۵ در معنای قبول می­باشد که درواقع به­معنای قصدِ انشاء است.
قانون مدنی در ماده ۱۹۰ قصد و رضای طرفین را شرط صحت معامله ذکر کرده است. صحت در این­جا در برابر بطلان نیست بلکه در برابر بطلان و عدم نفوذ است، چراکه معامله­ای که در آن رضا نباشد نمی­تواند باطل تلقّی شود و درواقع غیر نافذ است. بنابراین بهتر بود قانون­گذار شرایط چهارگانه ذیل ماده ۱۹۰ از جمله شرط قصد و رضا را از شرایط اعتبار معامله و نه از شرایط صحت آن برمی­شمرد. در ماده ۱۹۹ نیز قانون مدنی رضای حاصل در نتیجه اشتباه یا اکراه را باعث عدم نفوذ معامله دانسته است. عدم نفوذ مطرح در این ماده درخصوص اشتباه به­معنای بطلان و گاهی اوقات خیار و درخصوص اکراه در معنای خاص خود به­کار رفته است.

نظر دهید »
فایل ها درباره : تحلیل فلسفی آیات خیر وشر ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

سرانجام آن دیواری را که در این دیار تعمیر کردم بدان جهت بود که زیر آن گنجی از دو طفل یتیمی که پدری صالح داشتند، نهفته بود. خدا خواست تا آن اطفال به حد رشد برسند تا به لطف و یاری پروردگارشان گنج را استخراج کنند و من این کارها را به دستور خودم انجام ندادم، بلکه فرمان خدا و دستور پروردگار بود. آری، این بود سرّ کارهایی که توانایی شکیبایی در برابر آنها را نداشتی.
در این داستان که قرآن آن را بیان کرده چون موسی علیه السلام از باطن امر آگاه نبود زبان به اعتراض میگشود ولی بعداً توضیحات خضر را شنید و قانع شد.
جناب خضر به ابوابی از علوم احاطه داشته که مربوط به اسرار باطن و عمق حوادث و پدیده ها بوده در حالی که موسی علیه السلام نه مأمور به باطن بود و نه از آن آگاهی چندانی داشت. در چنین مواردی بسیار میشود، چهره ظاهر حوادث با آنچه در باطن و درون آنها است متفاوت است. چه بسا ظاهر آن بسیار زننده و ابلهانه است در حالی که در باطن بسیار مقدس، حساب شده و منطقی است.[۲۰۷]
ما نباید در مورد رویدادهای ناخوشایند که در زندگیمان پیدا میشود، عجولانه قضاوت کنیم. چه بسیارند حوادثی که ما آن را ناخوش داریم اما بعداً معلوم میشود که از الطاف خفیه الهی بوده است و توجه به این واقعیت سبب میشود که انسان با بروز حوادث ناگوار فوراً مأیوس نشود.[۲۰۸]
در هر سه حادثه که به دست جناب خضر علیه السلام اتفاق افتاد، حضرت موسی اعتراض کرد با اینکه قبل از مسافرت با او عهد بسته بود که لب به اعتراض باز نکند. اما در هر سه مرتبه چون از باطن کار خبر نداشت کم صبر و حوصله میشد و عهد خود را فراموش میکرد و اعتراض میکرد. البته خود جناب خضر در ابتدای ملاقات به این موضوع اشاره کرده بود آنجایی که فرمود: تو هرگز توانایی نداری با من شکیبایی کنی و تو چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی شکیبا باشی؟[۲۰۹]
امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند: «الناس اعداء ما جهلوا»[۲۱۰]
به خاطر اینکه کسی که جاهل به شیئی باشد، جهل او مستلزم آن است که تصوری از منافع آن شیء نداشته باشد، مخصوصاً اگر آن شی حادثه ای ناگوار و به ظاهر شر باشد.
