۲٫ اهــداف و مقاصد: اهــداف با استراتژی مأموریت و افق دید سازمان پیوند می یابد و سمت و سوی کار افراد را مشخص می کند.
۳٫ چشم انداز: سازمان یک دیدگاه مشترک از وضعیت آینده دارد. ارزشهای بنیادی را ابراز می کند، اندیشه و دل نیروی انسانی را با خود همراه می کند و در همین زمان جهت را نیز مشخص می سازد.
طیف های ثابت - منعطف و تمرکز داخلی - خارجی: همانطور کــه در مــدل دنیسون دیـــده مــی شــود، ایــن مــدل دارای دو محور عمودی و افقی است که مدل را به چهار قسمت تقسیم می کند. محور عمودی در بر گیرنده ی میزان و نو ع فرهنگ سازمانی است. این محور از یکسو به تمرکز داخلی و از سوی دیگر به تمرکز خارجی منتهی می شود. محور افقی نیز به میزان انعطاف سازمان اشاره دارد که از سویی به فرهنگ ایستا و از سوی دیگر به فرهنگ منعطف منتهی می شود. (رضایی دولت آبادی ودیگران، ۱۳۹۲، ۶۱).
بخش دوم: مدیریت دانش
۲-۷- سیر تکامل مدیریت دانش
پژوهشگران زیادی با ارائه نظریه ها، روش ها، چارچوب ها و فناوری ها، درباره مسائل گوناگون مدیریت دانش از جنبه نظری و عملی بحث کرده اند. ولی با وجود این مدیریت دانش هنوز نیازمند رشد و توسعه است و در دوران کودکی خود سیر می کند. درواقع، یک نظریه جامع و فراگیر از مدیریت دانش هنوز ایجاد نشده است، شاید دلیل اصلی آن به این نکته برگردد که فعالیت های مرتبط با مدیریت دانش ریشه در حوزه ها و زمینه های متنوعی دارد. (شفیع زاده، ۱۳۸۶، ۳۹)
مدیریت دانش در برخی از حوزه های پیشرفته تجاری همچون مدیریت کیفیت فراگیر، مهندسی مجدد فرایند تجاری، سیستم های اطلاعاتی و مدیریت منابع انسانی ریشه دارد. مدیریت دانش در اوایل دهه ۱۹۹۰ به طور جدی وارد مباحث سازمانی شد. گرچه مباحث مربوط به دانش خیلی پیش تر آغاز شده بود. مارشال[۲۷] در سال ۱۹۶۵ ادعا کرد که دانش، بخش اعظم سرمایه را تشکیل می دهد. وی همچنین معتقد بود که دانش، قدرتمندترین موتور تولید است و از این نظر سازمان ها باید به طور فزاینده ای بر مدیریت آن تأکید داشته باشند. کوهن[۲۸] در سال ۱۹۷۰ تأکید کرد که دانش، به خودی خود سرمایه مشترک یک گروه است. در سال ۱۹۷۲ هابرمس[۲۹] به این نکته اشاره کرد که دانش نباید به عنوان یک متغیر انتزاعی تلقی شود، بلکه محصولی مبتنی بر اراده است.
تعدادی از صاحبنظران مدیریت در شکل گیری مبانی نظری مدیریت دانش نقش مهمی داشتند که در میان آنها افراد مشهوری چون پیتر دراکر[۳۰]، پل استراس من[۳۱] و پیتر سنج[۳۲] در آمریکا دیده می شوند. دراکر و استراس من بر اهمیت فزاینده اطلاعات و دانش آشکار به عنوان منابع مهم سازمانی تأکید کردند و پیتر سنج بر سازمان های یادگیرنده به عنوان بعد فرهنگی مدیریت دانش تمرکز کرد. کریس آرگریس[۳۳]، کریستوفر بارتلت[۳۴] و لئونارد بارتون[۳۵] از دانشگاه هاروارد نیز جنبه های مختلفی از مدیریت دانش را بررسی کردند در حقیقت دانشمند معروف، لئونارد بارتون توانست مورد کاوی قابل توجه ی را از شرکت استیل چاپارل[۳۶] ارائه دهد. شرکتی که تا اواسط دهه ۱۹۷۰ راهبردهای مؤثری در زمینه مدیریت دانش را مورد بررسی قرار داده و مستندات خود را با عناوین بهار زیبا از دانش و ساختن منابع نوآوری در مجله هاروارد به چاپ رسانید.
کار ایورت راجرز[۳۷] در استنفورد در زمینه گسترش نوآوری و تحقیق توماس آلن[۳۸] در MIT در زمینه انتقال اطلاعات و فناوری در اواخر دهه ۱۹۷۰ هر دو در کمک به فهم ما درباره چگونگی تولید دانش، کاربرد و انتشار آن در درون سازمان نقش مهمی داشتند. در اواسط ده ۱۹۸۰ اهمیت دانش به عنوان یک سرمایه رقابتی مطرح شد. با وجود اینکه نظریه های سنتی در اقتصاد، ارزش دانش را به عنوان یک سرمایه نادیده گرفتند و بیشتر سازمان ها نیز هنوز فاقد راهبرد و روش هایی برای مدیریت آن بودند. (شفیع زاده، ۱۳۸۶، ۴۰)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در دهه ۱۹۸۰ شاهد توسعه سیستم ها برای مدیریت دانش از طریق هوش مصنوعی و سیستم های خبره هستیم که مفاهیمی همچون کسب دانش، مهندسی دانش و سیستم های مبتنی بر دانش را مطرح کردند.
در دهه ۱۹۹۰ تعدادی از شرکت های مشاوره ای در زمینه مدیریت، برنامه هایی در زمینه دانش در داخل سازمان طراحی کردند و چندین شرکت مشهور آمریکایی، اروپایی و ژاپنی برنامه هایی در زمینه مدیریت دانش پایه گذاری کردند. مدیریت دانش در رسانه های گروهی برای اولین بار توسط تام استیوارت[۳۹] در مقاله ای با عنوان قدرت ذهن در مجله فورچون معرفی شد.
در اواسط دهه ۱۹۹۰ این موضوع مورد تأیید قرار گرفت که مزیت های رقابتی که برخی از شرکت های موفق دنیا کسب کرده بودند. از دارایی های دانشی این شرکت ها از قبیل صلاحیت ها، روابط با مشتری و نوآوری ها ناشی شده بود. بنابراین مدیریت دانش به ناگهان به مسیری برای تحقق اهداف تجاری و راهبردی شرکتها تبدیل شد.
در اواخر دهه ۱۹۹۰ برنامه های مدیریت دانش به واسطه گسترش اینترنت از رونق خاصی برخوردار شد. همایش های متعددی با تمرکز بر مدیریت و استفاده از منابع دانش آشکار و ضمنی برای دستیابی به مزیت رقابتی برگزار شد. در سال ۱۹۹۸ در سوئد اصطلاحات سرمایه دانش و سرمایه های پنهان توسط کارل- اریک اسویبی[۴۰] پیشنهاد شد. همچنین ارنست و یانگ[۴۱] بر ویژگی های پایدار دانش تأکید کردند. به این معنا که اختراعات، عقاید، برنامه های رایانه ای، حقوق انحصاری و… جزئی از سرمایه فکری هستند. در آمریکا نیز اصطلاح مدیریت دانش به طور رسمی در فرهنگ واژگان سال ۱۹۸۹ ثبت شد.
شاید بتوان گفت وسیع ترین کار تحقیقاتی در زمینه مدیرتی دانش تا امروز در سال ۱۹۹۵ توسط نوناکا و تاکی شی[۴۲] با نام چگونه شرکت های ژاپنی نوآوری و پویایی را به وجود می آورند؟ صورت پذیرفته است.
نهایت اینکه مدیریت دانش به وجود آمده است تا جایگاه خود را با ارائه راه حل های متنوع و متفاوت در مقابل مفاهیم مدیریت کیفیت جامع و مهندسی مجدد باز نماید. به طوری که امروزه شرکت های مشاوره ای معتبر و بزرگی همچون ارنست[۴۳]، یانگ[۴۴]، بوزآلن و هامیلتون[۴۵] کسب و کار وسیعی در این زمینه به راه انداخته اند. (شفیع زاده، ۱۳۸۶، ۴۱)
۲-۸- تعاریف مدیریت دانش
تعاریف گوناگونی از مدیریت دانش ارائه شده است برخی تعاریف برای آشنایی با جنبه های مختلف مدیریت دانش عبارتنداز:
-
- مدیریت دانش کسب دانش درست، برای افراد مناسب، در زمان صحیح و مکان مناسب است، به گونه ای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را ببرند.
-
- مدیریت دانش عبارتست از تلاش برای کشف دارایی نهفته در ذهن افراد و تبدیل این گنج پنهان به دارایی سازمان به طوری که مجموعه وسیعی از افرادی که در تصمیم گیری های سازمان دخیل هستند به این ثروت دسترسی داشته باشند و بتوانند از آن استفاده کنند. (حقیقت منفرد و هوشیار، ۱۳۸۹، ۶۹)
-
- مدیریت دانش رشته ای علمی است که شیوه برخورداری از حمایت دو جانبه را برای ایجاد، تصرف، سازماندهی و استفاده از اطلاعات تشویق و تقویت می کند. (بیدختی و همکاران، ۱۳۹۰، ۱۹۷)
-
- مدیریت دانش، خط مشی های اصولی را برای یافتن، درک کردن و استفاده از ارزش و ایجاد آن معین می سازد.
