کمیسیون حقیقت یاب تی مور شرقی نمونه دیگر از کمیسیون های حقیقت یابی است که صلاحیت اعطای عفو به عاملان جرایم ارتکابی را داشت. بعد از این که اکثریت قاطع مردم تی مور شرقی در یک همه پرسی تحت حمایت سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ رأی به استقلال از اندونزی دادند، شبه نظامیان تحت حمایت اندونزی اقدام به خرابکاری و کشتن غیرنظامیان نمودند. دولت انتقالی (به ابتکار سازمان ملل) در تی مور شرقی[۶۵۲] اقدام به تشکیل کمیسیون حقیقت و سازش[۶۵۳] برای استماع جرایم ارتکابی طی شورش های بعد از استقلال نمود.[۶۵۴] برخلاف کمیسیون حقیقت و سازش آفریقای جنوبی، این کمیسیون تنها صلاحیت اعطای عفو به جرایم کوچک مانند سرقت، ایراد ضرب و جرح، ایجاد حریق عمدی و…..را داشت. عفو اعطایی از سوی کمیسیون تنها متعاقب اظهار تأسف عمومی مجرم صادر می شد.[۶۵۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کمیسیون برای تشویق به ادغام مجدد حدود صدهزار پناهنده تی مور شرقی از جمله شبه نظامیان سابق در تی مور غربی برگزاری جلسات استماع محلی[۶۵۶] را ترتیب داد. نزدیک به سه چهارم از این جلسات با رویه های حل اختلاف سنتی انطباق داده شده بودند به طوری که طرفین اختلاف و بزرگان محل را در محلی[۶۵۷] به منظور حل اختلاف دور هم گرد می آوردند. جلسات استماع ابتدا با مراسم نیایش و یکسری آداب و رسوم محلی آغاز می گردید. در پایان هم عاملان جرایم توافق سازشی را امضا می نمودند که به موجب قانون متضمن انجام اموری مانند ارائه ی خدمات اجتماعی، جبران خسارت، عذرخواهی عمومی و… از طرف عاملان جرایم بود. حضور بزرگان مذهبی و مشارکت آن ها در این مراسم منجر به ارتقای مشروعیت این مراسم می شد.[۶۵۸] در واقع کمیسیون حقیقت و سازش تی مور شرقی سعی در ادغام سازوکار کشف حقیقت و سازوکارهای سنتی اجرای عدالت نمود. با این وجود صلاحیت آن محدود به رسیدگی به اختلافات و جرایم کوچک بود.[۶۵۹] رسیدگی به جرایم بزرگتر بر عهده ی هیئت ویژه جرایم سنگین[۶۶۰] بود که در واقع دادگاهی برای رسیدگی به جرایم بین المللی مانند نسل کشی، جرایم علیه بشریت، جنایات جنگی، قتل عمد و شکنجه و جرایم جنسی بود.[۶۶۱] دادگاهی که در پایان کارش در می ۲۰۰۵ تنها موفق به محاکمه ی هشتادوهفت نفر از مجموع چهارصدوچهل متهم گردید. از آن جا که اکثر متهمان خارج از صلاحیت دادگاه قرار گرفته بودند.[۶۶۲]
برخلاف تصور اوّلیه که از ارتباط کمیسیون های حقیقت یاب و قوانین عفو وجود دارد، کمیسیون های حقیقت یاب در موارد نادری از صلاحیت اعطای عفو برخوردار بوده اند. کمیسیون ها در بسیاری موارد همانند کمیسیون های سیرالئون و غنا در فضای ایجاد شده ناشی از قوانین عفو عمل کرده اند. بنابراین در بسیاری موارد این کمیسیون های حقیقت یاب نیستند که زمینه را برای یک عفو عمومی فراهم می آورند، بلکه کمیسیون ها می توانند بیانگر یک بی میلی و یا ناتوانی در اجرای عدالت کیفری باشند.[۶۶۳] مصداق این ادعا را می توان در کمیسیون حقیقت یاب السالوادور شاهد بود که نتیجه ی گزارش آن بدون آن که متضمن پیشنهاد عفو باشد، منجر به اعطای عفو به عاملان جرایم بین المللی گردید.
بند دوم : عفو عمومی: نتیجه گزارش کمیسیون حقیقت یاب
السالوادور یکی از بهترین نمونه هایی است که در واکنش به گزارش نهایی کمیسیون حقیقت یاب در این کشور، یک قانون عفو عمومی تصویب شد. گزارش کمیسیون حقیقت یاب السالوادور علیرغم فشار شدید دولت برای عدم افشای نام متهمان، مشتمل بر اسامی بیشتر از چهل نفر از مأموران عالی رتبه متهم به ارتکاب تخلّف های سنگین حقوق بشری بود. در واکنش به این گزارش و با تهدید نظامیان به کودتا، رئیس جمهور السالوادور لایحه ای را جهت عفو عمومی همه آن هایی که در جرایم سیاسی و یا جرایم دارای ابعاد سیاسی مشارکت داشتند را به پارلمان این کشور ارائه نمود. در فاصله پنج روز از انتشار گزارش کمیسیون حقیقت یاب، پارلمان قانون عفو عمومی را تصویب نمود.[۶۶۴]
در واقع کمیسیون حقیقت یاب هیچ پیشنهادی مبنی بر تعقیب و مجازات عاملان تخلّف های سنگین حقوق بشری ارائه نکرده بود و در عین حال در رابطه با ممنوعیت عفو این دسته از اشخاص نیز اظهار نظری نکرده بود. البته در گزارش به ناکارآمدی نظام قضایی این کشور در رسیدگی عادلانه به جرایم ارتکابی در دوران گذشته این کشور اشاره شده است. به نظر کمیسیون جامعه از مجازات عاملان جرایم ارتکابی حمایت می نماید، اما هیچ سازوکاری برای اجرای عدالت کیفری در السالوادور که حداقل استانداردهای بی طرفی را رعایت نماید، وجود ندارد. تنها با اصلاحات در نظام عدالت کیفری است که می توان امید به اجرای عدالت در آینده را داشت.[۶۶۵]
گرچه از کارکرد کمیسیون حقیقت یاب السالوادور بنا به دلایل مذکور انتقاد شده است، با این وجود کمیسیونرها به آن از زاویه دیگری نگاه می کردند. به نظر آن ها در صورت پیشنهاد کمیسیون بر تعقیب و محاکمه متهمان، با وجود ضعف دستگاه قضایی این کشور و ترس قربانیان برای ارائه شهادت علیه متهمان در محاکم این کشور، امکان مبری شدن متهمان در این محاکم وجود داشت. این امر باعث تخریب وجهه ی کمیسیون و از بین رفتن اعتبار حقایق کشف شده می شد. صرف نظر از پیشنهاد های کمیسیون، در پی توافق با نظامیان این امکان برای پارلمان وجود داشت که موضوع عفو ظرف شش ماه از تاریخ تکمیل کار کمیسیون مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین حتی اگر کمیسیون از اسامی متهمان نام نمی برد و یا حتی اگر کمیسیون پیشنهاد ممنوعیت عفو را هم ارائه می نمود، امکان تصویب قانون عفو عمومی از سوی پارلمان وجود داشت. متهمانی که اسامی آن ها در گزارش کمیسیون ذکر شده بود چندین ماه بعد از انتشار گزارش کمیسیون بازنشسته شدند. در واقع عفو صادره از سوی پارلمان امتیازی بود که برای ترغیب نظامیان به کناررفتن از قدرت مورد توافق قرار گرفته بود.[۶۶۶] بنابراین یکی از آثار گزارش کمیسیون حقیقت یاب السالوادور تصویب قانون عفو عمومی برای تمامی عاملان جرایم ارتکابی و در عین حال کنارگذاشتن آن ها از قدرت بود. به این ترتیب این کمیسیون به لحاظ توازن قوا سعی در برقراری نوعی عدالت در جامعه انتقالی با توجه به اوضاع و احوال خاص حاکم بر جامعه داشت.