وصف پدیده ها و حوادث به اینکه شر هستند ناشی میشود از نگاه انسان به عالم از ناحیه خودش و اینکه خود را ملاک و محور ارزش گذاری پدیده ها قرار میدهد و مصالح خود را میبیند و از غیر خود غافل است و کاری به گذشتگان و آیندگان و دیگرانی که در زمان او زندگی میکنند ندارد. مثل انسانی که از مکانی عبور میکند و در آنجا دستگاهی مشغول حفاری زمین است و سر و صدای فراوان و گرد و خاک زیاد تولید میکند. انسانی که خود را ملاک قرار میدهد بالفور میگوید: که این پدیده شر است، اما اگر بداند که در حال آماده کردن برای یک بیمارستان یا درمانگاه است حکم به خیر بودن میکند. همچنین پدیده ها و حوادث حلقههایی از یک سلسله طولانی هستند. حوادثی که اتفاق میافتد و ما احیاناً آنرا شرّ مینامیم ممکن است مربوط به حوادث گذشته باشد. به عنوان مثال بادهای شدید بعضی از خانهها را خراب میکند اما در عین حال بهترین وسیله در تلقیح گیاهان و حرکت ابرهای باران زا و دور کردن آلودگیهای هوا، آلودگیهایی که اگر جمع شوند و باقی بمانند نفس کشیدن را دچار مشکل میکنند.[۲۱۱] و مانند آنچه در داستان موسی و خضر علیهما السلام اتفاق افتاد که صلاح و درستکاری یک پدر، پدری که در بعضی از روایات آمده پدر بلاواسطه یتیمان نبود بلکه از اجداد دورشان محسوب میشد، حمایت و پشتیبانی یکی از اولیاء الله را در پی داشت. این مربوط به جایی است که حوادث گذشته تاثیر در حوادث آینده دارد و همچنین کفر و طغیان کودکی در آینده اگر زنده میماند باعث میشد پدر و مادر مومن را در آینده به کفر بکشاند، مجوز قتل آن کودک در زمان کودکیش شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس علم ناقص و محدود انسان باعث میشود که احیاناً بعضی موارد را حکم به شر بودن آنها بکند و اگر به علم ناقص خود توجه داشته باشد، ناخودآگاه میگوید:
«رَبّنا مَا خَلَقتَ هذا باطِلاً سُبحانَکَ»[۲۱۲]؛ پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریدهای، منزهی تو.
و اگر به مصالح و حکمت پدیده ها پی می برد با یقین اعلام میکرد:
«… وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلًا»[۲۱۳]؛ به شما از دانش جز اندکی داده نشده است.
«یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا …»[۲۱۴]؛ از زندگی دنیا ظاهری را میشناسند.
خداوند در ۹ جای قرآن با واژه های مختلف بیان میکند که فلان چیز خوب است، امّا شما علم ندارید، اگر میدانستید یا نمیدانید، که عبارتند از: سوره های بقره آیه های: ۱۰۳، ۱۸۴، ۲۱۶، ۲۸۰، توبه ۴۱، نحل ۹۵، عنکبوت ۱۶، صف ۱۱ و جمعه ۹.
با مراجعه به این آیات و آیات دیگر قرآن به این نکته میرسیم که وحی بیان کننده خیر و شرّ واقعی اشیاء است و عقل و فطرت از درک همه خیرها و شرور واقعی عاجز است چون علم انسان محدود است.
قرآن در مواردی پندار خیری را که در دل افراد رسوخ کرده، انکار میکند، یعنی چیزهائی که دیگران معتقد به خیر بودن آنها هستند، امّا قرآن مجید خیر بودن آنها را انکار میکند.
این موارد به شرح ذیل است:
* پندار شیطان بر خیر بودن وجودش بر انسان:
«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ»[۲۱۵]؛ فرمود، چون تو را به سجده امر کردم، چه چیز تو را بازداشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی.