-
- مکین تاش[۴۶] مدیریت دانش را اینگونه تعریف می کند: مدیریت دانش با تجزیه و تحلیل و شناسایی دانش لازم و سودمند درگیر بوده و به دنبال برنامه ریزی چند بعدی و کنترل مناسب در توسعه سرمایه های دانش، برای برآوردن هدف های سازمان است.
-
- بک من[۴۷] معتقد است مدیریت دانش، رسمی سازی و دسترسی به تجربه، دانش و دیدگاه های استادانه، که قابلیت های جدید، قدرت کارآیی بالاتر، تشویق نوآوری و افزایش ارزش مشتری را در پی داشته باشد هدف قرار می دهد.
-
- ادل[۴۸] مدیریت دانش را اینگونه تعریف می کند: مدیرتی دانش، خط مشی های اصولی را برای یافتن، درک کردن و استفاده از ارزش و ایجاد آن معین می سازد. (میر فخرالدینی و همکاران، ۱۳۸۸، ۳۳)
۲-۹- عوامل موجود در اهمیت و گرایش مدیریت دانش
- جهانی گرایی و رقابت منجر شد تا دانش به عنوان ارزشمندترین منبع استراتژیکی شناخته شود و توانایی سازمان به منظور کاربرد دانش برای استفاده از فرصت های بازار و حل مسئله مهم ترین توانایی آن گردد. سازمانی که درباره مشتریان، تولیدات، تکنولوژی و بازار بیش تر بداند در مقایسه با رقبای جهانی بهتر عمل می کند.
- زمان لازم برای تجربه و کسب دانش کم شده است. دانش نیاز به زمان برای تجربه و پژوهش دارد اما کارکنان فرصت کم تری برای این فعالیت دارند.
- ضرورت مدیریت پیچیدگی فزاینده و افزایش سرعت تغییر، نیاز به دانش را برای انطباق الزامی کرده است.
- تمایل کارکنان به بازنشستگی زودهنگام و تغییر فزاینده نیروی کار به از دست دادن دانش منجر شده است.
- سازمان های جدید به ارائه خدمات و تولیدات برمبنای ارزش مشتری متمرکز شده اند، در نتیجه آن ها تمایل دارند در این زمینه با هم رقابت کنند.
- اکثر کالاها و خدمات، اطلاعات محور شده اند و به طور فزاینده ای پیچیده هستند.
- یادگیری مادام العمر واقعیت اجتناب ناپذیر زندگی سازمان شده است.
- کاربرد مدیریت دانش منجر به افزایش سریع تر حل مسئله، پاسخ به تغییر و انطباق با آن انعطاف پذیری بیش تر و… می شود.
بدین ترتیب مدیریت دانش ارتباط مستقیمی با اثربخشی سازمان های امروزی دارد و دانش نقش میانجی را در این سازمان ها ایفا می کند. مدیریت دانش فرصت لازم را برای دسترسی، حفظ و بهسازی عملکرد نیروی انسانی و کسب مزیت رقابتی پایدار فراهم می نماید. (همان، ۴۴)
۲-۱۰- مزایای مدیریت دانش
دست اندرکاران مدیریت دانش، نوعاً مجموعه مزایا را در چهار قلمرو ذکر می کنند:
۱٫ فرایندها با کارآمدی بیشتر انجام می گیرند و نیاز به بازآفرینی راه های انجام کار را از بین می برند.
۲٫ بازارها و فرصت های جدید مشخص می شوند.
۳٫ سازمان می تواند تغییرات را شناسایی کند و به آن ها واکنش درست نشان داده، خود را به موقع تغییر دهد.
۴٫ سازمان بهره برداری کاراتری از منابع انسانی خود به عمل می آورد. (همان، ۴۵)
۲-۱۱- اجزاء اصلی مدیریت دانش
با توجه به اینکه تعالیف مختلفی در مورد مدیریت دانش شده است ولیکن اکثر محققین چهار هدف را برای مدیریت دانش شامل تولید دانش، ذخیره دانش، تسهیم دانش و بکارگیری دانش در نظر می گیرند.
۲-۱۱-۱- تولید دانش
تولید دانش به فرایندی اشاره دارد که در آن سازمان از منابع داخلی و خارجی دانش را کسب می کند. (نقوی و همکاران، ۱۳۸۹، ۱۱)
تولید دانش در برگیرنده فعالیت هایی است که مرتبط با ورود دانش جدید به سیستم است و شامل توسعه، کشف و تسخیر دانش می شود. (حقیقت منفرد و هوشیار، ۱۳۸۹، ۷۴)
اولین عنصر از مدیریت دانش، کسب و خلق دانش است. این دانش به طور پیوسته در گروه ها، سازمان ها یا شرکت ها از طریق تعاملات میان افراد شکل می گیرد و توان سازمان را برای حذف و تولید دانش که کلید ایجاد مزیت رقابتی و گسترش محصولات و خدمات جدید است بالا می برد. (فضلی و علیشاهی، ۱۳۹۱، ۷۶)
۲-۱۱-۲- ذخیره دانش