البته سیاست سازمان ملل از سال ۱۹۹۹ بر این قرار گرفته که نمایندگانش را از حمایت برای عفوهای عمومی و گسترده که شامل عاملان جرایم بین المللی می شود، منع نماید. سازمان ملل از همکاری با کمیسیون های حقیقت یابی که پیشنهاد عفو عاملان جرایم بین المللی را در دستورکار خود قرار داده اند، خودداری می نماید.[۶۶۷] اما در پاسخ به این سیاست باید اذعان نمود که کمیسیون حقیقت یاب یک سازوکاری ملی است که هر جامعه انتقالی متناسب با شرایط و اوضاع و احوال حاکم بر جامعه، ساختار و کارکرد آن را تعیین می نماید. به یک کمیسیون حقیقت یاب باید اجازه داده شود که متناسب با خصوصیات جامعه انتقالی و اهداف جامعه شکل گیرد. نگاه تطبیقی بین کمیسیون ها گرچه می تواند مفید واقع گردد و جوامع انتقالی جدید را از اشتباهات گذشته بر حذر دارند، با این وجود هر جامعه ویژگی های مختص خود را دارد و فرهنگ و شرایط تاریخی هر کشور مستلزم استفاده محتاطانه از الگوهای موجود است.[۶۶۸] نحوه برخورد کمیسیون های حقیقت یاب با عاملان جرایم ارتکابی در جامعه انتقالی به وضعیت خاص همان جامعه بستگی خواهد داشت. در حالی که کمیسیون حقیقت آفریقای جنوبی صراحتاً از صلاحیت اعطای عفو برخوردار بود، کمیسیون حقیقت یاب السالوادرو چنین صلاحیتی نداشت، اما در عمل به نتیجه مشابهی منجر شد. در سیرالئون به دلیل دخالت های جامعه بین المللی از سازوکار کیفری در کنار کمیسیون حقیقت یاب استفاده شد که در برخی موارد منجر به تحلیل عملکرد کمیسیون حقیقت یاب این کشور شد. در حقیقت شاید نتوان از وجود ارتباط مستقیم بین برنامه های عفو و کمیسیون های حقیقت یاب سخن گفت، اما در عمل این دو سازوکار پیوند ناگسستنی با یکدیگر دارند. بدون وجود عفو، حداقل برای برخی جرایم که موضوع بررسی کمیسیون های حقیقت یاب قرار گرفته اند، کمیسیون ها نمی توانند کارآیی لازم را داشته باشند.
مبحث سوم : ارتباط کمیسیون های حقیقت یاب با سایر سازوکارهای عدالت انتقالی
با وجود مشارکت سازمان ملل در ایجاد کمیسیون حقیقت یاب در السالوادور دیگر نمی توان شاهد ایفای نقش فعّال از سوی این سازمان در ایجاد کمیسیون های حقیقت یاب در جوامع بود، بلکه در مقابل، سازمان ملل نقش فعّال تری در ایجاد محاکم کیفری خاص در جوامع انتقالی برای اجرای عدالت کیفری نسبت به عاملان جرایم بین المللی ایفا می نماید. شاهد این ادعا در سیرالئون است که با وجود تشکیل کمیسیون حقیقت یاب در این کشور، استقبال چندانی از پیشنهاد اصلاحات این کمیسیون به عمل نیامد، در مقابل تلاش ها بر تشکیل دادگاه ویژه سیرالئون متمرکز می گردد. همین وقایع در کامبوج نیز تکرار گردید. با وجود پیشنهادها و حمایت هایی که برای تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب در کامبوج وجود داشت، اما در سال ۲۰۰۳ با توافق دولت کامبوج و سازمان ملل یک دادگاه ویژه برای رسیدگی به جرایم خمرهای سرخ تشکیل شد. سازمان ملل و دولت کامبوج هر دو تحقق سازش را عامل اصلی انتخاب یک سازوکار کیفری در رسیدگی به جرایم ارتکابی رژیم پیشین در کامبوج اعلام نمودند.[۶۶۹] در حالی که هنوز هم در این کشور یک کمیسیون حقیقت یاب برای تحقیق از جرایم ارتکابی در دوران حاکمیت خمرهای سرخ تشکیل نشده است.[۶۷۰]
این وقایع این سؤال را به ذهن متبادر می نماید که دلیل تأکید بر اجرای عدالت کیفری حتی به هزینه صرف نظر نمودن از سازوکارهای کشف حقیقت و جبران خسارت چیست؟ دلیل این که سازمان ملل با فراغ بال بیشتری می تواند هزینه تشکیل محاکم بین المللی کیفری را فراهم آورد در چه امری نهفته است؟ در پاسخ به دو راهی انتخاب بین سازوکارهای کیفری و غیرکیفری، اغلب از سازوکارهای کیفری جهت اجرای عدالت کیفری حمایت می گردد و دلیل این حمایت اغلب در وجود تعهدات بین المللی مبنی بر تعقیب و مجازات عاملان جرایم بین المللی است. در حالی که زمانی که صحبت از کشف حقیقت و سازوکارهایی جهت کشف حقیقت می گردد، اولویت انتخاب به خود جامعه انتقالی واگذار می گردد و این جامعه انتقالی است که می تواند در این زمینه تصمیم گیری نماید.[۶۷۱]
خواست جوامع انتقالی در برخورد با جرایم دوران گذشته متفاوت است. در حالی که برخی جوامع بر اجرای عدالت کیفری تأکید دارند و عدالت انتقالی را صرفاً به معنای عدالت کیفری می شناسند در مقابل برخی جوامع خواسته های متفاوتی مبنی بر جبران خسارت، کشف حقیقت و سازش و آشتی ملی دارند. مصداق این ادعا را می توان در جوامع انتقالی مانند موزامبیک شاهد بود. بعد از جنگ داخلی هفده ساله در این کشور، توافق صلحی در سال ۱۹۹۲ بین طرفین درگیر منعقد شد. از آن جا که طی این هفده سال، جنگ در تمام تاروپود جامعه موزامبیک رخنه کرده بود و تمام افراد جامعه درگیر آن شده بودند، بعد از توافق صلح هیچ تمایلی برای بررسی گذشته ی این کشور وجود نداشت و هیچ گروهی خواهان تحقیق از گذشته نبود و هر صدایی در این زمینه با واکنش جامعه روبه رو می شد.[۶۷۲] و [۶۷۳] به همین دلیل این اعتقاد وجود دارد که خود جامعه انتقالی است که در رابطه با لزوم و یا عدم لزوم کشف حقیقت تصمیم گیری می نماید و جامعه بین المللی نمی تواند در تمامی موارد از جوامع انتقالی بخواهد که از سازوکارهای کشف حقیقت استفاده نمایند. البته عدم استقبال از سازوکارهای کشف حقیقت در برخی جوامع انتقالی دلایل متفاوتی دارد. در برخی جوامع ترس از این که کندوکاو در گذشته منجر به از سرگیری مجدد درگیری ها شود و در برخی جوامع بنا به دلایل فرهنگی از کشف حقیقت استقبال نمی گردد.[۶۷۴]
بنابراین گرچه کمیسیون های حقیقت یاب به عنوان اوّلین قدم در راه دستیابی به عدالت انتقالی و سازش تلقی می گردند و با وجود این که از حق بر حقیقت در اسناد حقوق بشری دفاع می گردد، تعهدی مبنی بر ایجاد کمیسیون های حقیقت یاب در تمام جوامع انتقالی وجود ندارد. تصمیم به این که از چه سازوکاری برای تحقق عدالت انتقالی در جامعه انتقالی استفاده شود به اوضاع و احوال خاص جامعه انتقالی بستگی دارد. یک کمیسیون حقیقت یاب ضرورتاً برای تمام جوامع انتقالی مناسب نیست. کمیسیون های حقیقت یاب می توانند در تحقق سازش مؤثر واقع گردند، اما آن ها تنها سازوکار مناسب برای تحقق این هدف نیستند. اگر همراه با کمیسیون های حقیقت یاب از سایر سازوکارها استفاده نگردد، این احتمال وجود دارد که آن ها نتوانند منجر به تحقق سازش ملی و فردی گردند. بنابراین در مقام مقایسه بین سازوکارهای عدالت انتقالی نمی توان مدعی گردید که کمیسیون ها بهتر از سایر سازوکارها می توانند منجر به تحقق سازش گردند.[۶۷۵] بلکه ادغام مناسبی از سازوکارها با توجه به اوضاع و احوال خاص جامعه انتقالی است که می تواند منجر به موفقیت آن ها شود. این ادغام به عوامل مختلفی بستگی دارد. تاریخچه، زمینه و ماهیت تخلّف های ارتکابی، فرهنگ جامعه انتقالی و حمایت جامعه بین المللی از سازوکارهای عدالت انتقالی همه در تناسب بین سازوکارهای به کارگرفته شده مؤثر هستند.[۶۷۶] برای تمام جوامع انتقالی این امکان وجود دارد که در کنار کمیسیون های حقیقت یاب از سایر سازوکارهای عدالت انتقالی همانند برنامه های جبران خسارت، سازوکارهای سنتی اجرای عدالت نیز استفاده نمایند. به طوری که بسیاری از کمیسیون های حقیقت یاب در گزارش پایانی خود به جبران خسارت از قربانیان اشاره نموده اند.[۶۷۷] به علاوه کمیسیون حقیقت یاب سیرالئون مجاز به استفاده از سازوکارهای سنتی اجرای عدالت بود.[۶۷۸] آن چه که در این جا اهمیت دارد هماهنگی و تبیین ارتباط بین کمیسیون های حقیقت یاب و این سازوکارها است؛ این که آن ها در کار یکدیگر اختلال ایجاد ننمایند و هریک گوشه ای از اهداف عدالت انتقالی را محقق نمایند.