استدلالی که شیطان کرد این بود من از آتشم و آتش بر خاک شرافت دارد، پس من که بهتر و برترم نباید بر انسان سجده کنم. خداوند ادعای ابلیس بر اینکه «آتش از خاک بهتر است را تصدیق نفرمود، بلکه در سوره بقره آنجا که برتری آدم از ملائکه و خلافتش را ذکر کرد این ادعا را ردّ نموده است. علّامه طباطبائی در مورد بطلان قیاس شیطان میفرماید:
ملائکه مأمور به سجده بر آب و گِل آدم نشدند تا شیطان بگوید: گل از آتش پست تر است، بلکه مأمور شدند سجده کنند بر آب و گلی که روح خدا در آن دمیده شده بود و معلوم است که چنین آب و گلی دارای جمیع مراتب شرافت و مورد عنایت کامل ربوبی است. و چون ملاک بهتری در تکوینیات دائر مدار بیشتر بودن عنایت الهی است و هیچ یک از موجودات عالم تکوین به حسب ذات خود حکمی ندارد، و نمیتوان حکمی به خوبی او نمود، از این جهت ادّعای ابلیس بر بهتریش از چنین آب و گلی، باطل و بسیار موهون است.[۲۱۶] همچنین در تفسیر نمونه در مورد بطلان قیاس شیطان آمده:
خاک نه تنها کمتر از آتش نیست، بلکه به مراتب برتر از آن است، تمام زندگی و حیات و منابع حیاتی از خاک بر میخیزد، گیاهان، گلها و تمام موجودات زنده از خاک مدد میگیرند، تمام معادن گرانبها در دل خاک نهفته شده و خلاصه خاک منبع انواع برکات است، در حالی که آتش با تمام ماهیتی که در زندگی دارد، هرگز به پای آن نمیرسد، و تنها ابزاری است برای استفاده کردن از منابع خاکی، آن هم ابزاری خطرناک و ویرانگر، تازه مواد آتش زا غالباً از برکت زمین به وجود آمدهاند (هیزم، ذغال، نفت و مانند آنها)[۲۱۷]
* پندار بخیلان بر خیر بودن بخل ورزی:
«وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ …»[۲۱۸] ؛ و کسانی که به آنچه خدا از فضل خود به آنها عطا کرده، بخل میورزند، هرگز گمان نکنند که آن بخل برای آنان خوب است، بلکه برایشان بد است.
کسانی که بخل میورزند و حقوق واجب مالی خود را پرداخت نمیکنند، خود آنها فکر میکنند که انباشتن و ذخیره کردن مال و ثروت برای آنان خیر است ولی قرآن میفرماید که این کار برای آنان شر است و به زودی آنچه را که نسبت به آن بخل میورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند.
* پندار کافران بر خیر بودن ملهت یافتنشان در دنیا:
«وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ»[۲۱۹]
کفار و ستمگران با غرق شدن در لذّتها و رفاه مادی و پیروزی و غلبه بر مؤمنین همراه با مهلتی که در این دنیا دارند، این را برای خودشان خیر میداند و خود را درستکار میداند، در حالی که خداوند کسانی را که طغیان و نافرمانی را به نهایت رساندهاند آنها را به خودشان وا میگذارد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را پیدا کنند.
* پیروزی بر مؤمنان و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)، پندار خیری از جانب کفّار:
«وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا …»[۲۲۰]؛ خداوند أحزاب کافر را با دلی مملو از خشم بازگرداند بی آنکه نتیجهای از کار خود گرفته باشند.
در جنگ احزاب، دشمنان تمام تلاش و همّت خود را برای پیروزی بر مسلمانان به کار گرفتند امّا به نتیجهای نرسیدند و سرانجام با خشم و ناراحتی فراوان به وطن های خود بازگشتند. منظور از خیر در این آیه پیروزی در جنگ است، البته پیروزی کفر، هرگز خیر نبود، بلکه شرّ بود، اما قرآن که از دریچه فکر آنها سخن میگوید از آن تعبیر به خیر کرده، اشاره به اینکه آنها به هیچ نوع پیروزی در این میدان نائل نشدند.[۲۲۱]
* پندار خیر بودن مال و فرزند از سوی خداوند به کافران:
«أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ ـ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لَّا یَشْعُرُونَ»[۲۲۲]؛ آیا میپندارند که آنچه از مال و پسران که بدیشان مدد میدهیم، از آن روی است که میخواهیم به سودشان در خیرات شتاب ورزیم! نه بلکه نمیفهمند.
کفار نمیدانند، خدا میخواهد آنها را در ناز و نعمت فرور برد، تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال کیفر الهی، تحمّل عذاب برای آنها دردناکتر باشد و نیز نمیدانند، این اموال و فرزندان فراوان در حقیقت یک نوع عذاب یا مجازات یا مقدّمه عذاب و کیفر برای آنها است.[۲۲۳]
* پندار مشرکان مکّه درباره خیر و برتری معبودهای خویش بر عیسی (علیه السلام):
«وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ ـ وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ …»[۲۲۴]؛ و هنگامی که در مورد پسر مریم مثالی آورده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن فریاد راه انداختند و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او.