اما آن چه که در این جا جلب توجه می نماید این است که علیرغم این اعتقاد که باید به خواست جامعه انتقالی در سازوکارهای به کارگرفته شده در برخورد با جرایم گذشته و نیل به اهدافی چون کشف حقیقت و بازپروری قربانیان احترام گذاشته شود و جامعه بین المللی نباید در این زمینه مداخله ای بنماید و این جوامع را ملزم به کارگیری سازوکارهای لازم جهت تحقق این اهداف بنماید، زمانی که صحبت از اجرای عدالت کیفری می گردد به نظر این عده این الزام از سوی جامعه بین المللی وجود دارد که حتماً عاملان جرایم بین المللی مجازات گردند.[۶۷۹] در حالی که نتیجه و آثار اجرای عدالت کیفری در جامعه انتقالی مشخص نیست. چه بسا سایر سازوکارهای به کارگرفته شده در جامعه انتقالی بسیار سودمندتر از اجرای عدالت کیفری باشند و صلح و ثبات واقعی را برای جامعه انتقالی و در نتیجه جامعه بین المللی به ارمغان بیاورند. عدم توجه به فرهنگ جامعه انتقالی و تعبیه سازوکارهای نامتناسب با آن و تأکید بی دلیل بر اجرای عدالت کیفری می تواند آثار و عواقب سوئی را در وهله اوّل متوجه خود جامعه انتقالی نماید. اگر جامعه انتقالی خود می تواند در رابطه با اولویت های اهداف خود تصمیم گیری نماید در این زمینه تفاوتی بین اهداف متصور برای عدالت کیفری و سایر اهداف وجود ندارد. اگر نظر اکثریت اعضای جامعه انتقالی بر این امر قرار گرفته که عدالت کیفری نمی تواند منافع جامعه را به بهترین شکل ممکن محقق نماید، جامعه بین المللی باید به این انتخاب احترام گذارد.[۶۸۰] اگر در حقوق بین الملل کیفری از تعهد دولت ها به تعقیب و مجازات جرایم بین المللی سخن رانده می شود در عین حال در معاهدات و سایر اسناد حقوق بشری هم از حقوق قربانیان برای جبران خسارت و کشف حقیقت سخن گفته می شود. مقایسه جوامع انتقالی هم حاکی از آن است که در برخی جوامع جبران خسارت و یا کشف حقیقت بر اجرای مجازات اولویت دارد. علت این امر هم در آموزه های مذهبی و فرهنگی متفاوت جامعه انتقالی نهفته است. در برخی مذاهب اجرای عدالت قصاص گونه به طوری که شکل مجازات تابعی از شکل جرم ارتکابی باشد، نوع عقیمی از عدالت به شمار می رود که نمی تواند منجر به شکستن چرخه خشونت و انتقام گردد.[۶۸۱] از نظر آن ها بخشش بهترین راه برای درمان زخم های گذشته و تداوم یک صلح پایدار است.[۶۸۲] بنابراین در چنین جامعه ای که اکثریت پیرو این مذهب هستند، دلیلی برای اولویت بخشیدن به اجرای عدالت کیفری نسبت به سایر سازوکارها وجود ندارد.
گفتار دوم : کارآیی کمیسیون های حقیقت یاب در جوامع انتقالی
در هنگام تشکیل یک کمیسیون حقیقت یاب در یک جامعه انتقالی، با توجه به انحصاری و خاص بودن یک چنین سازوکاری در یک جامعه، در وهله اوّل باید از طریق تدوین یک اساسنامه چهارچوب کاری کمیسیون را مشخص نمود. این که جامعه با تشکیل این کمیسیون به دنبال تحقق چه اهدافی است و این که کارکرد کمیسیون در طول زمان حیات خود به چه ترتیبی است. نکته ای که در رابطه با این کمیسیون ها جالب توجه است در این است که هر یک از جوامع انتقالی خود در رابطه با نحوه تشکیل، اهداف و کارکردهای کمیسیون حقیقت یاب ملی تصمیم گیری می نمایند.[۶۸۳] به این ترتیب کمیسیون های حقیقت یاب برخلاف محاکم کیفری ـ که از یک چهارچوب بین المللی تحت عنوان حقوق بین الملل کیفری برخوردارندـ تحت صلاحیت های ملی قرار دارند. گرچه در برخی موارد می توان شاهد دخالت های بین المللی در تشکیل کمیسیون های حقیقت یاب بود (مانند ابتکار سازمان ملل در تشکیل کمیسیون حقیقت یاب السالوادور)، اما در اغلب موارد این خود دولت های انتقالی هستند که در این زمینه تصمیم گیری می نمایند. با این که انتخاب سازوکار کمیسیون حقیقت یاب انتخاب شایع و رایجی در بین جوامع انتقالی است، اما شرایط متفاوت هر یک از جوامع انتقالی می توانند اهداف، قلمرو کاری و حیطه اختیارات یک کمیسیون حقیقت یاب را تحت تأثیر خود قرار دهد. عواملی همانند در قدرت بودن عاملان جرایم ارتکابی، نقش جامعه بین المللی، گستردگی و نوع جرایم ارتکابی، میزان مشارکت طرفین درگیر در جرایم ارتکابی، سازمان یافتگی قربانیان و جوامع مدنی حامی قربانیان، نوع انتقال (توافقی یا غیرتوافقی) و در نهایت فرهنگ سیاسی و اجتماعی و تاریخ جامعه انتقالی همه در انتخاب نوع و قلمرو اختیارت سازوکارهای عدالت انتقالی به ویژه کمیسیون های حقیقت یاب مؤثر هستند.[۶۸۴]
جامعه انتقالی در تدوین اساسنامه کمیسیون حقیقت یاب این شرایط را لحاظ می نماید. بسته به اساسنامه کمیسیون ها اهداف متفاوتی مثل کشف حقیقت، سازش و پاسخگویی به نیازهای قربانیان برای تشکیل کمیسیون ها در نظر گرفته می شود که انتخاب هر یک از این اهداف می تواند روش کار کمیسیون را مشخص نماید. روش کار کمیسیون باید به شکل جامعی تدوین گردد به طوری که کمیسیون بتواند از طریق آن به اهداف مدنظر دست یابد.[۶۸۵] به علاوه برای دسترسی به اهداف مدنظر باید اصولی بر عملکرد کمیسیون های حقیقت یاب حاکم باشد تا آنان از مسیر اصلی خود منحرف نشوند. نگاهی به این اهداف می تواند راهنمای خوبی در رابطه با بررسی نقش کمیسیون ها در تحقق اهداف عدالت انتقالی باشد. در کنار هریک از این اهداف به اصول حاکم بر عملکرد کمیسیون ها نیز اشاره می گردد.
مبحث اول : کشف حقیقت
آن چه که از عنوان کمیسیون های حقیقت یاب برمی آید حاکی از آن است که این کمیسیون ها به منظور کشف یک حقیقت مشترک ایجاد شده اند.[۶۸۶] کشف حقیقت همان تعهدی است که دولت ها در برابر قربانیان تخلّف های حقوق بشری و جهت ایفای حق بر حقیقت قربانیان برعهده دارند. اوّلین و مهم ترین هدف یک کمیسیون حقیقت یاب کشف حقایق مربوط به حوادث گذشته و ایجاد یک سابقه تاریخی معتبر از گذشته ی جامعه انتقالی است. کشف حقایق از سوی کمیسیون ها می تواند منجر به کشف سلسله وقایع ارتکابی شود و به این ترتیب زوایای پنهان تاریخ یک کشور را به روشنی به تصویر کشاند. کمیسیون های حقیقت یاب در مقایسه با محاکم کیفری این مزیت را دارند که کل تاریخ حوادث گذشته ی کشور را ترسیم نمایند و این قابلیت را دارند که حوادث بیشتری را مستند سازند و قربانیان و شهود و حتی متهمان بیشتری در این سازوکار شرکت نمایند.[۶۸۷] با این وجود کمیسیون های حقیقت یاب با توجه به وقت اندک و بودجه ای که در اختیار دارند نمی توانند به بررسی تمام وقایع ارتکابی بپردازند، بلکه به دنبال مهم ترین و برجسته ترین وقایع هستند تا بتوانند به هدف نهایی که همان ترسیم الگوی مشترک جرایم ارتکابی و رسیدن به یک حقیقت مشترک و مورد اتفاق جامعه انتقالی است، دست یابند.[۶۸۸] به علاوه کمیسیون های حقیقت یاب به دقت محاکم قضایی به بررسی متقابل شهادت قربانیان و متهمان به منظور کشف حقیقت جرایم ارتکابی نمی پردازند، زیرا هدف احراز مسئولیت شخصی و اعمال مجازات های فردی نیست. البته در بین کمیسیون های حقیقت یاب با توجه به ساختارشان و همچنین نقش کمیسیونرها در این زمینه تفاوت هایی وجود دارد، اما در مقام مقایسه بین کمیسیون ها و محاکم قضایی چنین تفاوتی به دلیل تفاوت در کارکردشان مشهود است.[۶۸۹]
در رابطه با نقش کمیسیون های حقیقت یاب در کشف حقیقت باید بین کشف حقیقت و تأیید جرایم ارتکابی تفاوت قایل شد. کشف حقیقت بدین معناست که اطلاعاتی در رابطه با جرایم ارتکابی وجود ندارد و کمیسیون های حقیقت یاب به دنبال افشای زوایای پنهان جرایم ارتکابی هستند. این موضوع به ویژه در رابطه با ناپدیدی اجباری مصداق می یابد؛ در جایی که خانواده ی شخص ناپدید شده از سرنوشت شخص اطلاعی در دست ندارند. یک کمیسیون حقیقت یاب می تواند حقایق جدیدی را در رابطه با سرنوشت این افراد کشف نماید. بنابراین کشف حقیقت برای خانواده قربانیان در این جا اهمیت دارد. ناپدیدی اجباری یکی از مهم ترین دلایل ایجاد کمیسیون های حقیقت یاب در کشورهای مانند شیلی و آرژانتین بود که در بدو شروع به کار کمیسیون های حقیقت یابِ این کشورها محدود به تحقیق از این موارد شده بودند.[۶۹۰] همچنین در مواردی که قتل ها و کشتارهای سازمان یافته ای از سوی دولت و یا با حمایت دولت صورت گرفته اند و به نوعی سعی در پنهان نمودن آن ها از طریق دستکاری در ادله و حقایق موجود شده است.[۶۹۱] در این موارد صرف کشف حقیقت می تواند برای قربانیان و خانواده های آن ها و در نهایت خود جامعه انتقالی اهمیت فزاینده ای داشته باشد. به این ترتیب کشف حقیقت فی نفسه به عنوان یک هدف برای ایجاد کمیسیون حقیقت یاب در نظر گرفته می شود. اما در برخی موارد نوع تخلّف های ارتکابی به گونه ای است که قربانیان و خانواده های آن ها از جرایم ارتکابی آگاهی دارند و به دنبال کشف حقایق جدیدی از سوی یک کمیسیون حقیقت یاب نیستند و یا دسترسی محدود به اطلاعات و یا از بین رفتن اسناد مربوطه و عدم همکاری از سوی سازمان های ذیربط باعث می شود که کمیسیون نتواند به اطلاعات جدیدی دست یابد.[۶۹۲] بنابراین آن چه که در این جا اهمیت دارد، تأیید مجرمانه بودن اعمال ارتکابی است؛ اعمالی که برای سال ها از سوی دولت اتفاق افتاده، اما به عنوان یک جرم و یا تخلّف با آن ها برخورد نشده و یا بنا به دلایلی توجیه شده اند. همانند آن چه که در آفریقای جنوبی در زمان حاکمیت نظام آپارتاید رخ داد. جامعه آفریقای جنوبی از بسیاری از اعمالی که در آن دوران علیه اکثریت سیاهپوست این کشور اتفاق می افتاد، آگاهی داشتند. آن ها به دنبال این نبودند که از طریق کمیسیون حقیقت یاب این کشور به حقایق جدید دست یابند، بلکه به دنبال تأیید رسمی مجرمانه بودن اعمال ارتکابی بودند. اعمالی که در دوران حاکمیت نظام آپارتاید به عنوان اعمالی کاملاً موجه شناخته می شدند.[۶۹۳] همچنین کمیسیون حقیقت یاب در گواتمالا که از سازمان های دولتی تقاضای ارائه ی اسناد ذیربط را داشت، به طور عمده با این پاسخ مواجه می شد که اسناد درخواستی مفقود شده و یا از بین رفته اند.[۶۹۴] بنابراین در این نوع جوامع کشف حقیقت به خودی خود هدف کمیسیون حقیقت یاب نیست، بلکه در این جا آثار سازنده ی تأیید حقایق موجود است که می تواند هدف ایجاد کمیسیون حقیقت یاب باشد. تأیید مجرمانه بودن تخلّف های ارتکابی می تواند به نوعی باعث بازپروری روانی قربانیان شود و به این ترتیب در تحقق سازش فردی قربانیان مؤثر واقع گردد.[۶۹۵] و [۶۹۶] در عین حال تأیید مجرمانه بودن اعمال ارتکابی و اعلام عمومی آن ها می تواند منجر به استقرار مجدد حاکمیت قانون گردد.[۶۹۷]
به منظور این که کمیسیون های حقیقت یاب بتوانند به هدف اصلی خود یعنی کشف حقیقت نایل شوند، گزارش های کمیسیون های حقیقت یاب باید منتشر گردند و از طرق مناسب به اطلاع جامعه انتقالی رسانیده شوند. در غیراین صورت کمیسیون حقیقت یاب نمی تواند به هدف اصلی خود نایل گردد.[۶۹۸] کشف حقیقت اعم از این که به معنای افشای حقایق جدید و یا تأیید حقایق موجود باشد، در صورتی میسر می گردد که به اطلاع جامعه انتقالی رسانیده شود. در نتیجه انتشار گزارش کمیسیون های حقیقت یاب جزو لاینفک اصول حاکم بر عملکرد آنان است. البته در این راه باید تضمین های لازم جهت حمایت از امنیت شهود و قربانیان و حتی متهمان به جرایم ارتکابی اتخاذ گردد. اگر در گزارش کمیسیون های حقیقت یاب اقدام به افشای اسامی متهمان به جرایم ارتکابی شده باشد، باید قبل از انتشار اسامی به این افراد فرصت دفاع و یا پاسخگویی به اتهام ها داده شده باشد.[۶۹۹]
مبحث دوم : پاسخگویی به حقوق قربانیان
یکی از تفاوت های عمده محاکم کیفری با کمیسیون های حقیقت یاب در قربانی محور بودن کمیسیون های حقیقت یاب است. در محاکم کیفری گرچه قربانیان حضور دارند، اما این حضور صرفاً بابت استفاده از آن ها به عنوان دلیل اثبات اتهام متهمان است؛ از آن جا که کارکرد یک محکمه کیفری احراز مجرمیت متهمان و نه پاسخگویی به نیازهای قربانیان است. در واقع محکمه کیفری بر اعمال ارتکابی توسط متهمان متمرکز می گردد. بنابراین در روند یک محاکمه کیفری از قربانیان تنها برای ادای شهادت در اثبات اتهام های متهمان دعوت به عمل می آید و تعداد زیادی از قربانیان هم فرصت حضور در این محاکمات و ادای شهادت را نمی یابند. همچنین شهادت آن ها در محاکم کیفری از طرف وکلای مدافع متهمان به چالش کشیده می شود؛ این که در مورد بیان بزه دیدگی اش و رنج ها و دردهای ناشی از آن صداقت نداشته است. بدین ترتیب بازنده فرایند عدالت کیفری قربانیان هستند.[۷۰۰] در مقابل در کمیسیون های حقیقت یاب تمرکز اوّلیه بر قربانیان است. گرچه ممکن است کمیسیون های حقیقت یاب بسیاری از اطلاعات واصله را از خود عاملان جرایم به دست آورند با این وجود اغلب بر قربانیان و اطلاعات واصله از آن ها از طریق ادای شهادت متمرکز می شوند.[۷۰۱] آن ها استشهادیه ها را از قربانیان، شهود و بازماندگان دریافت می نمایند و به بررسی تمام اطلاعات واصله می پردازند. با استماع شهادت قربانیان و در صورت امکان برگزاری جلسات استماع عمومی و انتشار یک گزارش جامع از تمام وقایع ارتکابی، کمیسیون ها به قربانیان حق شنیده شدن را ارائه می نمایند و تمام جرایم ارتکابی را به اطلاع جامعه انتقالی می رسانند.[۷۰۲]
یافته های کمیسیون های حقیقت یاب در عین حال می تواند مقدمه ای برای احراز مسئولیت کیفری عاملان جرایم ارتکابی و همچنین مقدمه ای برای جبران خسارت از قربانیان باشند. با انتشار گزارش کمیسیون حقیقت یاب، جرایم ارتکابی و قربانیان این جرایم شناسایی می گردند، بنابراین راه برای جبران خسارت از قربانیان باز می گردد.
بند اول : بازپروری قربانیان
زخم های درمان نشده قربانیان و جامعه انتقالی تا مدت ها بعد از دوره انتقال تداوم می یابند، بنابراین برای جامعه انتقالی ضروری است که اقدام به درمان آن ها بنماید. یکی از کارکردهای مهم کمیسیون های حقیقت یاب کمک به بازپروری قربانیان از طریق اختصاص مکانی برای قربانیان به منظور بازگو نمودن خاطرات تلخ گذشته شان است. امروزه از نظر روان شناسان این امر اثبات شده که سرکوب احساسات منجر به مشکلات روانی برای فرد می گردد. بیان احساسات برای بازپروری شخص لازم است و منجر به اعاده حیثیت قربانی و خانواده اش می گردد.[۷۰۳] در واقع حقیقت گویی نزد کمیسیون های حقیقت یاب یک تجربه احساسی برای بازگوکننده و ثبت کننده وقایع است.[۷۰۴] بنابراین بازگویی حقایق و خاطرات تلخ گذشته در وهله اوّل برای بازگشتن قربانی و خانواده اش به جامعه و در وهله دوم برای اعاده صلح و ثبات جامعه انتقالی ضروری است.
کمیسیون های حقیقت یاب از جهت این که چنین مکانی را برای قربانیان فراهم می نمایند، برای آن ها اهمیت دارند. مصداق این ادعا را می توان در استقبال گسترده از کمیسیون های حقیقت یاب و فرایند حقیقت گویی از سوی قربانیان در جوامع انتقالی همچون هائیتی شاهد بود. صف های طولانی قربانیان برای بازگو نمودن جرایم ارتکابی علیه آن ها نزد کمیسیون حقیقت یاب هائیتی گواهی بر این ادعاست. استقبالی که از طرف قربانیان در سایر جوامع انتقالی مثل آفریقای جنوبی و گواتمالا[۷۰۵] نیز وجود داشت. در اوگاندا نیز اغلب قربانیان از کشف حقیقت و لزوم تعبیه سازوکاری جهت تحقق این امر به عنوان یک ضرورت اوّلیه استقبال نمودند.[۷۰۶] گرچه برخی معتقدند که قربانیان به امید دریافت غرامت و یا تعقیب و مجازات عاملان جرایم ارتکابی اقدام به شرکت در فرایند حقیقت گویی می کنند،[۷۰۷] اما از آن جا که در جوامع مذکور چنین اثری بر حقیقت گویی قربانیان به صراحت اعلام نشده بود، می توان به این نتیجه رسید که صرف بازگویی وقایع تلخ گذشته انگیزه قوی برای قربانیان جهت شرکت در فرایند حقیقت گویی بود.[۷۰۸]
در اختیار قرار دادن مکانی برای قربانیان به خصوص مکانی عمومی به منظور بازگو نمودن جرایم ارتکابی علیه آن ها به طور مسلّم از نظر روانی آثار مفیدی برای قربانیان به دنبال خواهد داشت.[۷۰۹] مصداق این ادعا را در شیلی می توان شاهد بود. ورود قربانیان به کمیسیون های حقیقت یاب این کشور و بازگو نمودن خاطراتشان باعث کشف حقایق جدیدی نشد. کمیسیون از بسیاری از جرایم ارتکابی در گذشته از طرق دیگر مطلع شده بود. بنابراین جنبه ی شخصی و روانی فرایند حقیقت گویی برای قربانیان دارای اهمیت بود.[۷۱۰] تأثیر روانی فرایند حقیقت گویی در کمیسیون های حقیقت یاب در صورت برگزاری جلسات استماع عمومی دو چندان می گردد. در صورت برگزاری جلسات استماع عمومی نه فقط قربانیان، بلکه جامعه نیز به طور مستقیم با این سازوکار ارتباط برقرار می نماید. گرچه تا قبل از کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی روند کار کمیسیون های حقیقت یاب بدون برگزاری جلسات استماع عمومی بود، اما بعد از استقبال گسترده از این جلسات در آفریقای جنوبی، در سایر جوامع انتقالی نیز سعی بر استفاده از این جلسات در روند کار کمیسیون های حقیقت یاب شد.[۷۱۱] جلسات استماع عمومی در آفریقای جنوبی حتی بیشتر از گزارش نهایی کمیسیون حقیقت یاب این کشور مورد توجه جامعه قرار گرفت.[۷۱۲] البته فضای سیاسی حاکم بر جامعه، قدرت نهادهای حامی قربانیان و … از عواملی است که باید قبل از برگزاری جلسات استماع عمومی در یک جامعه انتقالی مورد بررسی قرار گیرد.[۷۱۳] این امر را هم باید متذکر شد که یادآوری خاطرات تلخ گذشته از سوی قربانیان در صورتی که هیچ برنامه جبران خسارتی در پی آن نباشد خطر برانگیخته شدن مجدد احساسات قربانیان و افزایش احتمال انتقام گیری های شخصی را نیز به دنبال دارد. بنابراین کمیسیون های حقیقت یاب تنها یک قدم در راه بازپروری شخصی و جمعی هستند و به دنبال آن باید از سازوکارهای دیگری جهت تکمیل کار کمیسیون استفاده نمود.[۷۱۴]
نکته ای که در رابطه با نقش کمیسیون های حقیقت یاب در بازپروری قربانیان به عنوان یک اقدام احتیاطی لازم به ذکر است، این که گرچه شهود و قربانیان اغلب از شرکت در فرایند ادای شهادت استقبال می نمایند، اما این عمل باید کاملاً اختیاری باشد. حتی در برخی موارد لازم است که برای تضمین امنیت قربانیان و شهود هویت آن ها ناشناخته باقی بماند.[۷۱۵] بنابراین کمیسیون های حقیقت یاب باید اقدام های احتیاطی لازم جهت تضمین امنیت قربانیان و شهود را فراهم آورند. به علاوه کمیسیون های حقیقت یاب باید مساعدت های روانی و اجتماعی ضروری را در اختیار قربانیان و شهود قرار دهند.[۷۱۶] در غیراین صورت کارآیی آن ها به عنوان سازوکارهای قربانی محور تحلیل خواهد رفت.
بند دوم : جبران خسارت
در گزارش نهایی اکثر کمیسیون های حقیقت یاب این پیشنهاد برای دولت وجود دارد که پس از شناسایی قربانیان جرایم ارتکابی به دنبال تدوین برنامه جبران خسارت برای قربانیان و جامعه انتقالی باشد تا بدین وسیله آثاری بر عملکرد کمیسیون مترتب باشد. پیشنهاد جبران خسارت از سوی کمیسیون ها در جهت تأیید این ادعاست که صرف کشف حقیقت و حضور قربانیان در کمیسیون ها جهت افشای حقیقت برای تحقق عدالت انتقالی کفایت نمی نماید. حق بر حقیقت تنها یکی از حقوق قربانیان و جامعه انتقالی است. قربانیان و جامعه انتقالی از حق بر جبران خسارت هم برخوردار هستند. کمیسیون های حقیقت یاب با شناسایی قربانیان، نوع تخلّف ها و جرایم ارتکابی امکان جبران خسارت را برای دولت انتقالی فراهم می آورند.
اما در بین جوامع انتقالی، تنها تعداد اندکی از آن ها به پیشنهادهای جبران خسارت کمیسیون های حقیقت یاب به سرعت جامه عمل پوشانده اند. گرچه جوامع انتقالی در راه عمل به برنامه های جبران خسارت با محدودیت های عمده ای از جمله کمبود منابع مالی روبه رو می شوند. با این وجود در بسیاری از این جوامع خواست و اراده سیاسی لازم جهت عمل به تعهدات مربوط به جبران خسارت وجود ندارد. بهترین نمونه از جوامع انتقالی که در آن ها برنامه های جبران خسارت به نحو جامعی مورد عمل قرار گرفتند، شیلی و مراکش هستند. در مقابل در سیرالئون[۷۱۷] و هائیتی[۷۱۸] و بسیاری دیگر از جوامع انتقالی پیشنهادهای کمیسیون های حقیقت یاب مبنی بر جبران خسارت از قربانیان از سوی دولت ها با استقبال مواجه نشدند.
در شیلی یک برنامه جبران خسارت در نتیجه پیشنهاد اوّلین کمیسیون حقیقت یاب این کشور اجرا شد که در نتیجه ی آن خانواده های قربانیانی که در دوران حاکمیت رژیم گذشته کشته و یا ناپدید شده بودن مشمول دریافت غرامت شدند. از آن جا که برنامه اوّل جبران خسارت شامل قربانیان شکنجه نمی شد، کمیسیون دوم حقیقت یاب شیلی در گزارش نهایی خود پیشنهاد نمود که برنامه جبران خسارت از سوی دولت به قربانیان شکنجه نیز تسری یابد. در نتیجه این دسته از قربانیان هم مشمول دریافت غرامت شدند.[۷۱۹] برنامه جبران خسارتی که دولت انتقالی شیلی اجرا نمود یکی از کامل ترین برنامه های جبران خسارت اجرا شده توسط جوامع انتقالی است.
برنامه های جبران خسارت در آرژانتین و مراکش هم به گستردگی اجرا شد، اما این برنامه ها نه در نتیجه پیشنهاد کمیسیون های حقیقت یاب، بلکه در اثر عوامل دیگری شکل گرفت و از سوی دولت های انتقالی اجرا گردید. در واقع کمیسیون های حقیقت یاب با توجه به نقششان در تحقق حق بر حقیقت قربانیان خود هم می توانند بخشی از برنامه جبران خسارت در جوامع انتقالی باشند و یا مقدمه ای جهت تدوین برنامه ای جامع برای تحقق حق جبران خسارت قربانیان و جوامع انتقالی باشند. اما برنامه های جبران خسارت در جوامع انتقالی لزوماً تؤام با ایجاد کمیسیون های حقیقت یاب نیستند. گرچه ایجاد این کمیسیون ها می توانند به دولت جهت شناسایی قربانیان و نوع تخلّف های ارتکابی و استفاده از اشکال جبران خسارت کمک نماید، اما کارکرد اصلی آن ها کشف حقیقت است. برای تضمین ایفای بهتر کارکردشان بهتر است که به کمیسیون های حقیقت یاب صلاحیت اعطای جبران خسارت به قربانیان اعطا نگردد و آن ها در این موضوع صرفاً پیشنهاددهنده باشند. زیرا اعطای چنین صلاحیتی به کمیسیون ها در قبال ادای شهادت قربانیان می تواند کیفیت شهادت قربانیان را تحت تأثیر قرار دهد و قربانیان را ترغیب به ارائه اطلاعات نادرست و بزرگ نمایی جرایم ارتکابی نماید. در این صورت کار کمیسیون ها در کشف کامل حقیقت با مشکل روبه رو می شود.[۷۲۰]
کمیسیون های حقیقت یاب در عین حال که پیشنهاد دهنده جبران خسارت از قربانیان هستند، خود نیز به نوبه ی خود می توانند یک سازوکار جبران خسارت محسوب شوند. کمیسیون های حقیقت یاب با در اختیار قرار دادن مکانی برای قربانیان و بستگان آن ها جهت بازگو نمودن جرایم ارتکابی از جهات روانی کمک بسیار شایانی به این افراد می نمایند.[۷۲۱] بنابراین گرچه کمیسیون ها خود فی نفسه یک جبران خسارت مادی محسوب نمی گردند، اما می توان آن ها را در زمره ی اشکال جبران خسارت جمعی و نمادین قرار داد.
مبحث سوم : اصلاحات
بسیاری از کمیسیون های حقیقت یاب در گزارش نهایی خود اقدام به ارائه پیشنهادهای لازم و ضروری جهت اصلاح ساختار موجود جامعه انتقالی می کنند. این امر به خصوص از این جهت مفید می نماید که کمیسیون ها به دلیل موقعیت منحصر به فردشان می توانند به بررسی تمام زوایای جرایم ارتکابی بپردازند و از عوامل ساختاری که منجر به ارتکاب چنین جرایمی شده و یا این که نتوانسته مانع ارتکاب این جرایم شوند، اطلاع یابند. گرچه بسیاری هدف اصلی کمیسیون های حقیقت یاب را کشف حقایق موجود می دانند و کمتر بر نقش آن ها در تبیین حقایق در رابطه با عوامل و شرایط منجر به ارتکاب چنین تخلّف هایی تأکید دارند. اما باید اذعان نمود که اگر یکی از اهداف عدالت انتقالی بازدارندگی از جرایم ارتکابی است، کشف عوامل منجر به ارتکاب جرایم و تلاش جهت از بین بردن و اصلاح آن ها مهم است.[۷۲۲] از این جهت کمیسیون های حقیقت یاب موقعیت منحصر به فردی را در تبیین عوامل منجر به ارتکاب جرایم و ارائه پیشنهاد مبنی بر اصلاح این عوامل دارا هستند. از جمله عوامل ساختاری می توان به ضعف دستگاه قضایی کشور، عدم نظارت بر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور و نابرابری و تبعیض بین گروه های مختلف قومی و امثال آن ها اشاره نمود. با توجه به این که کمیسیون ها در گزارش نهایی خود در صدد ارائه تصویر جامعی از تخلّف های ارتکابی هستند، لذا آن ها در موقعیت مناسبی جهت ارائه پیشنهادهای لازم جهت اصلاح ساختار موجود به منظور جلوگیری از ارتکاب مجدد این جرایم هستند.[۷۲۳] با این وجود کمیسیون های حقیقت یاب در گذشته توجه چندانی به این نقش مهم خود نداشتند. کمیسیون های حقیقت یاب در آرژانتین و شیلی تنها بخش اندکی از گزارش های پایانی خود را به تبیین عوامل منجر به ارتکاب جرایم گسترده در کشورشان اختصاص دادند. اما تجارب جدیدتر همانند کمیسیون های حقیقت یاب پرو و گواتمالا به بررسی دقیق تر این عوامل پرداخته اند.[۷۲۴] در این راستا کمیسیون های حقیقت یاب جدیدتر در اغلب جوامع انتقالی اقدام به ارائه پیشنهادهایی در گزارش نهایی خود نموده اند. از جمله می توان به کمیسیون های حقیقت یاب در آفریقای جنوبی، مراکش، سیرالئون، هائیتی و لیبریا اشاره نمود. کمیسیون ها در پیشنهادهای خود بسته به این که علل جرایم ارتکابی را در چه عواملی می دیدند، پیشنهاد اصلاحاتی را برای از بین بردن این عوامل نمودند. این پیشنهادها از اصلاح ساختار دستگاه قضایی و امنیتی، تعقیب و مجازات عاملان جرایم، تدوین برنامه های جبران خسارت و تصویب قوانین پاکسازی از عاملان رژیم گذشته را شامل می شوند.
کمیسیون های حقیقت یاب خود قدرت اجرایی نمودن پیشنهادهای خود را ندارند و عملی نمودن این پیشنهادها به خواست و اراده سیاسی رهبران جامعه بستگی دارد.[۷۲۵] گرچه کمیسیون ها در زمینه این که مکانی برای شنیده شدن قربانیان فراهم می آورند، تأثیرگذار هستند، اما اگر پیشنهادهای آن ها مورد عمل قرار نگیرد، می تواند موجبات سرخوردگی را به ویژه در بین قربانیان فراهم آورد. برای نمونه در هائیتی تمامی پیشنهادهای کمیسیون حقیقت یاب این کشور نادیده گرفته شد و این امر منجر به سرخوردگی بسیاری از کسانی شد که امید به اجرای پیشنهادهای اصلاحی کمیسیون حقیقت یاب این کشور داشتند.[۷۲۶]
یکی از موفق ترین کمیسیون های حقیقت یاب در این زمینه، کمیسیون حقیقت یاب السالوادور بوده است. در سال های بعد از انتشار گزارش کمیسیون، سازمان ملل متحد توجه زیادی به پیشنهادهای این کمیسیون نمود و فشار فزاینده ای برای عملی شدن آن ها بر السالوادور وارد آورد. اداره دبیرکل سازمان ملل اقدام به تحلیل گزارش نهایی کمیسیون و مشخص نمودن نهادهای مسئول اجرای هر یک از این پیشنهادها در این کشور نمود. در راستای این پیشنهادها بود که قانون آئین دادرسی کیفری جدیدی در السالوادور تدوین و تصویب گردید که به موجب آن تضمین های بهتری برای حفظ حقوق متهمان در نظر گرفته شد.[۷۲۷]
بنابراین جامعه بین المللی می تواند در این زمینه نقش فعّالی را بر عهده گیرد و جوامع انتقالی را ترغیب به اجرای پیشنهادهای اصلاحی به منظور تداوم صلح و امنیت ملی و بین المللی نماید. البته با وجود نقش فعّال جامعه بین المللی در رابطه با اجرای اصلاحات پیشنهادی کمیسیون حقیقت یاب السالوادور، جامعه بین المللی از تداوم ایفای چنین نقشی در رابطه با سایر جوامع انتقالی خودداری نمود. از جمله می توان به پیشنهادهای کمیسیون حقیقت یاب سیرالئون اشاره نمود که علیرغم الزام آور بودن پیشنهادهای این کمیسیون به موجب اساسنامه اش و با وجود دخالت سازمان ملل در ایجاد این کمیسیون، نقش سازمان ملل در عملی نمودن پیشنهادها بسیار کمرنگ بود.[۷۲۸] در حالی که در زمان اجرای عدالت کیفری و تشکیل یک دادگاه ویژه برای اجرای عدالت کیفری بر عاملان جرایم بین المللی در این کشور، سازمان ملل نقش بسیار فعّالی داشت. تفاوتی محسوس در نحوه برخورد جامعه بین المللی در دو موضوع عدالت کیفری و سازوکارهای غیرکیفری که حاکی از لزوم اجرای عدالت کیفری بر عاملان جرایم بین المللی از نظر جامعه بین المللی است. اما در رابطه با اجرای اصلاحات لازم در جامعه انتقالی، جامعه بین المللی آن را بیشتر یک امر داخلی و نه بین المللی می داند. اتخاذ چنین سیاستی بیانگر نادیده گرفتن تأثیر متفاوت اجرای اصلاحات در مقایسه با اجرای عدالت کیفری در جامعه انتقالی است. اگر استقرار صلح و امنیت بین المللی هدف اصلی جامعه بین المللی است، تأثیر بازدارنده اجرای اصلاحات پیشنهادی کمیسیون های حقیقت یاب جوامع انتقالی چه بسا بیشتر از اجرای عدالت کیفری باشد.[۷۲۹]
مبحث چهارم : سازش
کمیسیون های حقیقت یاب صرفاً برای کشف حقیقت در جوامع انتقالی ایجاد نشده اند. کمیسیون ها در کنار کشف حقیقت به دنبال تحقق سازش در جوامع انتقالی هستند.[۷۳۰] در واقع کمیسیون های حقیقت یاب به دنبال فراهم نمودن شرایطی هستند که امکان تحقق سازش در جامعه بیشتر شود. بنابراین کمیسیون حقیقت یاب سازوکاری است که با بهره گرفتن از گذشته ها در پی تضمین آینده ی بهتر برای جامعه انتقالی است. در واقع کمیسیون حقیقت یاب گرچه به گذشته می پردازد، اما یک سازوکار آینده محور است.[۷۳۱] به همین دلیل کمیسیون های حقیقت یاب مکانی عمومی برای بازگو نمودن جرایم ارتکابی و مواجه شدن قربانیان و بازماندگان با عاملان جرایم ارتکابی[۷۳۲] فراهم می آورند. به همین دلیل است که هر کمیسیون حقیقت یاب در گزارش پایانی اش پیشنهادهایی برای اصلاح معایب موجود در ساختار یک جامعه انتقالی ارائه می دهد. همچنین به همین دلیل است که کمیسیون حقیقت یاب گزارش مفصّلی از عوامل تاریخی که منجر به ارتکاب این جرایم شده اند را ارائه می دهد.[۷۳۳]
سازش هدف نهایی تمام جوامع انتقالی است. علیرغم اهمیت این هدف هیچ تعریف جامعی از آن وجود ندارد. یکی از دلایل این عدم اتفاق نظر در این است که تحقق سازش در جوامع مختلف امری پیچیده و وابسته به شرایط خاص حاکم بر هر جامعه است. با این وجود در یک نکته اشتراک نظر وجود دارد و آن این است که آینده یک جامعه انتقالی بستگی به گذشته آن جامعه دارد. بدون بررسی گذشته و با سرپوش گذاشتن و انبار کردن وقایع گذشته در هاله ای از ابهام، امکان از سرگیری مجدد تخلّف های گذشته و سربازکردن زخم های قدیمی وجود دارد. در صورتی که سازش حقیقی بین گروه های درگیر در یک جامعه محقق نشود، صلح و ثبات موجود در جامعه به امری گذرا تبدیل می گردد. به همین دلیل بسیاری از تأثیر اجتماعی کشف حقیقت و تأیید رسمی وقایع ارتکابی در تحقق سازش پایدار در جامعه انتقالی دفاع می نمایند.[۷۳۴] اگر پاسخگویی به نیازهای قربانیان را یک هدف فردی برای قربانیان در نظر بگیریم، تحقق سازش را می توان یک هدف جمعی برای خود جامعه انتقالی در نظر گرفت. با توجه به این که بدون وجود صلح پایدار در جامعه انتقالی تحقق سایر اهداف امکان پذیر نمی باشد به طور مسلّم این هدف در ورای اهداف فوق الذکر قرار دارد و مقدّم بر آن ها است.
اگر سازش به معنای تحقق صلح و ثبات در جامعه انتقالی است به طوری که دیگر جرایم گذشته در این جامعه تکرار نشوند، معنای سازش از جهتی با بازدارندگی یکی خواهد بود. بازدارندگی هم به دنبال این است که حسب مورد مجرم و یا سایر افراد جامعه از ارتکاب جرم بازداشته شوند. در صورتی که در تحقق بازدارندگی از طریق سازوکارهای به کار گرفته شده درست عمل شود، سازش نیز برای جامعه به ارمغان آورده می شود. اما آن چه که مشخص است این که یکی از دلایل عمده تأکید سازمان ملل بر اهمیت تحقق حق بر حقیقت به دلیل نقش حقیقت در بازدارندگی و در نتیجه تأثیر آن در تحقق سازش است.[۷۳۵] بازدارندگی گرچه یکی از اهداف مجازات است، اما با توجه به ضعف نظام عدالت کیفری در جوامع انتقالی و بازدارندگی اندک مجازات های بین المللی، باید به دنبال تحقق آن از طریق سایر سازوکارها بود. جامعه انتقالی در وهله اوّل به بازدارندگی و فضای با صلح و ثبات نیاز دارد تا بتواند قدم های بعدی را در راه تحقق اهداف عدالت انتقالی بردارد. بنابراین افشای حقیقت نه تنها برای قربانیان، بلکه برای جامعه انتقالی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. کمیسیون های حقیقت یاب هم از سازوکارهای اصلی تحقق این حق هستند که در بیشتر از چهل مورد[۷۳۶] در جوامع انتقالی مورد استفاده قرار گرفته اند. به طوری که در آمریکای لاتین عبارت «دوباره هرگز»[۷۳۷] توسط کمیسیون حقیقت یاب آرژانتین در گزارش نهایی اش مورد استفاده قرار گرفت. با تشکیل کمیسیون های حقیقت یاب بعدی در این کشورها همواره از عبارات مشابه در توجیه اقدامات کمیسیون ها استفاده می شده است.[۷۳۸] کمیسیون ها می توانند با ثبت وقایع ارتکابی یک نوع رسوایی و بدنامی در جامعه انتقالی برای اعمال ارتکابی از سوی عاملان رژیم پیشین به وجود آورند. بدین ترتیب کمیسیون های حقیقت یاب با ثبت وقایع ارتکابی حامل این پیام هستند که جرایم ارتکابی هرگز فراموش نمی گردند و از این طریق مانع از تکرار وقایع مشابه شوند.[۷۳۹] و [۷۴۰]
سازش حادثه ای نیست که یک شبه به وقوع بپیوندد. آن چه که مسلّم است قربانیان نمی توانند عاملان جرایم ارتکابی علیه خود را یک شبه مورد بخشش قرار دهند. تحقق سازش در جامعه نیاز به گذر زمان دارد.[۷۴۱] طی این زمان در گذر، قربانیان باید شنیده شوند و حقایق جرایم ارتکابی را بدانند و اظهار ندامت و تأسف عاملان جرایم را بشنوند. در غیر این صورت صرف گذر زمان بدون این که اقدامی در راستای جبران خسارات وارده بر قربانیان صورت گیرد، نمی تواند خودبه خود منجر به بخشش عاملان جرایم و تحقق سازش در جامعه گردد. سازش به معنای فراموشی نیست، بلکه به معنای نزدیکتر نمودن مواضع طرفین درگیر و پایان بخشیدن به چرخه اتهام و انکار است.[۷۴۲]
تحقق سازش در جوامع مختلف بسته به نوع تخلّف های ارتکابی، وضعیت نیروهای متعلق به رژیم گذشته و قدرت آن ها و وجود نُسَخ تاریخی مختلف از گذشته می تواند به اشکال مختلفی صورت پذیرد. در جوامعی که با چرخه ای از خشونت ها طی سال های متمادی روبه رو هستند، اختلاف نظر فاحشی در رابطه با وقایع گذشته وجود دارد. دامن زدن به این اختلافات می تواند هر آن آتش زیر خاکستر را شعله ور سازد. بنابراین حل این اختلافات و دست یافتن به نسخه واحدی از حقایق می تواند علت اصلی درگیری ها را از بین ببرد. البته کشف حقیقت تنها یکی از عواملی است که می تواند زمینه ساز تحقق سازش گردد و در این راه کمیسیون های حقیقت یاب بهتر از سایرسازوکارها می توانند به کشف حقیقت بپردازند. همچنین کمیسیون های حقیقت یاب می توانند نقش آموزشی مؤثری در رابطه با ماهیت تخلّف های ارتکابی داشته باشند و حتی در این راه موفق تر از محاکمات کیفری عمل نمایند. از آن جا که کمیسیون ها به وقایع به شکل فردی و موردی نمی گردند و به بررسی کل جرایم و تخلّف های ارتکابی در دوران حاکمیت رژیم گذشته می پردازند. بنابراین این امکان برای آن ها وجود دارد که تصویری جامع از گذشته ی تاریک جامعه انتقالی به تصویر بکشانند و نواقص و معایب نظامی که منجر به ارتکاب جرایم و تخلّف های گسترده شده را به همگان نشان دهند. به این ترتیب گزارش یک کمیسیون حقیقت یاب می تواند با آگاه نمودن جامعه، آن را در برابر استقرار مجدد چنین نظامی مقاوم نماید. همچنین با توجه به این که در گزارش کمیسیون های حقیقت یاب عمدتاً به اسامی اشخاص اشاره نمی شود، آن ها از اتهام این که جانبدارانه عمل کرده اند،[۷۴۳] مبری می شوند.[۷۴۴]
کمیسیون های حقیقت یاب گرچه با استماع شهادت قربانیان و اقرار عاملان جرایم بین المللی این تصور را در وهله اوّل ایجاد می نمایند که به دنبال تحقق سازش فردی هستند، اما در گزارش پایانی خود به دنبال ایجاد تصویر جامعی از تخلّف های ارتکابی هستند. کمیسیون ها در نهایت با ارائه پیشنهادهای خود مبنی بر اصلاح ساختارهای معیوب جامعه به دنبال تحقق سازش ملی و عدم امکان وقوع مجدد درگیری ها هستند. بنابراین هرچند حضور تک تک قربانیان برای ایراد شهادت می تواند در بازپروری روانی خود قربانیان تأثیر به سزایی داشته باشد، هدف نهایی، تحقق سازش برای کل جامعه است. به دلیل وجود همین تمایز بین سازش فردی و سازش ملی است که در برخی جوامع تعارض بین خواست قربانیان و جامعه رخ می دهد. به طوری که برخی از گروه های حامی قربانیان خواهان اجرای عدالت کیفری هستند، در مقابل جامعه علیرغم خواست قربانیان، سازش جمعی را بر سازوکارهای عدالت کیفری ترجیح می دهد. قربانیان تنها راه سازش را تعقیب و مجازات عاملان جرایم می دانند، در مقابل جامعه به دنبال دستیابی به یک سازش جمعی است.[۷۴۵] آن چه که مسلّم است در یک فرایند عدالت انتقالی جلب رضایت تمام قربانیان امکان پذیر نیست.[۷۴۶]
آن چه که پیش شرط موفقیت یک کمیسیون حقیقت یاب در تحقق سازش است، تضمین استقلال و بی طرفی کمیسیون است. اعضای کمیسیون باید مستقل از طرفین درگیری ها باشند و هیچ شبهه ای در این زمینه وجود نداشته باشد. به همین دلیل برخی جوامع انتقالی از اشخاص خارجی به عنوان اعضای کمیسیون حقیقت یاب استفاده می نمایند. همچنین امنیت اعضای کمیسیون در طول دوره فعالیتشان باید تضمین گردد. بنابراین هرگونه عزل و نصب آن ها باید به موجب شرایط قانونی و نه ملاحظات سیاسی باشد. کمیسیون ها باید از منابع انسانی و مالی کافی جهت انجام وظایف محوّله برخوردار باشند، تا خدشه ای بر بی طرفی آن ها وارد نشود.[۷۴۷]
در نهایت لازم به یادآوری است که تحقق سازش در جامعه انتقالی به عوامل دیگری همچون جبران خسارات وارده، رفع نابرابری ها و تبعیض های موجود در جامعه و… بستگی دارد. با از بین بردن عواملی که زمینه ساز درگیری ها هستند، می توان امید به تحقق سازش در جامعه داشت. از آن جا که معمولاً مجموعه ای از عوامل در کنار هم باعث درگیری و خشونت در یک جامعه می شوند، پس مجموعه ای از سازوکارها برای تحقق سازش در جامعه نیاز است و کمیسیون های حقیقت یاب تنها یکی از سازوکارهای موجود جهت تحقق اهداف دوره ی گذار هستند.
فصل دوم : برنامه های عفو عمومی
یکی از سازوکارهایی که توسط جوامع انتقالی مورد استفاده قرار می گیرد، برنامه های عفو عمومی است. برنامه های عفو عمومی که در اغلب موارد به شکل قوانین عفو مورد تصویب نهادهای ذیصلاح قرار می گیرند با یک چالش مهم در حقوق بین الملل روبه رو می شوند؛ مغایرت قوانین عفو با تعهد به تعقیب و مجازاتی که در صورت ارتکاب جرایم بین المللی بر عهده ی دولت ها وجود دارد. بحث تعقیب و مجازات و یا اعطای عفو به عاملان جرایم بین المللی طی دهه ۹۰ که همزمان با سرنگونی اکثر حکومت های دیکتاتوری در آمریکای لاتین و اروپای شرقی بود، از اهمیت زیادی برخوردار شد. در این کشورها دولت های انتقالی همواره با این چالش روبه رو بودند که بین اعاده حقوق از دست رفته قربانیان جرایم ارتکابی توسط رژیم پیشین از یک طرف و صرف نظر کردن از تعقیب این جرایم و اعلام یک عفو عمومی برای برقراری ثبات و امنیت در کشور از طرف دیگر، کدام یک را برگزینند. این بحث به خصوص از آن جهت اهمیت داشت که در اکثر این کشورها علیرغم تغییر حکومت، قوای رژیم پیشین از جمله نظامیان همچنان از قدرت برخوردار بودند و برای دولت های انتقالی ترس از دست دادن قدرت و بازگشت به دوران قبل از انتقال وجود داشت. البته اعطای عفو محدود به این موارد نمی شود و در بسیاری مواقع وقوع جنگ های داخلی و تلاش در جهت خاتمه بخشیدن به آن نیز ضرورت اعطای عفو برای ترغیب مخالفان به زمین گذاشتن سلاحهایشان را ایجاب می نماید.
عفو[۷۴۸] عبارت است از«اتخاذ موازین قانونی با اثر منع تعقیب کیفری و در برخی موارد، منع دعاوی مدنی بر علیه اشخاص معین و یا طبقه معینی از افراد در رابطه با رفتار مجرمانه ی خاصی که قبل از تصویب عفو مرتکب شده اند: یا رفع مسئولیت قانونی با اثر عطف به ماسبق نسبت به مسئولیت های قانونی که قبلاً محقق شده اند.»[۷۴۹]
عفو نه تنها مانعی شکلی در راه تعقیب ایجاد می نماید، همچنین می تواند رافع مسئولیت قانونی مشمولان خود نیز بشود. در این جا عفو را باید از بخشش[۷۵۰] یا به اصطلاح عفو شخصی متمایز نمود که به موجب آن مجرمی که محکومیت یافته و یا در حال گذران مجازاتش است، بدون این که سابقه محکومیت کیفری اش از بین برود، از تحمل محکومیت و یا باقی آن معاف می شود.[۷۵۱]
در برخی موارد عفوهایی وضع می شوند که توسط دولت به مأمورانش برای جرایم ارتکابی توسط آنان، که در طول یک دوره تنش در داخل کشور اتفاق افتاده است، اعطا می گردد.[۷۵۲] این نوع عفو در واقع عفو مأموران دولت به خاطر ارتکاب اعمالی است که به خود دولت قابل انتساب هستند. در رابطه با اعتبار عفوهای صادره از این نوع باید گفت که دولت به عنوان مدعی العموم حق دارد افرادی که قوانین را نقض کرده اند، عفو نماید؛ اما حق ندارد جرایمی را که مأموران دولت به نفع دولت مرتکب شده اند، مشمول عفو قرار دهد. عفو در درجه اوّل حق قربانی است. دولتی که قربانی جرم است، حق دارد مجرم را عفو کند؛ اما وقتی خود شریک جرم است، نمی تواند خودش را عفو نماید. اعطای عفو توسط دولت به اعمالی که قابل انتساب به خودش است، تخطی از اصلی است که هیچ کس نمیتواند قاضی اعمال خودش باشد.[۷۵۳] چنین عفوهایی یک نمونه ساده از قضاوت بر اعمال خویشتن است. بنابراین اعطای این عفوها به موجب اصول کلی حقوق ممنوع میباشند.[۷۵۴] این نوع عفوهای خودسرانه از دایره بحث حاضر خارج هستند. در این جا بحث مشروعیت عفوهایی مطرح می شود که طی دوران گذار و انتقال و یا یک مخاصمه داخلی بنا به ضرورت های ایجاب شده توسط دولت های انتقالی اعمال می گردند.
گرچه در عمل اعطای عفو طی دوران گذار در اشکال متنوعی صورت می پذیرد؛ دو شکل عمده اعمال آن ها از طریق احکام یا اعلامیه های دستگاه اجرایی و یا تصویب قانون در پارلمان می باشد. عفوها اغلب متعاقب یک پیمان صلح بین دولت و گروه مخالف و یا نیروهای شورشی برای پایان بخشیدن به یک جنگ و یا درگیری داخلی اعطا می شوند. توافق هایی از این نوع از طریق اقدام پارلمان مبنی بر تصویب قانونی در این زمینه و یا یک اقدام اجرایی جنبه ی قانونی می یابد. برای مثال طبق توافق ۷ جولای صلح لومه بین دولت سیرالئون و جبهه متحد انقلابی، دولت متعهد به اعطای عفو مطلق به همه مبارزان و شرکای آن ها در رابطه با همه ی اعمال ارتکابی آن ها در راستای دستیابی به اهدافشان شده است. یک هفته بعد از امضای توافق، پارلمان سیرالئون قانونی را جهت تنفیذ آن، تصویب نمود.[۷۵۵]
برخی مواقع، عفوها مشروط هستند. برای نمونه می توان به عفوهای اعطایی از سوی کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی اشاره نمود که اعطای آن مشروط به بیان حقایق جرایم ارتکابی از سوی متقاضیان عفو بود. اما در برخی موارد از یک عفو جامع استفاده می شود، بدین ترتیب طبقات گسترده ای از عاملان تخلّف های حقوق بشری بدون هیچ پیش شرطی از مجازات و یا حتی مسئولیت مدنی معاف می شوند.[۷۵۶]
با ملاحظه ی تنوّع موجود و با عنایت به این که در هیچ حوزه ای از حقوق بین الملل به صراحت به ممنوعیت اعطای عفو اشاره نشده است، این تحقیق در پی یافتن یک تقسیم بندی از قوانین عفوی است که نه به دلیل منع مستقیم، بلکه به دلیل مغایرت با سایر قواعد حقوق بین الملل و قواعد حقوق بشری، نمی توانند از نظر بین المللی دارای اعتبار باشند. در عین حال جامعه انتقالی نیز به دلیل مقتضیات خاص جامعه ناچار به استفاده از این قوانین بوده است. بنابراین دستیابی به یک راه حل بینابین می تواند راهنمای جوامع انتقالی برای رهایی از بی اعتباری برنامه های عفو داخلی آن ها در عرصه بین المللی باشد.