منظور از مثال، همان است که مشرکان به عنوان استهزاء، به هنگام شنیدن آیه شریفه «شما و آنچه غیر خدا میپرستید، هیزم جهنّم خواهید بود»[۲۲۵] گفتند. گفتار آنها این بود که «عیسی بن مریم» نیز معبود واقع شده و به حکم این آیه باید در دوزخ باشد، چه بهتر که ما و بتهایمان نیز همسایه عیسی باشیم! گفتند و خندیدند و مسخره کردند!
سپس گفتند که آیا خدایان ما بهتر است یا مسیح؟! هنگامی که او دوزخی باشد، خدایان ما که از او بالاتر نیستند، ولی قرآن جواب آنها را داد که آنها به خوبی میدانند تنها معبودانی وارد دوزخ میشوند که راضی به عبادت عابدان خود بودند، مانند فرعون که آنها را به عبادت خود دعوت مینمود، نه مانند مسیح که از عمل آنها بیزار بوده و هست.[۲۲۶]
در مواردی افراد چیزهائی را که دارای خیر بودند، گمان میکردند که آنها دارای خیر نیستند در حالی که اسلام این فکر آنها را نیز انکار کرد، مانند:
* پندار فقدان خیر در دین اسلام از سوی کفّار:
در ابتدای ظهور اسلام، افراد فقیر و بادیه نشین و کسانی که از رتبه اجتماعی پایینی برخوردار بودند، به دین اسلام استقبال نشان میدانند و مسلمان میشدند، امّا کفّار قریش که مردانی ثروتمند و شهرنشین بودند، میگفتند که: اگر اسلام چیز خوبی بود این بی سرو پاها بر ما سبقت نمیگرفتند.
«وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْرًا مَّا سَبَقُونَا إِلَیْهِ …»[۲۲۷]؛ و کسانی که کافر شدند، به آنها که ایمان آوردهاند، گفتند: اگر این دین خوب بود، بر ما بدان پیشی نمیگرفتند غافل از اینکه عیب در خود آنها بوده است، نه در آئین اسلام، آنها نخواستند به وسیله قرآن، هدایت شوند نه اینکه هدایت قرآن کمبودی داشت. اگر خود برتربینی و خودمحوری، اجازه تحقیق حق به آنها میداد، و همانند تهیدستان پاکدل، حقجو و حق طلب بودند، آنها نیز به سرعت جذب دین اسلام میشدند.
* پندار فقدان خیر محرومان و مستضعفان جامعه از سوی اشراف قوم نوح:
« … لا أقول لِلَّذین تزدری أعینکم لن یؤتیهُمُ الله خیراً …» ؛ نمیگویم کسانی که در نظر شما خوار میآیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد.
چه جهل و نادانی بالاتر از اینکه ثروتمندان مقیاس فضیلت را گم کنند و آن را در ثروت، مال و مقامهای ظاهری بدانند و خیر را اینها بدانند ولی حضرت نوح به افرادی که این دیدگاه را داشتند فرمود: من هرگز نمیتوانم درباره این افرادی که در چشم شما حقیرند مانند شما بگویم که خداوند هیچ خیر و پاداش نیکی به آنها نخواهد داد.
جمع بندی
در این فصل خیر از نگاه قرآن و فلاسفه اسلامی ذکر شد. ابتدا به واژه شناسی خیر در قرآن پرداختیم و واژههایی را که بر معنی و مفهوم خیر دلالت میکردند، ذکر کردیم. بعد از بیان واژه شناسی، مصادیقی را که قرآن به خیر بودن آنها تصریح کرده، ذکر کردیم. در تحلیل فلسفی خیر، معنای خیررا از نگاه فلاسفه اسلامی بیان کردیم ؛ آنها وجود را مساوی خیر میدانند، به این صورت که خیر چیزی است که اشیاء به آن مشتاقند و چیزی را که همه اشیاء به آن اشتیاق دارند وجود یا کمالات وجود است و چیزی از اشیاء به عدم مشتاق نیست و عدم، مطلوب واقع نمیشود. مصادیق خیررا از نگاه فلاسفه تحلیل کردیم، به این بیان که هر چه قدر وجود تمامتر و کاملتر باشد خیریّت آن عالیتر و بیشتر است و وجودی که نور محض و فوق تمام است و همه اشیاء وجودشان از ناحیه اوست، خیر محض است و هر چه وجودات، وجودشان به مبدأ قیوم نزدیکتر باشد، خیریّتشان بیشتر است تا میرسد به عالم مادّه؛ عالمی که عالم حرکات و تصادمات است و به خاطر همین حرکات و تصادمات، تضاد به وجود میآید و به خاطر تضاد، دستخوش شر و بدی میشوند، با این حال آفرینش این قسم هم بر خدا واجب است؛ چون در ترک آفرینشِ عالم مادی که دارای خیر فراوان است به سبب شر قلیل، خیر بسیار و فراوان تعطیل میشود.
بعد از ذکر مصادیق به بیان ملاک تشخیص خیر و شر پرداختیم و نظر قرآن را در حدّ وسع با بهره گرفتن از کتب تفسیر، مخصوصاً تفسیر المیزان بیان کردیم به این صورت که خداوند در درون انسانها فطرتی پاک قرار داده که قابلیّت تشخیص خوبی ها و بدیها را دارد. همچنین خداوند عقل را در وجود انسان قرار دارد؛ عقلی که با آن خیر و شرّ را تشخیص میدهد و حجّتی است بر انسان که در روز قیامت به واسطه آن یا مثاب است و یا معاقب. این دو (عقل و فطرت) حجّت خدا از درون میباشند، امّا چونکه ممکن است فطرت پاک از راه خود منحرف شود و عقل هم به وسیله هوا و هوس از تشخیص خیر و شرّ واقعی دور بماند، خداوند وحی الهی را به واسطه پیامبرانش برای انسان فرستاده تا خیر و شرّ خود را در دنیا و آخرت تشخیص دهد.
فصل سوم
تحلیل فلسفی آیات شرّ در قرآن کریم
۳ـ۱. واژه شناسی شرّ در قرآن
بعضی کلمات در قرآن مورد استفاده واقع شده که مرادف معنای شرّ میباشد یا بار معنائی شر را حمل میکند. این کلمات عبارتند از:
۳ـ۱ـ۱. سوء
راغب اصفهانی در کتاب مفردات در مورد این کلمه میفرماید:

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 81
  • 82
  • 83
  • ...
  • 84
  • ...
  • 85
  • 86
  • 87
  • ...
  • 88
  • ...
  • 89
  • 90
  • 91
  • ...
  • 164

مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

 بازار کار عکاسی آنلاین
 معرفی سگ پیکینیز
 فروشگاه آنلاین لوازم ورزشی
 درآمد از سمینارهای آنلاین
 فروش تم‌های گرافیکی نرم‌افزار
 علل شکست روابط عالی
 کتاب الکترونیکی با هوش مصنوعی
 درآمدزایی از اپلیکیشن هوش مصنوعی
 سوالات ضروری پیش از ازدواج
 ابراز محبت بیمرز
 لینک‌سازی حرفه‌ای سایت
 درآمد از اپلیکیشن‌نویسی
 شناسایی گربه‌های پرشین
 استفاده از اینفوگرافیک فروشگاهی
 درآمدزایی از گیمیفیکیشن
 طوطی کاکادو جذاب
 توسعه اپلیکیشن موبایل
 علل زخم پوست سگ
 علائم عشق واقعی
 خمیر مالت گربه ضروری
 درمان افسردگی سگ
 دوره‌های آموزشی دلاری
 بهترین نژاد خرگوش خانگی
 واگذاری گربه در تهران
 احساس نادیده گرفته شدن
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

جستجو

آخرین مطالب

  • منابع کارشناسی ارشد با موضوع : امکان سنجی تصفیه ...
  • دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : راهنمای نگارش مقاله دانشگاهی و تحقیقاتی درباره بررسی تاثیر توانمندسازی ...
  • دانلود پایان نامه با فرمت word : بررسی کارایی بیمارستان های وابسته به دانشگاه ...
  • فایل های پایان نامه درباره :بررسی نقش عوامل اجتماعی ...
  • راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد : بررسی علل ...
  • پژوهش های پیشین با موضوع تاثیر کاربرد بازاریابی تعاملی ...
  • دانلود پروژه های پژوهشی در رابطه با مطالعه تنوع ...
  • پایان نامه با فرمت word : تاثیر رفتار شهروندی سازمانی و معنویت بر روی استراتژی ...
  • منابع کارشناسی ارشد با موضوع : بررسی ...
  • منابع کارشناسی ارشد در مورد ظرفیت سنجی بانک ملت ...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان