مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
فایل پایان نامه با فرمت word : پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره خانم ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

۱-۲-۸-۱-معاطات در لغت
ﻣﻌﺎﻃﺎت در ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ آﻣﺪه اﺳﺖ: ﺷﺮﺗﻮﻧﻲ در اﻗﺮب اﻟﻤﻮارد ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ «ﻋﺎﻃﺎه ﺷﻴﺌﺎٌ ﻣﻌﺎﻃﺎه: ﻧﺎوﻟﻪ اﻳﺎه ﻳﻌﻨﻲ آن ﭼﻴﺰ را ﺑﻪ اوﻋﻄﺎ ﻛﺮد. ﭼﻴﺰی را دﺳﺖ ﺑﻪ دﺳﺖ دادن و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺨﺸﻴﺪن، ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺧﺪﻣﺖﻛﺮدن– ﻋﻄﺎء ﻛﺮدن(معین: ۱۳۸۳، ج۱، ۳۵۶).
ﻣﻌﺎﻃﺎت ﻣﺸﺘﻖ از ﻋﻄﺎ ﻳﻌﻄﻮ ﻋﻄﻮ اًوﻋﺎﻃﻲ ﻋﻄﺎء ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻣﺼﺪر ﺑﺎب ﻣﻔﺎﻋﻠﻪ[ﻋﺎﻃﻲ، ﻳﻌﺎﻃﻲ، ﻣﻌﺎﻃﺎه: ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی داد و ﺳﺘﺪ از دو ﻃﺮف اﺳﺖ(ﺳﻨﮕﻠﭽﻲ:۱۳۷۴، ۳۴).
۱-۲-۸-۲-معاطات از منظر حقوقی
ﺑﻴﻊ ﻣﻌﺎﻃﺎت آن اﺳﺖ ﻛﻪ دو ﻧﻔﺮ ﺑﺪون آﻧﻜﻪ ﻟﻔﻆ وﺻﻴﻐﺔ ﻣﺨﺼﻮص ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮﻧﺪ، ﻣﺎﻟﻲ را در ﺑﺮاﺑﺮﻣﺎل ﻳﺎﻋﻮض ﻣﻌﻴﻦ، داد و ﺳﺘﺪ ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺪﻳﻬﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ داد و ﺳﺘﺪ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ وﺟﻮد ﻣﻲرﺳﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﺷﻔﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻛﺎﺷﻒ ﮔﺎﻫﻲ ﻟﻔﻆ و زﻣﺎﻧﻲ ﻓﻌﻞ اﺳﺖ، در ﺻﻮرت اول، آن راﻋﻘﺪ ﺑﻴﻊ و در ﺻﻮرت دوم آن‌ را ﻣﻌﺎﻃﺎت ﻣﻲﻧﺎﻣﻨﺪ. ﺑﻴﻊ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﻪ داد و ﺳﺘﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻌﺎﻃﺎت اﻧﺠﺎم ﺷﻮد، ﺑﺪون اﻳﻦﻛﻪ ﻧﻴﺎزی ﺑﻪ ﻗﻮل وﮔﻔﺘﺎر ﺑﺎﺷﺪ(کاتوزیان:۱۳۹۳،ج۱، ۹۱).
۱-۲-۸-۳-معاطات در نظر فقهی
ﻣﻌﺎﻃﺎه: ﻣﻔﺎﻋﻠﻪ اﺳﺖ از ﻋﻄﺎء، ﺧﺮﻳﺪ و ﻓﺮوﺷﻲ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ داد و ﺳﺘﺪ ﻋﻤﻠﻲ اﻧﺠﺎم ﺷﻮد و ﺻﻴﻐﻪای در آن ﺑﻪ ﻛﺎر ﻧﺮود. اﻳﻦ ﻧﻮع ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ را ﺑﺮﺧﻲ از ﻓﻘﻬﺎء ﺑﺎﻃﻞ ﻣﻲداﻧﻨﺪ و ﺑﻌﻀﻲ ﺻﺤﺖ آن را در اﻣﻮر ﺟﺰﺋﻲ ﭼﻮن ﺧﺮﻳﺪ ﻧﺎن وﺳﺒﺰی روا داﻧﻨﺪ و ﺟﻤﻌﻲ ﻣﻄﻠﻘﺎً آن را ﺻﺤﻴﺢ داﻧﻨﺪ و از اﻳﻦ ﺟﻤﻊ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻔﻴﺪ ﻣﻠﻚ وﻋﺪهای ﻣﻔﻴﺪ اﺑﺎﺣﻪ داﻧﻨﺪ و ﮔﺮوﻫﻲ آن را ﺑﻴﻊ ﻣﺘﺰﻟﺰل داﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﺼﺮف رﺳﺪ. در ﻣﻮرد ﻫﺒﻪ و اﺟﺎره و دﻳﮕﺮ ﻣﻌﺎﻣﻼت ﻧﻴﺰ ﺟﺎری اﺳﺖ. در ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻓﻘﻬﻲ اﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻣﻌﺎﻃﺎت ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺪون ﻟﻔﻆ و اﺷﺎره ﻧﻴﺰ آﻣﺪه اﺳﺖ؛«اﻟﺘَﻌﺎﻃﻲ ﻓِﻲَ اﻟﺒَﻴﻊِ وَﻳﻘﺎلَ ﻓﻴِﻪِ اﻳﻀﺎً اﻟﻤُﻌﺎﻃﺎتِ، أنِ ﻳﺄﺧُﺬ اﻟﻤُﺸَﺘﺮی اﻟﻤَﺒﻴﻊ و ﻳَﺪِﻓُﻊ ﻟﻠﺒﺎﺋﻊ اﻟﺜَﻤَﻦِ، ﻣِﻦَ ﻏَﻴﺮﺗَﻜَﻠﻢِ وَﻻِ اﻻِﺷَﺎرَه»(نراقی:۱۴۱۵، ج۱۶، ۱۹۸).
ﻣﻌﺎﻃﺎت؛ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ از ﺧﺮﻳﺪار و ﻓﺮوﺷﻨﺪه، ﻣﺎﻟﻲ را ﻛﻪ ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻮض ﺷﻲء درﻳﺎﻓﺖ ﺷﺪه از دﻳﮕﺮی ﺑﻪ او ﺑﺪﻫﺪ، ﺑﺎ ﺗﻮاﻓﻖ ﻃﺮف ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﺑﺪون ﻋﻘﺪ ﺑﺨﺼﻮﺻﻲ ﺑﻪ او ﺑﺪﻫﺪ. ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻌﺠﻢ أﻟﻔﺎظ اﻟﻔﻘﻪ اﻟﺠﻌﻔﺮی در ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻌﺎﻃﺎت، ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺪون اﻳﺠﺎب و ﻗﺒﻮل ﻟﻔﻈﻲ را آورده اﺳﺖ و ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ: اﻟﺒﻴﻊ ﺑﺎﻟﻤﻌﺎﻃﺎه وﻫﻮ ﻣﺎ ﻛﺎن ﺑﺘﺴﻠﻴﻢ اﻟﻤﺒﻴﻊ و ﻗﺒﺾ اﻟﻌﻮض ﺑﺪون ﺻﻴﻐﺔاﻟﺒﻴﻊ ﻣﻦ إﻳﺠﺎب وﻗﺒﻮل».(ﻓﺘﺢ اﷲ: ۱۴۱۵، ۹۲).
اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ(ره) در ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻌﺎﻃﺎت ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﻨﺪ: رﺿﺎﻳﺖ ﻗﻠﺒﻲ ﻃﺮﻓﻴﻦ و ﻧﻴﺰﻋﻤﻠﻲ ﻛﻪ دﻻﻟﺖ ﺑﺮآن رﺿﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ، ﻣﻌﺎﻃﺎت ﮔﻮﻳﻨﺪ و در ﻏﺎﻟﺐ ﻣﻌﺎﻣﻼت ﺟﺮﻳﺎن دارد(خمینی(ره):۱۳۷۹، ۲۷).
ﻓﻘﻬﺎ وﺣﻘﻮقداﻧﺎن ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ ازﻣﻌﺎﻃﺎت ﻧﺪارﻧﺪ دو ﻧﻜﺘﻪ ﻣﻲﺗﻮان از ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻓﻮق ﻓﻬﻤﻴﺪ:

    1. ﻓﻌﻞ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻣﻌﺎوﺿﻪ و ﺗﻌﻮﻳﺾ و ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
    1. اﻋﻄﺎی ﻋﻮض در ﻣﻘﺎﺑﻞ آﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻴﺮد ﺑﺪون اﻳﺠﺎب و ﻗﺒﻮل ﻗﻮﻟﻲ اﺳﺖ. از ﺟﻤﻊﺑﻨﺪی ﺗﻌﺎرﻳﻒ ذﻛﺮ ﺷﺪه ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻲرﺳﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﻌﺎﻃﺎت در ﻧﻜﺎح ﻋﺒﺎرت از: اﻇﻬﺎر رﺿﺎﻳﺖ ﻗﻠﺒﻲ و ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﻓﻌﻞ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ: ﻣﻌﺎﻃﺎت ﻋﻘﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﺸﺎء آن ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.

فصل دوم: ازدواج سفید و دلایل بطلان آن
در چند دهه اخیر الگوی روابط جنسی در جهان تغییرات فراوانی داشته و اکنون نیز جامعه ایران با تحولات چشم‌گیری در حوزه ارزش‌ها و باورهای جوانان روبه‌روست. تحقیقات نشان می‌دهند که رابطه جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است. یکی از گونه‌های جدید روابط پیش از ازدواج روابط مبتنی بر «هم‌ خانگی» یا همان ازدواج سفید است که در کلان شهرهایی چون تهران رو به افزایش است. هم‌خانگی زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یکدیگر است. این ارتباط، گرچه نام زیبایی دارد، اما دلالت بر یک رابطه نامشروع، غیرقانونی و دور از شأن یک مسلمان و ایرانی با فرهنگ و آداب و رسوم دیرینه دارد؛ رابطه‌ای که ازدواج نیست و خارج از تعهدات یک ازدواج است.
۲-۱-مفهوم ازدواج و ازدواج سفید
ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویى است که براساس آن، براى مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقى و حقوقى پدید می‌آید که سرپیچى (از بسیاری) از آنها، عقوبت و کیفر در پى خواهد داشت. در هر آیینی، ازدواج با قوانین و مقررات ویژه‌اى صورت می‌گیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته است: «لکل قوم نکاح» از پیمان زناشویى در قرآن به «نکاح» نیز تعبیر شده، و به دو معنا به کار رفته است:۱. آمیزش جنسی، آیه ۲۳۰ سوره بقره بیان می دارد« فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ پس اگر [بعد از دو طلاق و رجوع، بار سوم] او را طلاق داد، آن زن بر وی حلال نخواهد بود، مگر آنکه با همسری غیر از او ازدواج کند. و اگر [همسر دوم] او را طلاق داد بر وی و شوهر اول گناهی نیست که به یکدیگرباز گردند، در صورتی که امیدوار باشند حدود الهی را [در روش همسرداری] رعایت می کنند. و اینها حدود خداست که آن را برای گروهی که دانایند بیان می کند».

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    1. عقد ازدواج: آیه ۳۲ سوره نور می فرماید« وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ بى‏ همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى ‏نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست».

هم‌باشی نوعی زندگی زناشویی و برقراری رابطه جنسی بدون ثبت رسمی پیوند ازدواج است که برخی آن را «ازدواج سفید» نامیده‌اند. این پدیده گرچه در دنیا پدیده جدیدی نیست، اما در ایران به عنوان یک شوک فرهنگی مطرح شده است. در این نوع ازدواج که در نهادهای دولتی مربوطه یا سازمان‌های دینی ثبت نمی‌شود، زن و مرد با هم زندگی می‌کنند و کارهای مربوط به خانواده بر دوش هر دو است، هرچند از نظر قانونی زن و شوهر رسمی محسوب نمی‌شوند. در زبان فرانسوی به این ازدواج، ازدواج قانونی و بدون روابط جنسی اطلاق می‌شود. بنابراین ازدواج سفید نوعی هم‌خانگی است، بدون اینکه هیچ رابطه جنسی میان طرفین باشد. این مراسم قانونی محملی برای دور زدن قانون مهاجرت یا مسائل دیگر به کار می‌رود. اما در فرهنگ لغت آکسفورد به ارتباط جنسی بدون ازدواج قانونی، همباشی گفته می‌شود(آزاد ارمکی: ۱۳۹۱، ۴۳).
بنابراین، ازدواج سفید دو معنا می‌تواند داشته باشد. معنای اول عبارت است از هم‌خانگی که ازدواج قانونی بدون ارتباط جنسی است و معنای دیگر، عبارت است از هم‌باشی که ارتباط جنسی میان دو غیرهمجنس بدون ازدواج رسمی است. معنای دوم شباهت زیادی به نکاح معاطاتی دارد. نکاح معاطاتی ازدواجی است که به منظور تشکیل خانواده و حق تمتع و رابطه جنسی میان دو جنس مخالف برقرار می‌شود، اما فاقد ایجاب و قبول لفظی است. در این ازدواج ممکن است طرفین بر مهریه، نفقه و سایر حقوق بین زوجین توافق کنند. صحت این نوع ازدواج(به معنای دوم) از نظر شرعی و قانونی وابسته به صحت عقد نکاح معاطاتی است. بر اساس ماده ۱۹۳ قانون مدنی، معاطات جز در مواردی که قانون استثناء کرده، صحیح است. از جمله موارد استثنا شده، عقد نکاح است. در ماده ۱۰۶۲ این قانون آمده است: «نکاح واقع می‌شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید»؛ یعنی صیغه عقد ازدواج به لحاظ حقوقی حتماً باید صیغه عقد ازدواج بیان شود و ایجاب و قبول باید لفظی باشد، مگر در حالت عجز از تلفظ. به نظر بیشتر فقهای شیعه، مانند محقق بحرانی، شیخ انصاری و امام خمینی، بطلان نکاح معاطاتی مورد اجماع علمای شیعه و اهل سنت است(سیدی بنایی:۱۳۹۰، ۱۱۳).
۲-۲-تاریخچه ازدواج سفید
این نوع ازد‌‌‌واج پس از یک فرایند‌‌‌ نسبتا بلند‌‌‌ مد‌‌‌ت به عنوان یکی از سبک‌های زند‌‌‌گی د‌‌‌ر برخی کشورهای غربی پذیرفته شد‌‌‌ه است. پیش از سال ۱۹۷۰ زند‌‌‌گی بد‌‌‌ون ازد‌‌‌واج د‌‌‌ر ایالات متحد‌‌‌ه آمریکا غیر قانونی بود‌‌‌ و د‌‌‌ر د‌‌‌هه ۷۰ د‌‌‌ر آمریکا جنبش (‌آزاد‌‌‌ی زن) به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ که هد‌‌‌ف آن تغییراتی د‌‌‌ر نظام اجتماعی، اقتصاد‌‌‌ی، سیاسی جامعه آمریکا و برقراری شرایط عاد‌‌‌لانه و مساوی برای آنان بود‌‌‌ اما آنچه از د‌‌‌ل این جنبش به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ انقلاب جنسی‌ای بود‌‌‌ که نتیجه آن رواج رفتارهای نا بهنجار و بی بند‌‌‌ و بار بود‌‌‌. د‌‌‌ر این انقلاب کلیه هنجارهای جنسی نابود‌‌‌ شد‌‌‌ند‌‌‌ و یک نوع آنارشیسم و هرج‌و‌مرج به‌وجود‌‌‌ آمد‌‌‌ و پس از آن شاهد‌‌‌ آزاد‌‌‌ی د‌‌‌ر روابط جنسی از هرنوع بود‌‌‌ از همجنس گرایی تا روابط خارج از خانواد‌‌‌ه. از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ تعد‌‌‌اد‌‌‌ زوج‌های ازد‌‌‌واج نکرد‌‌‌ه‌ای که با یکد‌‌‌یگر زند‌‌‌گی می‌کرد‌‌‌ند‌‌‌ ۱۰ برابر شد‌‌‌. فرانسه از  پیشتازان و با سابقه ترین کشورها د‌‌‌ر قبول و به رسمیت شناختن (همباشی سیاه ) است و از آن به ازد‌‌‌واج قانونی بد‌‌‌ون روابط جنسی یاد‌‌‌ می‌شود‌‌‌. شاید‌‌‌ بتوان علت گسترش این سبک زند‌‌‌گی د‌‌‌ر کشورهای آمریکایی و اروپایی را سختگیری‌هایی د‌‌‌انست که د‌‌‌ین مسیحیت و یهود‌‌‌یت د‌‌‌ر زمینه طلاق و مسائل قانونی آن د‌‌‌ارد‌‌‌ که به عنوان مثال با طلاق باید‌‌‌ نصف اموال بین زوج تقسیم شود‌‌‌ و اجازه‌ طلاق به راحتی به افراد‌‌‌ د‌‌‌اد‌‌‌ه نمی‌شود‌‌‌. البته د‌‌‌ر کشورهای اروپایی قوانینی را برای این نوع همزیستی د‌‌‌ر نظر می‌گیرند‌‌‌ تا به نوعی به رسمیت شناخته شود‌‌‌ تا اگر زوجین سال‌ها با هم زند‌‌‌گی کرد‌‌‌ند‌‌‌ د‌‌‌ر هنگام جد‌‌‌ایی بتوانند‌‌‌ حق و حقوقی را مطالبه کنند‌‌‌ تا د‌‌‌ر این صورت راه بی‌تعهد‌‌‌ی بسته شود‌‌‌. د‌‌‌ر ایران از سال ۱۳۹۱ مرتضی طلایی، رئیس وقت کمیسیون فرهنگی – اجتماعی شورای شهر تهران از شکل گیری خانه‌هایی د‌‌‌ر شمال شهر تهران خبر د‌‌‌اد‌‌‌ که د‌‌‌ر آن‌ها د‌‌‌ختران و پسران بد‌‌‌ون ازد‌‌‌واج رسمی ‌با یکد‌‌‌یگر زند‌‌‌گی می‌کنند‌‌‌ و شاید‌‌‌ بتوان گفت که این مد‌‌‌ل همزیستی احتمال د‌‌‌ارد‌‌‌ قبلا هم وجود‌‌‌ د‌‌‌اشته اما کسی از آن اطلاعی ند‌‌‌اشته است. د‌‌‌ر اواسط سال ۱۳۹۳ این پد‌‌‌ید‌‌‌ه د‌‌‌ر رسانه‌ها سرو صد‌‌‌ای زیاد‌‌‌ی به پا کرد‌‌‌ و بسیاری از کارشناسان را مجاب کرد‌‌‌ه است که بحران پنهانی د‌‌‌ر مسائل جنسی وجود‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌. این ریشه‌های گرایش به ازد‌‌‌واج سفید‌‌‌ شکلی از زند‌‌‌گی د‌‌‌ر فرهنگ غرب است که با فرهنگ، شرع، قانون د‌‌‌ر جامعه ماهماهنگی ند‌‌‌ارد‌‌‌ و نوعی همزیستی با نامحرم است که بنیان زند‌‌‌گی خانواد‌‌‌گی را از بین برد‌‌‌ه و فقط تامین نیازهای جنسی را به خصوص برای مرد‌‌‌ان د‌‌‌ر پی د‌‌‌ارد‌‌‌ و هر چند‌‌‌که این نوع ازد‌‌‌واج د‌‌‌ر کشور ما آنقد‌‌‌ر شایع نشد‌‌‌ه است اما به هر جهت نوعی زند‌‌‌گی بیگانه است که د‌‌‌ر فرهنگ و تمد‌‌‌ن اسلامی‌چارچوب‌های شرعی، عرفی و قانونی را زیر پا گذاشته و زنان جامعه‌ ما اصلی‌ترین قربانیان و بازند‌‌‌گان آن خواهند‌‌‌ بود‌‌‌(آزاد ارمکی:۱۳۹۱، ۴۹).
۲-۳-مراحل شکل گیری ازدواج سفید
این پدیده نوظهور اجتماعی پنج مرحله دارد که عبارت‌اند از:
۲-۳-۱-مرحله آشنایی
در این مرحله دختر و پسر در خیابان و یا در مکان‌های دیگر با یکدیگر آشنا می‌شوند، سپس به افشا وضعیت خود می‌پردازند و دردها و محرومیت‌ها و طرد شدن‌های مکرر خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند. در بیشتر موارد طرفین خود را غوطه‌ور در مشکلات و بدبختی‌ها معرفی می‌کنند تا حس ترحم و دلسوزی دیگران را تحریک کنند(آزاد ارمکی:۱۳۹۱، ۵۲).
۲-۳-۲-مرحله عاشق شدن
پس از آنکه دو طرف از دردهای بی‌شمار، محنت‌های فراوان و مصائب پر تعداد خود گفتند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می‌شوند. این نزدیکی منجر به ایجاد علقه و ارتباط محبت‌ آمیز می‌شود، البته نه عشقی که موجب تعالی و رشد می‌گردد، بلکه عشقی که به جهت جبران محرومیت‌های گذشته است(آزاد ارمکی:۱۳۹۱، ۵۲).
۲-۳-۳- مرحله به هم پیوستن
پس از آنکه طرفین احساس کردند یکدیگر را می‌فهمند تصمیم به با هم زیستن می‌گیرند، لیکن چون به صورت کامل اجتماعی نشده‌اند و وجدان اخلاقی (سوپر ایگو) قوی ندارند، برای با هم زیستن راه کج‌روانه و ناهنجار را پیش می‌گیرند(آزاد ارمکی:۱۳۹۱، ۵۳).
۲-۳-۴- مرحله بروز تعارض و تنش
به وضوح می‌توان پیش‌بینی کرد افرادی که تن به این رابطه می‌دهند، دنیایی سرشار از تعارض، درگیری و مسائل حل نشده دارند. به همین جهت، دیری نمی‌پاید که عشق و عاطفه اولیه به تمامی رنگ می‌بازد و جای خود را به نفرت و کینه و خود سرزنش‌گری می‌دهد(آزاد ارمکی:۱۳۹۱، ۵۳).
۲-۳-۵-مرحله خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری
زیست سیاه مشترک دیری نمی‌پاید؛ چراکه به گونه‌ای ناهنجار شکل‌گرفته است. با پیدا شدن تعارض‌ها دو طرف قادر به بهره‌گیری از ساز و کارهای منطقی و عقلانی برای از میان راندن تعارض‌های پدید آمده و اختلافات ظاهر شده نیستند. در نتیجه به این رابطه خاتمه می‌دهند و چیزی جز احساس شرم و شکست برای طرفین، خصوصاً برای زن، باقی نمی‌ماند. در جمهوری اسلامی ایران فقط ازدواج‌هایی به رسمیت شناخته می‌شوند که در دفاتر ازدواج ثبت شوند. در این نوع ازدواج‌ها تکالیف دو طرف مشخص است و هر اتفاقی که پس از ازدواج بیفتد، قانون مسئولیت دو طرف را مشخص کرده است. همچنین در صورت بروز اختلاف یا موارد جرم با مراجعه به قانون می‌توان مسئله را پیگیری و حل کرد. در قانون جمهوری اسلامی به تبعیت از دین اسلام، ازدواج سفید به رسمیت شناخته نشده است و جرم محسوب می‌شود. طبیعتاً وقتی قانون اصل این ازدواج را جرم می‌داند هیچ‌گاه مسئولیت پیگیری تبعات آن را بر عهده نمی‌گیرد و با تبعات آن نیز همانند جرم برخورد می‌کند. بر اساس قانون، ازدواج‌های دائمی که طرفین پس از جاری شدن صیغه عقد برای ثبت آن در دفاتر ثبت اسناد رسمی اقدام نکنند، گرچه به لحاظ شرعی، معتبر هستند؛ اما قانونی نیستند و برای زوجین مجازات در پی دارد(آزاد ارمکی:۱۳۹۱، ۵۴).
۲-۴-عوامل گرایش به ازدواج سفید
یکی از مهمترین آفت های اجتماعی که هر جامعه ای را با مشکل جدی مواجه می سازد، بی اعتمادی میان اعضای جامعه است. گسترش بی اعتمادی در روابط اجتماعی و گسترش انواع انحرافات اخلاقی در سطح جامعه به نهاد خانواده و مناسبات انسانی نیز تسری یافته و اساسا کیفیت ارتباط با دیگران را دچار شک و تزلزل کرده است(گیدنز: ۱۳۸۸، ۱۴۴).
افزایش اعتیاد، فریبکار و کلاهبرداری و تجربیات تلخ دیگران در این موارد که هر روزه در صفحه حوادث روزنامه ها منتشر می شود در کنار توسعه کمی شهرنشینی و افزایش جمعیت که افراد را با هم بیگانه کرده است، موجب بی اعتمادی افراد می شود که نقطه عطف و حساس این مسئله در ازدواج و وصلت با دیگری خود را نشان می دهد. چه بسیار شکست های عاطفی و زناشویی که به واسطه اعتماد کاذب و خوشبینانه به دیگری رخ می دهد که فقط گوشه ای از آن از طریق رسانه ها منتشر می شود. بدیهی است هر قدر اعتماد میان افراد جامعه بیشتر باشد، ریسک ازدواج بالاتر می رود و افراد محتاط تر از پیش اقدام به این کار می کنند(برات دستجردی و عرفان: ۱۳۹۱، ۶۷).
صاحبنظران، روانشناسان و جامعه شناسان در علل گرایش به ازدواج سفید به عواملی اشاره نموده اند، که به برخی از آنها اشاره می شود:

    1. عوامل فردی: در بررسی عوامل فردی در گرایش به ازدواج سفید می توان به مواردی همچون نگرش مثبت به سایت های همسریابی، شکست های عاطفی، اختلال هویت، افسردگی، میزان تحصیلات فرد، وضعیت فیزیکی فرد، علاقه به ارتباط با جنس مخالف، تنوع طلبی افراد در ارتباط با جنس مخالف و نارضایتی از زندگی شخصی اشاره نمود(سعیدی و شکیبا:۱۳۸۴، ۵۳).
    1. عوامل خانوادگی: عوامل خانوادگی موثر در گرایش به ازدواج سفید در بردارنده عواملی مانند، موافقت خانواده با ازدواج سفید، وجود سنت های خانواده در امر ازدواج، سطح سواد والدین و خانواده های از هم گسیخته هستند.
    1. عوامل اجتماعی و فرهنگی: این عوامل رهایی از قید و بندهای اجتماعی، محدودیت های جامعه در روبط دو جنس، بالا رفتن سن ازدواج در جامعه، فشار جامعه و خانواده در ازدواج جوانان، بالا رفتن آمار طلاق، تغییر سبک زندگی و ترویج فرهنگ ازدواج سفید هستند.
    1. عوامل اقتصادی و مذهبی: عوامل مذهبی همچون گرایشات(مذهبی، نیمه مذعبی، غیرمذهبی) و اعتقادات مذهبی در گرایش به ازدواج سفید را می توان موثر دانست. برخی از عوامل اقتصادی مانند نداشتن شغل مناسب، بیکاری و نداشتن درآمدی که بتوان از عهده مخارج زندگی برآمد(برات دستجردی و عرفان: ۱۳۹۱، ۷۸-۷۹).

۲-۵-تبعات ازدواج سفید از منظر جامعه شناسی و روان شناسی
آثار و نتایج این نوع رابطه از دو بعد جامعه‌شناختی و روانی قابل تحلیل و بررسی است:
۲-۵-۱-جامعه شناسی و ازدواج سفید
آمارها نشانگر این است که این نوع ازدواج ها بیشتر در شهرهای بزرگ وجود دارد. زیاد بودن این نوع ازدواج در شهرهای بزرگ ناشی از این مسئله است که فرهنگ مدرن در حال گسترش در شهرهای ایران است و لذا ازدواج سفید و تحلیل آن نیاز به یک بحث جامعه شناسانه دارد. امروزه جامعه ی ایران شاهد چنان چرخش و تحولی در الگوی خانواده است که برای نسل های قدیمی غیر قابل باور است. افزایش نرخ طلاق، بالا رفتن سن ازدواج، خانواده های کم جمعیت و امروزه ازدواج سفید از جمله تغییراتی است که در الگوی خانواده رخ داده است. فقط شکل خانواده و ترکیب آن نیست که دچار تغییر شده است بلکه توقعات و انتظارات اعضای خانواده از روابط و مناسبات خویش نیز دچار تغییرات اساسی شده است. در دوران حاضر رابطه مفهومی فعال است که اگر قرار باشد در طول زمان دوام بیاورد، باید اعتماد طرف مقابل جلب شود. عنصر عاطفه مهم ترین مفهوم پایه‌ای روابط زناشویی در دوران کنونی است که هر کدام از طرفین از دیگری انتظار دارد آن را در رفتارهای خویش رعایت کند اما به دلایلی که در بالا گفته شد این خواسته همیشه تامین نمی شود، لذا افراد ترجیح می دهند تا زمانی به رابطه شان ادامه دهند که این عنصر وجود داشته باشد. طرفین هرگاه احساس کنند این خواسته شان تامین نمی شود جدایی را ترجیح می دهند. شخص چون از قبل می داند امکان ندارد یک نفر همیشه او را دوست داشته باشد از ابتدا رابطه اش با او را به گونه ای تنظیم می کند که هر گاه بخواهد، امکان جدایی وجود داشته باشد. امروزه در جوامع مدرن زندگی زناشویی و ازدواج همچون قراردادی کاری در نظر گرفته می شود که تا هر وقت برای طرفین فایده عقلانی داشته باشد قابل ادامه دادن است وگر نه فسخ آن بهتر است. در این حالت بهتر است قرارداد از ابتدا به گونه ای بسته شود که برای هر دو طرف قابل فسخ باشد و ضمنا فسخ آن به راحتی و بدون دخالت نهادهای قانونی جامعه صورت بگیرد(رضایی:۱۳۹۲، ۱۲).
حال که به لحاظ جامعه شناسی تحلیل مختصری از ازدواج سفید بدست آمد لازم است به پیامدهای جامعه شناختی آن نیز اشاره کنیم. جامعه برای ادامه بقای خود نیازمند انسان هایی است که متعهد و مسئولیت پذیر باشند. وقتی شخصی حاضر به پذیرفتن مسئولیت یک خانواده نباشد چگونه می تواند در جامعه مسئولیت های سنگین تر و مهم تری را قبول کند؟ جامعه ای که از چنین افرادی تشکیل شود هیچگاه نمی تواند هدفی را که بدان باور دارد دنبال کند. دیگر پیامد مهم از هم پاشیدن الگوی خانواده اصیل و رواج ازدواج های سفید، بالا رفتن هزینه های اجتماعی است. فرزندانی که از طریق چنین ازدواج هایی بدنیا می آیند در واقع فرزندان جامعه محسوب می شوند و هزینه بزرگ شدن آنها بر عهده جامعه است. طبیعتا چنانچه جامعه نهادهایی برای پرورش این فرزندان نداشته باشد متحمل هزینه های اجتماعی و فرهنگی بسیاری می شود. البته قبل از اینکه بخواهیم در مورد نهادهایی برای پرورش چنین فرزندانی صحبت کنیم باید به خاطر داشته باشیم که بعضی فرهنگ ها توانایی تحمل چنین شوک های فرهنگی ای را ندارند و لذا صحبت از چنین نهادهایی بیهوده و از اساس اشتباه است. فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل می شوند، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمی شود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. دیگر پیامدی که بر این نوع ازدواج ها مترتب است عاقبت و سرانجام دخترهایی است که به چنین ازدواج هایی تن می دهند. با توجه به گزارش هایی که در این زمینه وجود دارد این نوع خانواده ها تا زمانی تداوم دارد که دختر جذابیت ظاهری داشته باشد ولی پس از اینکه از جذابیت ظاهری اش کاسته شود آن خانواده فرو می پاشد. پسر می تواند خانواده ی دیگری تشکیل دهد ولی دختر هم به دلیل آسیب روحی ای که به او وارد می شود و هم به دلیل از بین رفتن زیبایی اش نمی تواند خانواده تشکیل دهد. جامعه شناسانی که بر روی این مسئله تحقیق و پژوهش داشته اند معتقدند: در این نوع ادواج، دخترها ضرر می کنند چون فرهنگ جامعه ما این گونه است که وقتی دختری با یک پسر رابطه داشته باشد بعد از پایان یافتن آن رابطه کسی به سراغش نخواهد رفت و این اتفاق ضربه سنگینی است که بر دختران جامعه وارد می شود. وی پس از این اتفاق و پس از اینکه مدت زیادی را با یک نفر بوده است، بعد از آن مجبور است هر شب را با یک نفر سر کند و نتیجه ی این مسئله روشن و واضح است. او دیگر نمی تواند یکی از دو عضو اصلی یک خانواده قرار گیرد و تبدیل به یک زن خیابانی می شود(معبودیان:۱۳۸۶، ۱۰).
۲-۵-۲- روان شناسی و ازدواج سفید
روان شناسان معتقدند رابطه ای که از طریق ازدواج سفید بوجود می آید موجب کاهش فرزندآوری می شود، بعلاوه سطح زندگی افراد تغییر می کند و خلاء روانی برای دختر را در پی دارد و همچنین ممکن است شانس مادر شدن او را کاهش دهد و حتی به آسیب هایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالی است که مردان در صورت ترک چنین رابطه ای کمتر آسیب می بینند. در چنین ازدواج هایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بی میلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان می شود چرا که آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایه گذاری عاطفی کنند که از ارزش لازم برخوردار باشد(شعاع کاظمی:۱۳۸۴، ۴۳).
۲-۶- بطلان ازدواج سفید
ازدواج سفید به مانند نکاح معاطاتی از نظر حقوقدانان و فقها باطل اعلام شده است. در این قسمت به بررسی دلایل فقهی و حقوقی بطلان ازدواج سفید می پردازیم.
۲-۶-۱-دیدگاه فقها
نظریه بطلان ازدواج سفید در فقه امامیه از اعتبار زیادی برخوردار است. تقریباً تمام فقهائی که متعرض بحث نکاح شده اند، بر لزوم لفظی بودن ایجاب و قبول تاکید نموده اند. به عنوان نمونه، امام خمینی (ره) در این خصوص اظهار داشته اند:« النکاح على قسمین: دائم و منقطع، و کل منهما یحتاج إلى عقد مشتمل على إیجاب و قبول لفظین؛ نکاح بر دو قسم دایم و منقطع است و هر کدام محتاج عقدی است که مشتمل بر ایجاب و قبول لفظی باشد»(خمینی(ره): ۱۳۶۶، ج۲، ۲۴۶).

نظر دهید »
منابع مورد نیاز برای پایان نامه : پژوهش های کارشناسی ارشد درباره تحلیل و مقاسیه ی ساختاری غزلیات ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

آخر ز تو در جهان پس از عمـری جز جـور و جفا حکایتی باید
و آنگه ز مَنَت چه عیب می جویی جز مهـر و وفا شکایتی باید
درخون منی چرا نیندیشی کین دل شده را جنایتی باید
درون مایه ی اصلی غـزل:
در این غزل انوری با اشاره به مصائب و سختیهای راه عشق، می گوید که این راه پر فراز و نشیب سرانجام باید به پایان خود برسد و من به وصال معشوق برسم و این وصال آنقدر زیباست که جا دارد آیه ای در شأن آن نازل شود. از معشوق می خواهد که درقبال این تمنای دائم از او حمایت کند. شاعر در پایان ابیات اعتقاد دارد که خواسته ی او ناچیز است امّا معشوق بهای بسیاری برای آن می خواهد. همچنین با اشاره به بی‎وفایی و جفای معشوق به او یادآوری می کند که جان او را به لب رسانیده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
انوری معتقد است که یا باید وصال معشوق به دست بیاید و یا هجر او به پایان برسد که در واقع هر دو به یک معنی است. بین (وصل و هجر) تضاد برقرار است.
بیت دوم:
تداوم هجران را به خواندن سوره ی هجر تشبیه کرده و می خواهد که یک آیه هم در شأن وصال نازل گردد. در واقع شاعر به زیبایی اشاره می کند که معشوق به هجران خود پایان نمی دهد.
بیت سوم :
دل عمری است که «عمر» را به عشق به عنوان رشوه پرداخت می کند تا وصال تو محقق گردد، از تو که معشوق هستی انتظار این است که از دل حمایت کنی. در این بیت «عمر رشوه دادن» از سوی دل به عشق، کنایه از این است که دل پیر شده است و جوانی خود را در این راه تقدیم عشق نموده است. در ضمن عمر هم مجازاً به معنی جوانی است.
بیت چهارم:
شاعر لب به انتقاد از معشوق باز می کند و به کنایه می گوید: بوسه ای به من نمی دهی و اگر اصرار کنم و بوسه ای از تو توقع داشته باشم، از من می خواهی که در قبال آن ولایتی را به تو تقدیم کنم تا قبول کنی.
بیت پنجم:
با اشاره به بیت چهارم، شاعر تأکید می کند که البته این بهایی را که تو در قبال بوسه از من می خواهی در خور آن است و واقعاً اذعان می کند که هرکس باید در کاری که انجام می دهد کفایت داشته باشد و تو کفایت این نازنینی را داری. در بیت ششم دست به انتقادی تندتر می زند و خطاب به معشوق می گوید: آخر بعد از مرگ تو در این جهان و پس از پایان عمرت، لازم است داستان و روایتی هم از تو به جز بی‎مهری و جفاکاری روایت شود. یعنی هر داستانی که پس از تو درباره ی کارهای تو در این دنیا روایت خواهد شد، حاکی از ظلم و ستمی است که در حق من روا داشته ای. مصرع دوم آرایه ی واژه آرایی در حرف «ج» دارد.
بیت ششم و هفتم :
بیت هفتم با بیت ششم موقوف المعانی است و در آن شاعر می گوید: و پس از من هم از چه چیز من می‎خواهی عیب جویی کنی؟ جز مهر و وفا چیزی از من ندیدی که بخواهی شکایت کنی.
بیت هشتم:
در این بیت شاعر می گوید:قصد جان مرا کرده ای، چرا که به این فکر نمی کنی که این کار جنایت است. در این بیت عبارت «در خون منی» کنایه از این است که قصد جان مرا کرده ای. بین خون و جنایت هم تناسب است.
وزن غـزل:
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعلن مفاعیلن در بحر هزَج مسدس مقبوض سروده شده است که از وزنهای سنگین و شقیل به شمار می رود.
قافیـه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : عنایتی، نهایتی، آیتی، حمایتی و . . . که به ردیف «باید» مقدم شده اند. مصوت بلند «ی» در پایان کلمه ی قافیه موجب برجستگی موسیقیایی غزل شده است.
ویژگی سبکی:
استفاده از افعالی همچون «می فرو خوانی» که در آن جابجایی اجزای فعل پیشوندی انجام شده است. آوردن کلمه ی «مَنت» که از خصوصیات سبکی این دوره است.

۴-۲-۱۱٫

ز عمرم بی تو درد دل فـزاید گر این عمرم نباشد بی تو شـاید
دلم را درد تو می باید و بس عجب کو راهمی راحت نیایـد
مرا این غم که هرگز کم مبادا بحمدالله که هر دم می فـزاید
به دست هجر خویشم باز داری که تا هر دم مرا رنجی نمایـد
اگر لافی زدم کـان توأم من بدین جرمم چه مالش واجب آید
درون مایه ی اصلی غزل:
در این غزل انوری باز هم سراغ غم عشق می رود و این غم را شیرین می داند و اذعان می کند که در راه عشق معشوق، تحمل این درد بسیار دلپذیر است. حتی در پایان غزل از خدا می خواهد که این غم تداوم یابد تا عاشقی های او هم ادامه داشته باشد.
بافت معـنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
انوری می گوید : درد دلم بدون وجود تو بیشتر می شود و این درد در طول عمرم ادامه می یابد و اگر عمر من بواسطه ی نبودن تو کم شود، شایسته است و شکایتی ندارم.
بیت دوم :
دل من تنها برای تحمل درد عشق تو ساخته شده است و باید تنها درد عشق تو در آن جای بگیرد و بس. عجیب است که یک دم راحتی و آسایش و فراغت از این درد او را جایز نیست.
بیت سوم :
خدا کند این غم عشق هیچگاه از دلم کم نشود و من همواره این دردرا در دل داشته باشم. شکر خدا هر لحظه در حال افزایش است.
بیت چهارم:
شاعر می گوید: ای معشوق تو مرا به هجران خود سپردی تا درلحظه از زندگیم زنج و دردی را به من بدهد. در این بیت «م» در خوشم نقش مفعولی دارد و به معشوق باز می گردد. در بیت آخر شاعر با لحن ملتمسانه ای می گوید اگر لافی زدم که از آن تو هستم و عشق تو لایق من است برای این جرم من چه گوشمالی و تنبیهی واجب خواهد شد؟ شاعر می خواهد بگوید یک عمر است که تاوان این عشق را می‎دهد و این تنبیه پایانی ندارد.
وزن غـزل:
این غزل بر وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن و در بحر هزج مسدس محذوف سروده شده است که یک وزن نسبتاً کوتاه به حساب می آید.
قافیـه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : فـزاید، شاید، نیایـد و . . . که به خاطر وجود مصوت بلند «آ» در کلمه‎ی قافیه، نوعی توازن موسیقیایی در غزل پدیده آمده است.
ویژگی سبکی:
استفاده از کلمات «درد» ، «عمـر» ، «غـم» ، «می فـزاید» ، «هجـر» ، «رنـج» ، «جـرم» ، «مالش» و . . . که همگی در وصف حال عاشق که هجران معشوق را تحمل می کند، به کار رفته اند.

۴-۲-۱۲٫

ای غم تو جسم را جانی دگر جان نیابد چون تو جانانی دگر
ای به زلف کافر تو عقـل را هر زمانی تازه ایمانی دگر
وی ز تیر غمزه ی تو روح را هر دم اندر دیده پیکانی دگر

نظر دهید »
پیامدهای جنگ بر حقوق کودکان- فایل ۲۳
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

ایجاد صلح بعد از جنگ که زنان را درگیر می‌کند، از اجرای قانون حمایت کرده و از حقوق کودکان حفاظت می‌کند.
حمایت از کودکان از تأثیرات تحریم‌ها
حمایت از حقوق کارکنان بشردوست و کمک بشردوستانه به کودکان
روی هم رفته، این اقدامات یک روش جدیدی برای عملیات صلح‌UN نشان داده است تا تأثیر نفوذ آژانس‌های عملیاتی موجود در کشور قبل، در‌طول و ‌بعد‌از جنگ نشان داده شود. اکثر فعالیت‌های صلح در محیط‌های ‌بسیار ناپایدار انجام می‌شود و اقدامات حفاظتی موردنیاز می‌باشد تا اطمینان دهد که تلاش‌های حقوق بشر و بشردوست توسط اولویت‌های سیاسی و نظامی در معرض خطر قرار نمی‌گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

وقتی که کارکنان نظامی و غیرنظامی مسئولیت‌های جدیدی را می‌پذیرند، تماس با افراد محلی افزایش‌‌ می‌یابد. خواه در برنامه‌های DD&R یا در برنامه‌های اثرات مین، کارکنان نظامی و غیرنظامی حفظ صلح باید از مسئولیت‌هایشان در مقابل زنان و کودکان اطلاع داشته باشند. انجمن امنیت پیشنهاد کرده است که آنها در حقوق انسانی بین‌المللی و قانون پناهندگی، حقوق کودکان و جنسیت، مذاکرات و مهارت‌های ارتباطی، HIV/AIDS، آگاهی فرهنگی و هماهنگی نظامی و غیر‌نظامی آموزش می‌بینند.۳۲۱
چندین گروه‌UN‌، ICRC و NGOs مانند هماس و رادا‌برنن همکاری با سازمان‌های آموزش حفظ صلح منطقه‌ای و ملی و فعالیت‌های حامی صلح را شروع کرده‌اند تا آموزش را در بعضی از این مناطق فراهم کنند. تعدادی از کشورها از جمله کانادا، آلمان، غنا، نروژ، سوئد، هم‌اکنون گنجاندن آموزش در مورد حقوق کودکان و جنسیت را در برنامه‌های آموزش نظامی‌شان شروع کرده‌اند. یک مثال امیدبخش ابتکار مشترک بریتانیا و کانادا در مورد آموزش جنسیت برای کارکنان حفظ صلح می‌باشد. علی‌رغم درخواست‌های مکرر برای آموزش تخصصی در مورد ابعاد جنسیت درگیری، هیچ توافق عمومی بین‌المللی در مورد معیارها، سیاست‌ها و رویکردهای مربوط به آن برای مستقر‌کردن آموزش وجود ندارد. نبود اتفاق‌آراء در این زمینه‌ها، دلالت بر این دارد که کارکنان حفظ صلح همچنان بر‌طبق رهنمون‌های سازمانی یا ملی مربوط به خودشان آموزش می‌بینند.
آموزش به تنهایی نمی‌تواند بالاترین ملاک‌های اجرایی را تضمین کند. دبیرکل انجمن امنیت باید در جستجوی بالاترین ملاک‌های اجرایی برای کارکنان حفظ صلح باشد. توجه فوری باید برای ایجاد مکانیسم‌های نظارتی و انضباطی در فعالیت‌های صلح به شکل یک نماینده ویژه، یک بازرس‌کل یا یک منصب ایجاد شده برای آن هدف قرار داده‌شود. در جایی که خشونت‌ها علیه زنان و کودکان توسط کارکنان حفظ صلح‌UN انجام شده است ایالت‌ها باید جرم را بررسی کرده و نتایج چنین اتفاقات را علنی کنند.
۱٫۵٫۴٫پروسه صلح، بازسازی و توافق
کودکان به طور رسمی در پیمان‌های صلح به رسمیت شناخته نشده‌اند. در جولای سال‌۱۹۹۹، توافق صلح لوم در سیرالئون شامل چند شرط مربوط به کودکان بود اگرچه پیمان لوم به‌طور جدی به روش‌های زیادی خدشه دار می‌شود، اما آن یک سنتی را در تأیید اهمیت کودکان در برنامه‌های صلح و بازسازی به‌جا می‌گذارد، اما تأیید سیاسی حقوق کودکان به خودی خود تضمین نمی‌کند که در حفظ صلح، منابع برای بهداشت کودکان، آموزش و رفاه فراهم خواهد شد. کمبود منابع عظیم و خطرات جدی امنیتی غالباً جوامع را برای تغییر با مشکل مواجه کرده و تلاش‌های بازسازی را تضعیف می‌کند.
هر جامعه جنگ زده با وظیفه بزرگ بازسازی فیزیکی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانی مواجه می‌شود. جنگ چیزی بیشتر از ساختمان‌ها و پل‌ها را ویران می‌کند و زیرساخت‌های فرهنگی- که جوامع را به‌هم پیوند می‌دهد- را می‌شکافد. جنگ، هنجارهای اخلاقی و قانونی را از بین ‌برده و برای خانواده‌ها فراهم آوردن امنیت برای کودکانشان را مشکل‌تر می‌سازد. بنابراین بازسازی ملی باید ماورای ساختارهای فیزیکی را بررسی کرده و یک فرهنگ حقوق انسانی ایجاد کند که یک محیط پرورشی امن برای کودکان فراهم کند و سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی که از آنها حمایت می‌کند را ارتقا دهد.
در جریان پیامد جنگ، کنوانسیون حقوق کودکان یک چارچوب قوی را برای بازسازی متمرکز بر کودکان فراهم می‌کند. در گواتمالا، تلاش‌های MINUGUA (مأموریت کنترل سازمان ملل متحد در گواتمالا) برای تقویت سازمان‌های حقوق کودکان در‌نهایت منجر به ایجاد یک منصب دولتی خاص برای حمایت از حقوق کودکان شد. این منصب اکنون مسئول بررسی تجاوزهای حقوق کودک، کنترل سازمان‌های دولتی فراهم کننده خدمات برای کودکان، اطمینان دادن انطباق قانون ملی با کنوانسیون حقوق کودکان می‌باشد در‌حالی‌که عملاً هر کشوری، کنوانسیون را تصویب کرده است بسیاری اقدام لازم برای تصویب قانون ملی انجام نداده‌اند. کمیسیون ملی حقوق کودکان می‌تواند به راهنمایی این پروسه کمک کند.
بازسازی کردن سازمان‌های اصلی امنیت عمومی مانند پلیس و دستگاه قضائی یک جنبه ضروری برای صلح بعد‌از جنگ می‌باشد. در چندین کشور از جمله کامبوج، تیمور و کوزوو، سازمان ملل متحد از مقامات محلی برای تنظیم و اصلاح قوانین حقوق کودکان به‌منظور تقویت سیستم‌های قضائی حمایت کرده است.۳۲۲ اولین دستورالعمل صادر‌شده توسط اداره سرپرستی‌UN در تیمور، کنوانسیون حقوق کودکان را در میان اسناد اصلی حقوق بشر برای اجرا در منطقه قرار داد.
اما این اقدامات وقتی مؤثر می‌باشد که با حمایت مالی و سیاسی موردنیاز برای اجرا همراه شود. پروسه بازسازی به سختی یک سال بعد از غارت تیمور توسط شبه‌نظامیان که باعث فرار یک‌چهارم جمعیت از مرزها و ویرانی ۷۰ %‌ساختمان ها‌شد شروع شده است.۳۲۳ به علت مواجه شدن با کمبود امکاناتی که باز شدن مدارس و بیمارستان‌ها را به تأخیر انداخته است و یک سیستم قضائی که تنها منبعی برای آشکار شدن می‌باشد. کشمکش‌ها برای بازسازی یک پروسه دردناک و کُند می‌باشد. در چنین شرایطی بسیار مهم است که تعهد برای کودکان کم شود و تلاش‌هایی برای تقویت زیربنای اجتماعی به منظور ایجاد یک آینده آرام و امن‌تر انجام شود.
با‌وجود این، چالش‌ها فراوان می‌باشد. پناهندگان احتمالاً با مشکلاتی در‌طول بازگرداندن مواجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌شوند. کسانی که از کشور فرار کردند به‌عنوان خائن تبعید می‌شوند و حقوق‌شان برای باز پس‌گرفتن زمین‌هایشان مورد‌بحث قرار می‌گیرد. در بوسنی‌و‌هرزگوین تنش‌های قومی، اسکان جدید را تهدید کرده که این منجر به ایجاد برنامه ای شد که در آن جوامع برای توافق قبول بازگشت اقلیت‌ها، تضمین امنیت آنها و حمایت برای بازسازی مدارس، خانه و مراکز بهداشتی و برنامه‌های ایجاد درآمد دریافت کردند.
قرار‌دادن کودکان در مراکز بازسازی همچنین به معنای شامل کردن آنها به‌عنوان یک منبع می‌باشد. جوانان نباید به عنوان مشکلات یا قربانی دیده شوند بلکه به عنوان یک عامل اصلی در طراحی و اجرای طولانی‌مدت مورد‌توجه قرار می‌گیرند. سازمان‌های جامعه داخلی برای اطمینان دادن به این موضوع، مهم می‌باشند. مشخص کردن چنین سازمان‌هایی توسط درخواست لاهه برای کنفرانس صلح ماه مه‌۱۹۹۹، تأکید داشت که هزاران جوان در آن شرکت داشتند در‌حالی‌که NGOs یک نقش مهمی در فراهم کردن حمایت فوری برای کودکان ایفا می‌کند. دولت‌ها و NGOs ملی بزرگ‌ترین مسئولیت را در‌پی جنگ دارند. منابع باید برای تقویت کردن توانایی‌شان و افزایش امکانات‌شان داده شود.
۲٫۵٫۴٫عقاید کودکان برای صلح
در سال‌۱۹۹۶، در یک منطقه جنگ‌زده در کلمبیا، بیش از ۵۰۰۰‌بچه یک نمایشگاه بزرگ عکس با شعر و نامه با موضوع صلح برگزار کردند. این منجر به ایجاد یک اقدام ملی به اسم «جنبش کودکان برای صلح» شد. در ظرف ۶‌ماه یک رفراندوم ملی کودکان سازماندهی شده بود. انجمن دانش‌آموزی یک بیانیه‌ای را تنظیم کرد که از گروه‌های متخاصم درخواست می‌کند: «صلح را در کشورمان ایجاد کنند، کودکان را یتیم نکنند، به ما اجازه دهند آزادانه در خیابان‌ها بازی کنیم بدون اینکه آسیبی به خواهرها و برادرهای کوچکمان برسد…».۳۲۴
این امر منجر به ایجاد یک اقدام ملی با عنوان «جنبش کودکان برای صلح» شد. تقریباً ۳‌میلیون بچه رأی دادند و حقوق‌شان را برای بقا، صلح، خانواده و آزادی سوء‌استفاده از اولویت‌هایشان مطرح کردند. رأی کودکان به القای یک فرمان صلح کمک کرد که بعدها توسط بیش از ۱۰‌میلیون شهروند حمایت شد و باعث ایجاد صلح متمرکز بر اقدامات ریاست جمهوری بعدی شد.
در‌حالی‌که پیشرفت در مذاکرات صلح کُند بوده است «جنبش کودکان برای صلح» با وجود خطرات زیاد محافظت شده است و دوبار برای جایزه صلح نوبل نامزد شده است.
پایان درگیری تنها قسمت تبدیل جنگ به صلح می‌باشد. خاطره‌های فجایع، رنج و بی‌عدالتی باقی می‌ماند و پیدایش مجدد آنها می‌تواند پروسه بازسازی را تضعیف کند مگر اینکه آنها به‌طور خاص از طریق پروسه سازش موردتوجه قرار می‌گیرند. تاکنون بیش از ۱۵‌کشور در تحول از جنگ کمیسیون‌های توافق و حقیقت را سازماندهی کرده‌اند به عنوان یک راهی برای آشکار کردن تجاوزهایی که در‌طول جنگ اتفاق می‌افتاد. این کمیسیون‌ها به ایجاد مجدد مسئولیت سیاسی و قانونی کمک می‌کنند. به‌هر‌حال تنها تعداد کمی از این کمیسیون‌ها به ‌جرم‌ها علیه کودکان توجه دارند.
درسال‌۲۰۰۰ گزارش‌OAU در مورد بررسی قتل‌عام‌۱۹۹۴ روآندا چالش‌های دستیابی به توافق را نشان داد. اما علی‌رغم مشکلات در به‌دست آوردن تمایل سیاسی، آنجا توافقی در پایان‌دادن به بخشودگی برای تجاوزهای شدید علیه کودکان در جنگ وجود ندارد. مسئولیت نه تنها برای تنبیه کسانی که برای جرم‌های فجیع مسئول هستند، بلکه برای منع تجاوزها در آینده و حفظ انسجام قانون بین‌المللی ضروری می‌باشد. امکان فراهم کردن عضو عمومی به عنوان یک «جایگاه فوری» در مذاکرات صلح می‌تواند فقط منجر به بی‌احترامی به قانون و دورنمای چرخه تکراری خشونت شود.
۳٫۵٫۴٫آماده‌کردن منابع برای کودکان جنگ‌زده
کشورهای در‌حال تغییر با چالش‌های اقتصادی زیادی مواجه می‌شوند. بسیاری از جوامع منابع بسیار کمی برای بازسازی دارند. آنها احتمالاً با پیامدهای سیاست زمین سوخته مواجه می‌شوند که به محیط تأسیسات و زیربنایی صدمه زده است یا قادر به استفاده از جاده‌ها یا زمین‌های کشاورزی به علت مین‌ها نمی‌باشند. پیشرفت‌های انجام شده در طول دوره‌ی کوتاه‌مدت بهبودی فوری پس ‌از پایان جنگ به عنوان غرامت داده می‌شوند. وقتی که بودجه‌های ضروری تمام می‌شود و کارکنان امدادی بین‌المللی به سراغ بحران بعدی می‌روند، شکست در حمایت از بهبودی طولانی‌مدت می‌تواند صلح ناپایدار را تضعیف کند و موجب جنگ دوباره شود.
انجمن‌Carnegie جلوگیری از جنگ مرگبار برآورد کرده است که جنگ دهه‌۱۹۹۰ به غیر از کوزوو در حدود ۲۰۰‌میلیارد دلار۳۲۵ برای جامعه بین‌المللی هزینه داشته است در‌حالی‌که هزینه فعالیت نظامی ناتو در کوزوو و مبلغ هزینه شده در سال‌های اولیه برای بازسازی مناطق جنگ‌زده تقریباً ۴۰‌میلیارد دلار بود.۳۲۶ هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی برای کشورهای در‌حال جنگ بسیار بالاتر بوده است. یک جریان مداوم از منابع کافی موردنیاز می‌باشد تا مانع از بازگشت مجدد جوامع به درگیری شود. آنها باید با روش‌هایی مدیریت شوند که به جوامع ثبات بخشند و از شبکه‌های محلی و تأسیسات زیربنایی حمایت‌‌‌‌ کنند. کمک فوری در ایجاد امکانات تقویت سیستم‌های قضائی، آموزش مقامات و رهبران محلی در مورد حقوق کودکان و گسترش برنامه جدید که کلیشه‌های فرهنگی و نژادی و تبعیض نژادی را خراب می‌کند مورد‌نیاز می‌باشد.
در سال‌۱۹۹۹ کمک‌کننده‌ها ۷۲% بودجه درخواست‌های بشردوستانه تثبیت‌شده سازمان ملل متحد را تأمین کردند. فقط ۱۸% بودجه برای درخواست جمهوری دموکراتیک کنگو تأمین کردند. در‌حالی‌که کمک‌کننده‌ها ۸۴% درخواست جنوب‌شرقی اروپا از جمله کوزوو را تأمین کردند. کمبود و نابرابری در کمک بشردوستانه، الگوهای رسمی توسعه را نشان می‌دهد که برای قرار‌دادن بازسازی روی یک پایه محکم ضروری می‌باشد. موزامبیک در تلاش برای بازسازی بعد از ده‌ها جنگ برای هر نفر ۶۱‌دلار در سال‌۱۹۹۸ دریافت کرد در حالی که اتیوپی برای بازسازی به ازای هر نفر ۱۱‌دلار دریافت کرد. در‌مقابل، ODA، در سال ۱۹۹۸ ‌برای بوسنی و هرزگوین به ۲۳۸‌دلار برای هر نفر رسید.
کشورهای فقیر با درگیری‌های فعلی کمک‌های خیلی کمتری دریافت کردند. بوروندی، به ازای هر شخص ۱۲‌دلار دریافت کرد، افغانستان ۶‌دلار و جمهوری دموکراتیک کنگو ۳‌دلار. چنین بی‌عدالتی ها دادن اولویت کافی به رفاه کودکان را مشکل‌تر می‌کند و در بسیاری موارد منجر به بی‌توجهی به آنها شده است. صحرای آفریقا، فقیرترین منطقه می‌باشد و یک منطقه‌ای است که بیشترین تأثیر جنگ و HIV/AIDS روی آن بوده است. ODA برای این منطقه تقریباً ۶۰% بین سال‌های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۹ کاهش یافت.۳۲۷ این منطقه ۱۳٫۶ میلیارد دلار در ODA در سال‌۱۹۹۸ دریافت کرد یعنی تنها ۲۷% کل کمک‌های جهان برای یک سال.
معیارها و پروسه‌های متفاوت بودجه برای کمک بشردوستانه و کمک توسعه هماهنگی را سخت‌تر می کند. تصمیمات در مورد بودجه به جای اینکه بر‌اساس نیازها تعیین شود، بر مبنای منافع سیاسی یا استراتژیک مشخص می‌شود. آنها همچنین توسط نگرانی عمومی و توجه رسانه‌ها تحت‌تأثیر قرار‌‌‌‌‌‌‌ می‌گیرند. اولویت‌های جنگ در میان آژانس‌های بین‌المللی دولت‌ها و جوامع متأثر اغلب هماهنگی را محدود می‌کند. با از دست دادن کارکنان ماهر، دولت‌ها در کشورهای جنگ‌زده انجام برنامه‌های بازسازی را مشکل می‌بینند وقتی توافق صلح ناپایدار شکسته شده و جنگ‌ها طولانی می‌شوند، این مشکلات تشدید می‌شوند.
محدودیت منابع و برنامه در جریان تغییر بین فعالیت‌های امدادی بشردوستانه و بازسازی و توسعه باید مورد توجه قرار گیرد. اگر حقوق کودکان قرار است در کشورهای در‌حال بازسازی پذیرفته شود آژانس‌های‌UN و سازمان‌ها در‌حال فعالیت می‌باشند تا برنامه‌های عمومی را توسعه دهند و همکاری در بین خودشان و با سایر شرکا از جمله NGOs بین‌المللی و بانک جهانی ، سازمان توسعه و همکاری اقتصادی و کمیته کمک توسعه را گسترش دهند(OECD/DAC).
بدهی همچنین یک تأثیر فلج کننده داشته است: بسیاری از کشورهای جنگ‌زده در زمره‌ی ۴۱‌کشور فقیر و به شدت مقروض(HIPC) می‌باشند از جمله آنگولا، جمهوری کنگو، اتیوپی، لیبریا، موزامبیک، نیکاراگوئه، روآندا، سیرالئون، سومالی و اوگاندا اما کمک به کشورهای مقروض کُند و محدود بوده است. صحرای آفریقا به طور متوسط بالای ۱۲‌میلیارد دلار سالانه برای کمک به بدهکاران یعنی بیش از دو برابر هزینه روی آموزش مقدماتی تخصیص داده است.۳۲۸ این نتایج ویران‌کننده‌ای برای کودکان دارد. حذف بدهی کشورهای فقیر و به شدت مقروض برای آینده کودکان ضروری می‌باشد.
ابتکار عمل ۲۰/۲۰ که توسط اجلاس سران جهان برای توسعه اجتماعی چهارمین کنفرانس جهان در مورد زنان تأیید شد، یک نقشه مالی برای حمایت از حقوق کودکان و دستیابی به اهداف اجتماعی می‌باشد. با وجود این، بررسی‌ها نشان داده است که کشورهای در‌حال توسعه و اهدا‌کننده‌ها تخصیص ۲۰ % کمک و بودجه ملی را برای خدمات اجتماعی اصلی برآورد نمی‌کنند. حمایت برای ۲۰/۲۰ در حقیقت می‌توانست از طریق هدایت پس‌اندازها از کمک بدهی به سمت خدمات اجتماعی اصلی ایجاد شود اینکه جامعه بین‌المللی برای انجام چنین اقداماتی به‌منظور مبارزه با فقر و کمک به تحقق حقوق انسانی اصلی شکست خورده است شرم‌آور می‌باشد و آن زمینه‌ی عمیق‌تر شدن ناامیدی و درگیری را فراهم می‌کند.
۴٫۵٫۵٫جلوگیری از جنگ
بهترین روش برای حمایت کودکان از جنگ، جلوگیری از جنگ می‌باشد. جامعه بین‌المللی باید سکون سیاسی را متلاشی کند تا شرایط را برای جلوگیری از تشدید جنگ و ویرانی زندگی کودکان فراهم کند. این دلالت بر مورد‌توجه قرار دادن دلایل اصلی خشونت و حمایت از الگوهای ادامه پذیر و عادلانه پیشرفت انسانی دارد.
زمانی که جنگ شروع می‌شود، تمام تلاش‌ها برای حمایت از کودکان می‌تواند فقط به کم کردن رنج کودکان کمک کند. در یک سطح بین‌المللی، توسعه عادلانه و ادامه‌پذیر، یک شرط لازم برای جلوگیری از درگیری جهانی می‌باشد. با وجود این، جامعه بین‌المللی برای ایجاد سرمایه‌گذاری های لازم آماده نشده است. امروزه ۱٫۲‌میلیارد نفر در فقر‌مطلق زندگی می‌کنند که حداقل نصف آنها، کودکان می‌باشند.۳۲۹ آموزش به عنوان اساسی برای پیشرفت صلح‌آمیز، نظارت خوب و اقتصاد سالم در نظر گرفته شده است و با وجود این، بیش از ۱۰۰‌میلیون بچه که ۶۰‌درصد آنها دختر هستند به آموزش دسترسی ندارند.۳۳۰
دولت‌ها، مسئولیت اصلی برای حمایت از کودکان مصیبت زده از طریق جلوگیری از وقوع جنگ به عهده می‌گیرند. مسئولیت نه تنها برای دولت‌های متخاصم بلکه برای دولت‌هایی است که شهروندان‌شان به طور غیرمستقیم برای ایجاد یا طولانی کردن درگیری‌ها به منظور پیشرفت اقتصادی یا سیاسی مسئول هستند. دولت‌ها به دلیل کاهش دادن درصد‌GDP‌شان روی مخارج نظامی و اختصاص دادن آن منابع برای توسعه انسانی باید خطر جنگ را از طریق غیرنظامی کردن جوامع‌شان کاهش دهند. کنترل جدی‌تر نه تنها برای متوقف کردن جریان بین‌المللی اسلحه بلکه برای متوقف کردن قاچاق غیرقانونی الماس، مواد‌مخدر و سایر تولیداتی که درگیری را تشدید می‌کند، ضروری می‌باشد.
همیشه نشانه هایی وجود دارد که از هجوم احتمالی جنگ خبر می‌دهد. تجاوزهای حقوق انسانی در زمره‌ی مهم‌ترین علامت‌ها می‌باشند و با وجود این بیشتر از هر چیز دیگری مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. وقتی حمایت از کودکان و زنان به‌طور فزاینده‌ای برای صلح و امنیت مهم می‌شود، اطلاعات مناسب و به موقع در مورد موقعیت‌هایشان باید در دسترس قرار گیرد. هم دبیر‌کل سازمان ملل متحد و هم انجمن امنیت به نیاز برای استفاده از اطلاعات حقوق بشر و تجزیه و تحلیل کارشناسان مستقل پیمان، مکانیسم‌های کمیسیون حقوق انسانی و سایر منابع قابل‌اعتماد تکیه کرده‌اند.۳۳۱
اخطار اولیه باید به اقدام اولیه متصل شود و اقدام اولیه به طرزی تفکیک ناپذیر به تمایل سیاسی ربط داده شود. قتل‌عام‌ روآندا یک مثال واضحی از شکست در هر دو مورد می‌باشد، علی‌رغم علائم هشداردهنده، نبود تمایل سیاسی توانایی سازمان ملل متحد و جامعه بین‌المللی را برای جلوگیری از درگیری و قتل‌عام احتمالی محدود خواهد کرد.
فرمانده نیروی کوچک‌UN در روآندا در آن زمان تأکید کرد که یک نیروی مدرن، مجهز و متشکل از ۵۰۰۰‌سرباز توانستند بیشتر قتل‌عام ها را متوقف کنند یک موضوع تأیید شده توسط یک سازمان اتحاد آفریقایی گروه شخصیت‌های برجسته اجرا شد.۳۳۲ کمیسیون‌Carnegie جلوگیری از درگیری‌های مرگبار نتیجه‌گیری کرد: مشکل این نیست که ما در مورد خشونت وسیع که در مرحله اولیه قرار دارد اطلاع نداریم، بلکه مشکل این است که ما غالباً اقدام نمی‌کنیم. مثال‌هایی از کانون‌های بحران در اطراف جهان توضیح می‌دهد که احتمال بالقوه برای خشونت می‌تواند از طریق درخواست منسجم و ماهرانه برای اقدامات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی کاهش یابد.۳۳۳
جلوگیری از جنگ و تثبیت کشورهای خارج شده از جنگ در مرکز مأموریت سازمان ملل متحد قرار دارد و برای برنامه‌های انجمن امنیت و انجمن کل بنیادی می‌باشند. راهنمایی تخصصی سیاسی، مأموریت‌های حفظ صلح و کمک فنی یک قسمتی از اقدام پیشگیرانه سازمان ملل متحد را تشکیل می‌دهد. اما در طول همه این اقدامات، واضح است که جامعه بین‌المللی تمایلی به صرف منابع برای پیشگیری ندارد. اگرچه بسیاری از کشورها در ظاهر از امکانات احتمالی سازمان ملل متحد حمایت می‌کنند اما آنها نمی‌توانند حمایت مالی و سیاسی موردنیاز برای اقدام تعیین‌کننده سازمان ملل متحد را فراهم کنند. به ازای هر دلار که کشورهای جهان روی فعالیت‌های نظامی صرف می‌کنند کمتر از نیم‌سنت صرف حفظ صلح این سازمان ‌می‌شود.۳۳۴
تجاوز آشکار حقوق انسانی از جمله دلایل اساسی درگیری و بحران‌های بشردوست می‌باشد. تأیید حقوق انسانی به عنوان قسمتی از اقدام پیشگیرانه و هشدار اولیه می‌تواند به منع و آرام کردن موقعیت‌های منجر به درگیری کمک کند. با وجود این، تمایل سیاسی و روش‌های ارزیابی، گزارش، کنترل و پیگیری و اصلاح چنین تجاوزهایی به طرز اسف‌باری کم می‌باشد. دبیر‌کل در برنامه‌اش برای اصلاح UN درخواست کرد که حقوق انسانی به عنوان یک بخش مهم فعالیت‌های ایجاد و حفظ صلح و در موقعیت تلاش‌های بشردوستانه، در فعالیت‌های هشدار اولیه گنجانده شود.۳۳۵ این درخواست اکنون کاملاً پذیرفته می‌باشد.
جلوگیری از درگیری و راه‌حل برای درگیری همچنین به تلاش‌های جامعه داخلی وابسته خواهد‌بود. NGOs و سایر گروه‌های اجتماعی باعث بسیاری از اقدامات مهم ضد‌جنگ از جمله تحریم جهانی روی مین‌های ضد‌نفر، اقدام جهانی برای توقف استفاده از کودکان سرباز، تلاش برای محدود کردن سلاح‌های کوچک و اسلحه‌های سبک و حمایت از دادگاه جنایی بین‌المللی شده است.
گروه‌های غیرنظامی جامعه، یک نقش کلیدی در راه‌حل جنگ ایفا می‌کنند. بعضی در این فعالیت‌ها متخصص هستند یعنی به ایجاد رابطه بین گروه‌های متخاصم و آموزش شرکت‌کننده‌های دیپلماسی و راه‌حل درگیری کمک می‌کنند. در واکنش به افزایش درگیری در منطقه دریاچه‌های بزرگ، یک گروه متشکل از ۲۶ NGOs بین‌المللی، آکادمیک‌ها، آژانس‌های‌UN و دولت‌های شامل شده در تحقیق جنگ، اقدامات و توسعه سیاست در روآندا، گردهمایی در مورد اخطار اولیه و واکنش اولیه(FEWER) تشکیل دادند.۳۳۶هدف فراهم کردن هشدارهای اولیه درگیری به علاوه اشکالی از واکنش برای دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی می‌باشد.
دولت‌ها، مهم‌ترین نقش را در جلوگیری از جنگ دارند و می‌توانند خطر خشونت را از طریق غیرنظامی کردن جوامع‌شان پایین آورند. اگرچه پایان جنگ سرد، به کاهش بودجه‌های دفاعی در سراسر جهان کمک کرده است اما پیشرفت متغیر بوده است و بسیاری از کشورها همچنان کارخانه‌های اسلحه‌سازی عظیمی را می‌سازند. بسیاری از کشورهای آفریقایی که در اوایل دهه‌۱۹۹۰ مخارج دفاعی را کاهش داده بودند بعدها آن را افزایش دادند: از سال‌۱۹۹۷ هزینه‌های نظامی در آفریقا پیوسته در‌حال افزایش بوده است.۳۳۷ اگرچه این احتمالاً یک سهم کوچکی از کل جهان را نشان می‌دهد اما آن یک فشار سنگین اقتصادی در کشورها ایجاد می‌کند که می‌توانند با دشواری از عهده آن برآیند. در سال‌۱۹۹۷، برای مثال اریتره، ۱۴%‌GDP را روی هزینه نظامی، در حدود ۲% را روی آموزش و ۳ % را روی بهداشت صرف کرد.۳۳۸
در سال‌۱۹۹۸، دبیر کل‌UN از کشورهای آفریقایی درخواست کرد تا توافق کند خرید اسلحه‌ها و مهمات را تا زیر ۱۵‌درصد GDP کاهش دهند و یک سیاست رشد صفر را برای بودجه‌های دفاعی به مدت ۱۰‌سال اختصاص دهند.۳۳۹ افزایش مهمات از قدرت نیروهای مسلح حمایت می‌کند، اولویت‌های اقتصادی را تحریف می‌کند، به درگیری‌های محلی و قومی تداوم می‌بخشد و حقوق انسانی را تهدید می‌کند. دولت‌ها در سراسر جهان باید اقدامات قاطعی برای غیرنظامی کردن جوامع‌شان از طریق ایجاد محدودیت و کنترل جدی دسترسی به مهمات انجام دهند.
دسترسی عادلانه و مساوی به مزیت‌های مستمر پیشرفت انسانی بهترین دفاع علیه درگیری خشونت‌آمیز می باشد. همه مردم باید احساس کنند که آنها یک سهم برابر در تصمیم‌گیری، دسترسی مساوی به منابع، توانایی برای مشارکت کامل در جامعه سیاسی و اجتماعی و آزادی برای تأیید هویت خودشان و ابراز کامل آرزوهایشان دارند. برای دستیابی به این هدف، جامعه بین‌المللی باید یک سرمایه‌گذاری بزرگتری در توسعه اقتصادی و اجتماعی انجام دهد. جهان بیشتر روی حل و فصل کردن نتایج بحران‌ها و کمتر روی جلوگیری از آنها هزینه کرده است.
فشار فلج‌کننده فقر در طی ۵‌سال گذشته توسط تأثیر بیماری همه‌جاگیر‌HIV/AIDS، بزرگ‌ترین تهدید برای ثبات اجتماعی و اقتصادی در جهان در‌حال توسعه، تشدید شده است. نبرد علیه‌HIV/AIDS نمی‌تواند از نبرد علیه فقر جدا شود. اگر قرار باشد حقوق کودکان حمایت شود، هر دو نبردها باید هم‌زمان انجام شود. در‌حقیقت، اجرای حقوق کودکان بدون برآوردن حقوق انسانی اصلی خانواده و جوامع‌شان امکان‌پذیر نخواهد بود. با قرار دادن کودکان در اولویت برنامه توسعه، جامعه بهترین پایه احتمالی را برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را می‌سازد.
نتیجه‌گیری و پیشنهادات
نتیجه‌گیری

نظر دهید »
طرح های پژوهشی دانشگاه ها در مورد بررسی نقش طرحواره ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

این تئوری با نام زیگموند فروید و کنراد لورنز[۱۲۱] پیوند خورده است. فروید انسان را موجودی اساساً مکانیکی در نظر می گیرد که قوانین طبیعی مشابه با سایر موجودات زنده بر رفتار او حاکم است. به نظر وی غرایز نشانگر حالتی ذاتی هستند که در پی تخلیه تنش ها می باشند. فروید با اذعان به وجود احتمالی غرایز بی شمار، دو دسته از غرایز را تحت عنوان غریزه بقا و غریزه مرگ به عنوان غرایز اصلی تشکیل دهنده طبیعت بشر در نظر می گیرد. غریزه بقا در بردارنده نیروهایی است که در جهت حفظ و بقای فرایندهای حیاتی عمل می کنند و ضامن تکثیر نوع بشر هستند. به نظر وی، انسان با یک غریزه مرگ نیز زاده می شود و این غریزه هنگامی که معطوف به درون گردد به صورت تنبیه خود ظاهر می شود و در موارد افراطی منجر به خودکشی می شود. این غریزه هنگامیکه متوجه برون گردد به صورت خصومت، خشونت، آزار و اذیت، تخریب و قتل تجلی می یابد. غریزه بقا با قرار گرفتن در برابر غریزه مرگ خصلت خود ویرانگری را متوجه بیرون و دیگران می کند. فروید رفتارهای انسان را برآیند دو غریزه می داند: غریزه زندگی که تلاش در درازتر کردن زندگی، و بارآوری و فرزندزایی دارد. غریزه مرگ که برای ویران سازی و پایان دادن به زندگی کوشش می کند. از دیدگاه فروید تمام رفتار انسان از بر هم کنش پیچیدهی غریزه زندگی و مرگ، و تنش همراه میان آن دو سرچشمه می گیرد. اگر غریزهی مرگ مهار نشود به خود ویرانگری می انجامد و چنین انگاشته می شود که با ساز و کارهای دیگر مانند جابه جایی، کارمایهی غریزه مرگ دوباره متوجه بیرون می شود، به گونه ای که پایداری برای پرخاشگری در برابر دیگران را پدید می آورد. بنابراین، از دیدگاه فروید، پرخاشگری در درجه نخست، ازتغییر جهت غریزه ی خود ویرانگر مرگ از خود به سوی دیگران سرچشمه می گیرد (سادوک و همکاران[۱۲۲]، ۱۹۹۱ ، ترجمه رضایی، ۱۳۸۷ ). کنراد لورنز مانند فروید بر این باور است که انسان دارای میل طبیعی به ارتکاب خشونت است. رفتار در وهله اول نتیجه یک انگیزه عمده به سوی عمل است نه عکس العمل در برابر شرایط طبیعی و تنها یک محرک طبیعی این عمل را آزاد می کند. لورنز استدلال می کند که انسان ها مانند سایر انواع حیوانی دارای غریزه های پرخاشجویانه هستند. نکته تأمل برانگیز در دیدگاه لورنز این است که انرژی پرخاشجویانه در افراد انسانی پیوسته در حال انباشت است و در نهایت باید تخلیه شود و هر چه این انرژی بیشتر متراکم شود با شدت بیشتری تخلیه می شود. از دیدگاه وی چنانچه انباشت خود به خودی غریزه پرخاشگری در دستگاه عصبی از راه پرخاشگری تخلیه نشود یا در در مسیرهای دیگری قرار نگیرد، فوران انفجارآمیز خشونت می تواند حتی بدون وجود محرکهای بیرونی قابل مشاهده نیز رخ دهد (محسنی تبریزی و رحمتی، ۱۳۸۱(

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- نظریه زیست محیطی
پیروان این نظریه معتقدند اگر خانواده نتواند با محیط بیرونی ارتباط برقرار کند، امکان بروز خشونت(به ویژه علیه کودکان)، به وجود می آید. بنابراین زمانی که رابطه متقابلی بین والدین- کودک، خانواده و محیط وجود نداشته باشد، خشونت امکان بروز پیدا می کند. در نظریه زیست محیطی آنچه در ایجاد خشونت مهم می باشد این است که تفسیرهای اجتماعی این عمل را مقبول نشان می دهند و شبکه اجتماعی که خانواده در آن به سرمی برد نیز تعیین کننده میزان بروز خشونت است (نریمانی و آقا محمدیان، ۱۳۸۴)
۳- نظریه پالایش روانی
فروید و برخی از پیروان وی با طرح مفهوم پالایش روانی پرخاشگری مدعی شده اند که در بسیاری از موارد نیروی پرخاشگرانه در انسان به طریقی پالایش می شود. پالایش به مفهوم کاهش انگیزه پرخاشجویی است و از طریق ارتکاب کنش پرخاشجویانه یا مشاهده آن حاصل می شود. پیروان این دیدگاه بر این باورند که اگر انسان مجالی برای ابراز پرخاشگری نیابد، نیروی پرخاشجویانه انباشته شده و سرانجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر می گردد. مانند اعمال پرخاشگری، مستقیم حمله به فرد یا موضوع ناکام کننده، آزار و اذیت، ناسزا گفتن، صدمه زدن، تخریب و دیگر رفتارهای معطوف به ویرانگری (محسنی تبریزی و رحمتی،۱۳۸۱)
۴- نظریه ناکامی- پرخاشگری
در سال ۱۹۳۹ روان شناسانی از جمله دولارد دوب، میلر و سیزر[۱۲۳] تئوری ناکامی – پرخاشگری را در مورد خشونت و پرخاشگری مطرح کردند. این نظریه بر این مبنا است که ناکامی، به خصوص زمانی که رفتار در جهت رسیدن به هدف نباشد، باعث ایجاد انگیزه (تحریکی) می گردد که هدف آن صدمه زدن به افراد یا اشیای دیگر است. در این صورت شرایط محیطی خاص باعث ظهور پرخاشگری می شود(نریمانی و آقا محمدیان،۱۳۸۴). این دیدگاه که از نگره ی ناکامی پرخاشگری دالرد مایه می گیرد و بر این فرض استوار است که ناکام ماندن تلاش های فرد برای دست یابی به هدف، پرخاشگری پدید می آورد و این نیز به نوبه خود رفتاری را برای آسیب رساندن به فرد یا شیئی که مجوب ناکامی است بر می انگیزد که بروز پرخاشگری چنین مسائلی راکاهش می دهد (اکبر زاده و مافی، ۱۳۸۴).
۵- نظریه مبادله
بر اساس این نظریه، در رابطه میان افراد، هر فردی می کوشد سود خود را به حد اکثر و هزینه هایش را به حداقل برساند. در نتیجه، تنها زمانی که برای افراد دخیل در یک رابطه، هزینه و سود در سطح متعادلی باشد، رابطه میان افراد پا بر جا می ماند.گلز خشونت و دیدگاه نظریه مبادله را بدین شکل توصیف می کند: از منظر نظریه مبادله، در یک رابطه خشونت آمیز میان زن و شوهر، نسبت سود و هزینه به شکل زیر است: شوهری، زن خود را کتک می زند و از دید او، این رفتار به حق است؛ زیرا از آنجا که زن رفتاری مطابق میل او ندارد، رابطه هزینه (سرمایه گذاری هایی که برای خانواده کرده است) و سود (رفتار مطابق میل همسر) نامناسب است و نارضایتی و تعارض بوجود آمده خاتمه بخشیدن به این وضعیت را ضروری می نماید. در نتیجه، شوهر سعی می­ کند از طریق در پیش گرفتن رفتار خشونت آمیز، مجدداً تعادلی در خانواده برقرار کند. حال اگر با بهره گرفتن از این راه کار، تعارض خانوادگی را از بین ببرد، با توجه به نظریهی مبادله، برای او حالت تعادل پیش می آید و مقابله سود و زیان برای مرد چنین است: در اثر رفتار خشونت آمیز، زن از رفتار ناشایست خود دست برمی دارد و مرد به هدف خود می رسد و از آنجا که توانسته است بر جریان زندگی نظارت داشته باشد، ارزش گذاری فردی و اعتماد به نفس نیز افزایش می یابد (معزی و همکاران، ۱۳۸۷)
۶- نظریه نظارت اجتماعی
نظریه نظارت اجتماعی بر وجود جرم و رفتار خشونت آمیز در انسان، به دلیل انگیزه های درونی یا به عوامل محیطی تأکید می ورزد. آنچه در این نظریه مد نظر است، دو اصل است که افراد برای رسیدن به هدفی یا دست یابی به اقتدار، در برابر دیگران به استفاده از زور و قدرت تمایل دارند. اصل دوم این است که نظارت اجتماعی، به مثابه مانعی در سر راه اقتدار و خشونت قرار می گیرد؛ زیرا از آنجا که انسان، بدون وجود محدودیت های اجتماعی، به جرم و جنایت و رفتار نا بهنجار تمایل دارد، جامعه باید مکانیسم نظارت بر آن ها را به وجود آورد (ابراهیمی مقدمیان و شاکری صفت، ۱۳۸۷ )
گلز در مورد انطباق این نظریه در خانواده سوال می کند که چرا مردان همسران خود را کتک می زنند؟ پاسخ می دهد چون این عمل در خانواده مجاز است. چرا که در خانواده، با غیبت نهاد های نظارتی دولتی رو به رو می شویم. اما گذشته از آن، نگرش اصلی در خانواده بر اساس تقسیم قدرت بر اساس جنس است. به این ترتیب خانواده مکانی خصوصی است که در آن نابرابری میان زن و مرد مورد پذیرش است و به سبب خصوصی بودن خانواده خشونت خانوادگی به جامعه اعلام نمی شود و به این ترتیب امکان نظارت رسمی پیش نمی آید (ابراهیمی مقدمیان و شاکری صفت، ۱۳۸۷)
۷- نظریه های کارکرد گرایی
کارکرد گرایان در تبیین خشونت خانوادگی معتقدند که خانواده تضادها، ویژگی ها و کارکردهای مناسب خانوادگی را از بین می برد و در نتیجه باید آنها را از سر راه برداشت. رفع تضاد های خانوادگی با بهره گرفتن از وسایل قدرت و در مواردی، از راه خشونت امکان پذیر می گردد. در این حالت، خشونت سبب طبیعی شدن جریان زندگی روزمره می شود و خانواده به کارکرد های اساسی خود می پردازد که در آن، مسئولیت زنان، انجام دادن وظایف خانوادگی و مسئولیت اصلی مردان، برقراری ارتباط با جهان خارج و نان آوری است (نریمانی و آقا محمدیان، ۱۳۸۴)
۸- نظریه منابع
نظریه منابع که در سال ۱۹۷۱ توسط ویلیام کود مطرح شد، بر این امر تأکید می کند که غالباً مردان منابع اقتصادی را در دست دارند و همین امر موجب برتری آنها در روابط خانوادگی می گردد و حال آنکه زنان به لحاظ منابع اقتصادی عمدتاً به همسران خود وابسته اند و از طرفی چون مراقبت از فرزندان را بر عهده دارند، اگر مردان را ترک کنند با مشکلات اقتصادی روبرو خواهند شد. ازاین رو در روابط خشن، باقی می مانند. (صادقی فسایی، ۱۳۸۹)
۹- نظریه سیستمی
در این دیدگاه، خانواده، نظامی (سیستمی) در نظر گرفته می شود که دارای مرزهای باز یا بسته یا قابل نفوذ با محیط اطراف خود است. این مبادله، به صورت بازخورد منفی یا مثبت صورت می گیرد و اهداف نهفته در نظام، بر بازخورد تاثیر دارند. مثلاً ممکن است خشونت در جهت دستیابی به هدف یا بقای نظام وسیله موثری باشد. خشونت، از طریق راه و روشی که نظام درونی و بیرونی خانواده به آن واکنش نشان می دهد، تحت تأثیر قرار می گیرد (نریمانی و آقا محمدیان، ۱۳۸۴)
۱۰- نظریه یادگیری اجتماعی
این نظریه توسط بندورا در دهه ۱۹۹۰ مطرح گردید به اعتقاد وی فرزندان از طریق والدین خود خشن بودن را می آموزند. مشاهده و تجربه بد رفتاری از ناحیه والدین در دوران کودکی منجر به یادگیری رفتار سلطه آمیز توسط مرد و آموختن تحمل، توسط زن می شود. بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی، ریشه های پرخاشگری حدود متغیری دارد. از تجربیات گذشته پرخاشگر گرفته تا یادگیری که بر طبق آن اشخاص وقتی در خانواده های خشن رشد می کنند، خشونت را یاد می گیرند(ابراهیمی مقدمیان و شاکری صفت، ۱۳۸۷). بنابراین نظریه، گام های یادگیری خشونت چنین است:۱) فرد می آموزد کسانی که همدیگر را دوست دارند نیز می توانند با هم رفتار خشن داشته باشند،۲) فرد می آموزد منبع اخلاقی برای خشونت با افراد خانواده وجودندارد، ۳) اگر نتوان راهی دیگر برای حل مشکل یافت، خشونت ورزیدن مجاز است (خسروی و خاقانی فرد، ۱۳۸۳)
۲-۲- بخش دوم:مطالعات انجام شده داخلی وخارجی
۲-۲-۱- سوابق مربوط به طرحواره های ناسازگار اولیه:
میلون و دیویس (۱۹۹۰) با توجه به نقش طرحواره های ناسازگار اولیه اظهار می­ کنند، برخلاف طبقه بندی اختلالات شخصیت درDSM IV که تنها محدود به سطوح رفتاری است، اختلال شخصیت را بایستی در دیدگاهی یکپارچه مورد بررسی قرارداد. در این دیدگاه اختلال شخصیت در سطوح رفتاری، پدیدارشناختی، متافیزیکی و زیست شناختی مورد مطالعه قرار می گیرد که نقش سیستم های شناختی و طرحواره ها در سطح پدیدارشناختی نمایان می شود (جری و جکسون، ۲۰۰۴).
مک کالون و همکاران(۲۰۰۱) در مطالعه‌ی خود به این نتیجه رسیدند که کسانی که از طرحواره­های ناسازگار به طور افراطی استفاده می‌کنند ، بیشتر تحت تاثیر حوادث منفی قرار دارند.
هاریس و کورتین (۲۰۰۱) در پژوهشی نشان دادند که طرحواره های ناسازگار نقص و شرم ، خود انضباطی ناکافی، آسیب پذیری ، بی کفایتی-خود کم بینی با نشانه شناسی افسرده ساز همبستگی دارد.
اشلی و کورتن (۲۰۰۲) در یک بررسی، طرحواره های ناسازگار اولیه و نشانه‌های افسردگی را در یک نمونه‌ی دانشجویان دوره‌ی لیسانس مورد بررسی قرار داد. نتایج به دست آمده نشان داد که طرحواره های منفی ، نشانه‌های افسردگی ایجاد می‌کنند.
کوپر و همکاران (۲۰۰۴) نشان داده اند که هم اجتناب طرحواره ای و هم پردازش طرحواره ای ممکن است به حفظ رفتارهای مرتبط با بی اشتهایی و پراشتهایی عصبی کمک کند (کوپر و همکاران ۲۰۰۴). نتایج پژوهش مولودی و همکاران (۱۳۸۹) نشان داد که بین طرح‎واره‏های ناسازگار اولیه با ابعاد صمیمیت زناشویی همبستگی منفی و معناداری وجود داشت، یعنی هر چه طرحواره‎ها ناسازگارتر می‎شوند صمیمیت زناشویی کاهش می‎یابد. باقریان و همکاران (۱۳۸۸) اذعان کردند که بین طرحواره‎های شناختی منفی و حمله‎ی قلبی ارتباط وجود دارد. مولودی و همکاران (۱۳۸۹) اذعان کردند که بین افراد چاق مبتلا به پرخوری با افراد چاق فاقد اختلال پرخوری در طرحواره‏های رهاشدگی/بی‏ثباتی، محرومیت هیجانی و خویشتن‏داری ارتباط معناداری وجود دارد.
در پژوهش دیگر که توسط موریس (۲۰۰۶) انجام شد، طرحواره های ناسازگار اولیه، در نمونه‌ی ۱۷۳ نفری مورد سنجش قرار گرفت که نتایج نشان داد، رفتارهای پرورشی زیان­بخش با حضور طرحواره­های ناسازگار اولیه ارتباط دارد. همچنین صفات شخصیتی روان رنجورانه و مشکلات روان‌شناختی مانند اختلالات اضطرابی، افسردگی، رفتارهای پریشان، مشکلات خوردن و مصرف مواد به طور معنی داری با طرحواره ها در ارتباط است.
دان گایوک ( ۲۰۰۷ ) در پژوهشی به بررسی نقش واسطه ای طرحواره های شناختی ناسازگار در رابطه بین کمال گرایی و درماندگی روان شناختی پرداخته است. یافته های این تحقیق نشان داد طرحواره­های شناختی ناسازگار نظیر ترس از طرد شدن و ناکامی در پیشرفت به عنوان متغیر واسطه ای بین کمال گرایی اجتماعی و اضطراب عمل می کنند. رایکه بو ئر و دی بو(۲۰۰۹) بیان داشته اند که طرحواره­های یکسانی در سنین کودکی وجود دارد و افرادی که از طرحواره­های سازگار استفاده می­نمایند، توانایی بهتری برای مقابله با فشار روانی داشته و زمانی که در زندگی با حادث های فشارزا مواجه می شوند ،کمتر احتمال دارد که دچار مشکلات روانی شوند. چنین کسانی معمولاً رضایت از زندگی بیشتری را نیز گزارش می دهند.
لوبستل[۱۲۴]، آرنتز[۱۲۵]، لوبسا[۱۲۶] و کیما[۱۲۷] (۲۰۰۹) مطرح کردند که بیمارانی که از سطوح بیشتری از طرح‎واره درمانی استفاده می‎‏کنند سبک‏های کمتری از نابهنجاری را گزارش می‎دهند. نمونه این تحقیق بر روی افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت مرزی بود، که نتایج حاکی از آن است که افرادی که اختلال شخصیتی ضد اجتماعی داشتند جلسات بیشتری تحت درمان قرار گرفتند و در پایان سبک‎های نابهنجار کمتری راگزارش می دادند. فریال[۱۲۸]، شاو[۱۲۹] و وبر[۱۳۰] (۲۰۰۹) مطرح کردند که طرح‎واره درمانی، درمانی موثر برای اختلال شخصیت مرزی است که باعث بهبود علائم روانپزشکی و اصلاح عملکرد جامع این بیماران می‎شود. لوبستل و همکاران(۲۰۰۷) در مطالعات اخیر رابطه‏ی بین ۱۴ سبک طرح‏واره و همه‎ی اختلالات شخصیت را مورد ارزیابی قرار دادند، نتایج حاکی از آن بود که بین اختلال‎های شخصیت و طرح‎واره‏ها همبستگی معناداری وجود دارد. نوردهی[۱۳۱] و نیستر[۱۳۲] (۲۰۰۵) اثر بخشی طرح‎واره درمانی برروی بیمارانی که دارای اختلال شخصیت مرزی هستند را مورد بررسی قرار دادند که نشان داد، رابطه‎ی معناداری بین طرح‎واره درمانی و اختلال شخصیت مرزی وجود دارد.
پژوهشی نیز با عنوان «طرح واره‏های ناسازگار اولیه و صمیمیت در روابط عاشقانه بزرگسالی» در این زمینه انجام گرفته است، یافته‎ها نشان داد که طرح‎واره ناسازگار «محرومیت هیجانی» پیش‏بینی کننده صمیمیت می‎باشد. یانگ و همکاران (۲۰۰۸) از شیوه طرح‏واره برای درمان یک مورد دارای اختلال شخصیت مرزی استفاده نمودند، نتایج از اثر بخشی این شیوه درمانی در درمان این اختلال حمایت کرد. در مطالعه‏ای که توسط یانگ و همکارانش (۲۰۰۷) انجام شده یافته‏ها نشان می‏دهد که جز در طرحواره استحقاق، تفاوت معناداری در سطوح باورهای هسته‏ای در زنان وجود دارد.
طرحواره های ناسازگار اولیه­ متفاوت آسیب‏پذیری خاصی را برای انواع آشفتگی روان‎شناختی و آسیب­شناختی شخصیت ایجاد می‎کنند. بر اساس نتایج پژوهش ذوالفقاری و همکاران(۱۳۸۷) مبتلایان به دسته B اختلالات شخصیتی نسبت به افراد سالم طرح‎واره‎های ناسازگار بیشتری دارند.
سویگت و همکاران (۲۰۰۹) نشان دادند که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و افسردگی همبستگی مثبت وجود دارد.
نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که طرحواره های ناسازگار اولیه گوناگون، آسیب پذیری خاصی را برای انواع آشفتگی‌های روان شناختی ایجاد می‌کند. مثلاً طرحواره­ی کمال­گرایی با نشانه‌های اضطراب و افسردگی ارتباط دارد. همچنین تحقیقات نشان داده است که حوزه‌ی بریدگی و طرد، مهمترین پیش ­بینی کننده‌ی نشانه‌های افسردگی در بیماران افسرده است(دیده روشنی ، ۱۳۸۹)
به نظر می‌رسد که بیماران مبتلا به اختلالات خلقی و اضطرابی ، طرحواره های ناسازگاری داشته باشند و این منجر به تشدید نشانه‌های این اختلالات می‌شوند (یانگ – ترجمه‌ی صاحبی و حمید پور ۱۳۸۹)
کاظمی و همکاران(۱۳۹۰) در مطالعه ای به بررسی ارتباط بین طرحواره های ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی در دانش آموزان مقطع راهنمایی و متوسطه اصفهان پرداخته اند. بر اساس یافته­های فوق به نظر می­رسد که دانش­آموزانی که از فعال شدن طرحواره های حوزه­ بریدگی و طرد رنج می برند، یعنی عدم ارضاء مناسب نیاز فرد به امنیت ، محبت و همدلی و یا رشد یافتن در خانواده هایی که غیر قابل پیش ­بینی، مضایقه­گر یا بدرفتار هستند، با نقص بیشتر در فرایندهای فراشناختی روبرو خواهند بود.
۲-۲-۲- سوابق مربوط به رفتارهای پرخطر
سوکیل و کاتز[۱۳۳] ( ۱۹۷۷) در یک مطالعه ارتباط ویژگی­های خانوادگی با انحرافات رفتاری شامل بزهکاری مصرف مواد مخدر و سیگار در نوجوانان را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که ارتباط معناداری بین دلبستگی والدین و هر کدام از رفتارهای پر خطر وجود دارد.
تاکنون محققان، بروز رفتارهای پرخاشگرانه را به علل مختلفی نسبت داده اند.برخی از آنها، بر نقش محوری طرحواره های شناختی، در حفظ و ثبات رفتار پرخاشگرانه در زمان و موقعیت های گوناگون تاکید داشته اند.(ارون و هیوسمان،۱۹۹۱؛ هیوسمان،۱۹۸۸).در این خصوص ، کریک و دودیج(۱۹۹۴) با ارائه مدل پردازش اطلاعات اجتماعی، نقش ساختارهای ذهنی، بویژه طرحواره های شناختی را در تنظیم رفتارهای پرخاشگرانه مهم تلقی کرده اند. هیوسمان(۱۹۸۸) نیز معتقد است که رفتار پرخاشگرانه به علت درونی شدن تعداد زیادی از طرحواره ای پرخاشگر، در ساختار ذهن فرد بروز می کند.
استن هوپ[۱۳۴]، (۲۰۰۰) اظهار می دارد که رفتارهای وابسته به بهداشت در کودکی و نوجوانی تثبیت می شوند و آموزش­های درست قبل ازشروع رفتارهای زیان آور و یا تثبیت آنها اهمیت دارد.
جاگر[۱۳۵] (۲۰۰۱). عنوان می کند که درگیر شدن نوجوانان در فعالیت هایی که سلامت ایشان را به خطر می اندازد ناشی از تعامل مستقیم یا غیرمستقیم میان عوامل خاص و میزان رویارویی نوجوان با این عوامل است. عزت نفس به عنوان یک عامل محافظت کننده مهم در برابر رفتارهای پر خطر شناخته شده است. نوجوانی که خودانگاره مثبت داشته و احساس غرور و ارزشمندی می کند بهتر می تواند با چالش های رشدی و اجتماعی دوران نوجوانی مقابله نموده و در هویت یابی و دستیابی به خود مدیریتی و استقلال موفق شود.
پژوهشی توسط کنت داویز[۱۳۶]، (۲۰۰۲) برای پیشگیری از سوء استفاده از مواد مخدر روی دانش ­آموزان مدارس دوره­ متوسطه صورت گرفت دانش ­آموزان سفید پوست طبقه­ی متوسط و دانش ­آموزان اقلیت­های قومی مانند افریقایی، امریکایی، جمعیت ساکن در داخل شهر و حومه و افراد روستایی. نتایج نشان داد دانش آموزانی که مهارت های زندگی را آموزش دیده بودند عزت نفس را در خودشان توسعه داده­اند و بسیار بعید است که درگیر رفتارهای خطر آفرین شوند.
نتایـــج مطالعه ای که به منظور بررسی ارتباط رفتارهای پر خطر با برخی نشانگان روانی در ۲۲۲۴ دانش آموز دبیرستانی پایه نهم تا دوازدهم با میانگین سنی ۲/۱۶ سال در ایالت ماسوچوست امریکا انجام شد نشان داد که میزان افسردگی و استرس گزارش شده توسط آزمودنی ها و افزایش میزان رفتارهای پر خطر در آنها در طول یک ماه گذشته ارتباط معناداری وجود داشته است ویک معادله رگرسیون چند متغییری نشان داد که احساسات مربوط به افسردگی و تحت استرس قرار داشتن با افزایش سطح مصرف دخانیات، افزایش خشونت و درگیری های فیزیکی، رابطه جنسی ناایمن و رژیم غذایی ناسالم مرتبط می باشد.
گلدنبرگ[۱۳۷] (۱۹۹۹) نیز شیوع روزافزون رفتارهای پر خطر در نوجوانان را با افزایش افسردگی در آنها مرتبط ساخته و معتقد است امروزه به دلیل ازدیاد استرس­ها و فشارهای وارده به نوجوانان، بروز افسردگی در آیت دوران افزایش یافته است و دلیل عمده روی آوردن نوجوانان به رفتارهایی که سلامتی آنها را مورد تهدید قرار می­دهد نیز تلاش برای رهایی از نشانه­ های افسردگی است.
پژوهشهای اندکی در مورد طرحواره­های ناسازگار و اختلال­های وابسته به مواد انجام شده است و این زمینه هنوز نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد. در پژوهشی دکوولیر(۲۰۰۲، به نقل از ریزو، ۲۰۰۷)، طرحواره های ۴۶ بیمار الکلی را با ۵۵ فرد غیر الکلی مقایسه کرد. الکلی ها، در تمام طرحوارهها، نمره بالاتری نسبت به گروه غیرالکلی داشتند. به ویژه این اختلاف در حوزه خودگردانی مختل و طرحوارههای بی ­اعتمادی- بدرفتاری، ایثار و رهاشدگی بیشتر نمایان بود.

نظر دهید »
فایل پایان نامه کارشناسی ارشد : نگارش پایان نامه درباره شرکت های چندملیتی در عصر جهانی ...
ارسال شده در 20 آذر 1400 توسط فاطمه کرمانی در بدون موضوع

۳- شرکت های چند ملیتی یک سوم از بشریت ( اکثریت ملل ثروتمند به اضافه نخبگان کشور های فقیر) را در زنجیره های پیچیده ای از تولید ، فرهنگ و امور مالی،یکپارچه ساخته اند وبقیه مردم جهان فقط نظاره گر هستند . بنابراین یک ((شمال جهانی)) داریم شامل یک سوم مردم و یک (( جنوب جهانی )) داریم شامل دو سوم مردم جهان.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴- جهانی شدن موجب نابرابری بیشتر درآمدها، از دست رفتن مشاغل و آسیب دیدگی زیست محیطی شده است.
۵- جهانی شدن موجب عمیق تر شدن شکاف بین فقرا و اغنیا در درون کشور ها نیز شده است زیرا ثروتمندان از موقعیت استفاده بیشتری می نمایند و نه تنها میل به رفاه بیشتردر کشور های مرفه علتی برای افزایش فقر در جهان است، بلکه استفاده زیاد از حد از طبیعت ثبات سیستم اکولوژی جهان را تهدید می کند و حیات انسان را در دراز مدت به خطر می اندازد.گفته میشود وقتی همه مردم جهان بخواهند سبک زندگی آمریکایی را پیشه کنند آن وقت سه سیاره نظیر کره زمین مورد نیاز است.
در چند دهه اخیر، شرکت‌های چند ملیتی بیش از پیش نقش با اهمیتی در صحنه اقتصاد جهانی ایفا کرده‌اند. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، تعداد شرکت‌های چند ملیتی جهان در سال ۱۹۹۲ بیش از ۳۵۰۰۰ واحد گزارش شده است که در حدود ۱۷۰ هزار شعبه تابعه خارجی را تحت پوشش داشته‌اند و بسیاری از این شرکت‌ها از نظر مالی بزرگتر از اقتصاد بعضی از کشورهای جهان هستند. در سال ۲۰۰۳ تعداد شرکت‌های چند ملیتی به ۶۳۰۰۰مورد می‌رسید که ۷۰۰۰۰۰ شعبه در کشورهای دیگر داشتند این شرکت‌ها و شعبات آنها با ۸۶ میلیون نیروی کار، ۲۵ درصد از تولیدات جهان را در اختیار داشتند و تقریبا ۳/۲ صادرات جهانی کالا و خدمات را انجام می‌دادند. آمار و اطلاعاتی که از درآمد ۱۸۸ شرکت بزرگ چندملیتی به دست آمده، نشان می‌دهد ارزش تولید این شرکت‌ها بالغ بر ۱۸ هزار میلیارد دلار است که تقریبا ۲۵ درصد تولید ناخالص داخلی جهان به حساب می‌آید. ۲۷ شرکت از این ۱۸۸ شرکت یعنی ۱۴ درصد از این شرکت‌ها در بخش نفت و گاز فعالیت می‌کنند که نشان‌دهنده اهمیت این بخش اقتصادی در فعالیت‌های اقتصاد جهانی است. نکته قابل تامل در این خصوص این است که ۷ شرکت اول از ۱۰ شرکت اول هم در بخش نفت و گاز فعالیت دارند. خدمات مالی دومین رشته‌ای است که شرکت‌های چندملیتی را به خود جذب کرده است. در میان ۱۸۸ شرکت بزرگ جهان، ۲۴ شرکت در زمینه خدمات مالی فعالیت می‌کنند[۹۲].
اگزون موبیل همواره طی چند دهه اخیر جزو سه شرکت بزرگ چندملیتی دنیا بوده است. درآمد این شرکت در سال ۲۰۰۷ معادل ۳۹۰ میلیارد دلار بود. درآمد این شرکت تقریبا معادل تولید ناخالص داخلی تایوان و بیش از تولید ناخالص داخلی کشورهای ایران، یونان و دانمارک است. اگر تولید ناخالص داخلی رومانی و سنگاپور را با هم جمع کنیم، این مجموع معادل درآمد اگزون موبیل می‌شود. مجموع درآمد ۱۰ شرکت اول چند ملیتی جهان معادل ۲۷۰۰ میلیارد دلار است که تقریبا معادل تولید ناخالص داخلی کشورهای ترکیه، لهستان، اندونزی، بلژیک و سوئد است[۹۳].
در حال حاضر، ۳۰ درصد دارایی‌های مولد خصوصی جهان در دست شرکت‌های چند ملیتی است و الگوی مالکیت این دارایی‌ها نیز بسیار متمرکز می‌‌باشد. در این میان از ۲۰ شرکت بزرگ رده اول، هفت شرکت آمریکایی، سه شرکت ژاپنی، دو شرکت آلمانی، دو شرکت انگلیسی و هلندی (مختلط) و دو شرکت سوئیسی هستند.به این دلیل است که ملاحظه می‌‌کنیم در طول دهه‌ های اخیر گاه ارزش کالاها و خدمات برخی از شرکت‌ها مثلا شرکت نفتی«اکسون»[۹۴] از ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط کشوری چون سوئد بیشتر بوده است، یا شرکتی همچون «جنرال موتورز»[۹۵] از نظر اقتصادی وزنه‌ای در حد کشور هلند به شمار آمده است. همچنین در مقطعی، گروه ژاپنی «نیپون استیل» و گروه صنعتی آمریکایی «یو.اس.استیل» هر یک به تنهایی بیشتر از کشور فرانسه فولاد تولید می‌‌کردند.
شرکت‌های چند ملیتی با وجود ابعاد غول پیکر خود سریعا در حال رشد هستند، به گونه‌ای که روز به روز امپراتوری‌های عظیم صنعتی و تجاری خود را گسترش می‌‌دهند و به شکل فزاینده‌ای در بخش‌های وسیع تری از حیات اقتصادی کشورها رخنه می‌‌کنند. با توجه به همین روند «استفن‌هایمر»[۹۶] پیش‌بینی کرده که در آینده نه چندان دور رژیمی متشکل از ۳۰۰ الی ۴۰۰ شرکت چند ملیتی بر بیش از ۷۰ درصد کل بازده صنعتی جهان حکومت خواهند کرد[۹۷]. پیش‌بینی «هایمر» چندان دور از واقع نبود، زیرا در حال حاضر پنج کشور توسعه یافته سرمایه‌داری یعنی ایالات‌متحده، آلمان، ژاپن، فرانسه و انگلستان، ۱۷۲ شرکت از ۲۰۰ شرکت بسیار بزرگ چند ملیتی را در اختیار دارند. شرکت‌هایی که ۲۵ درصد تولید جهانی را در دست داشته و طبق ارزیابی‌های انجام شده میزان فروش آنها از ۳۰۰۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۲ به ۵۹۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. این شرکت‌ها در تحلیل نهایی، به دنبال کسب منفعت رشد و گسترش عملیات خود هستند و در این راه به منافع ملی چندان توجهی ندارند و بیش از هر چیز سود بین‌المللی شرکت مورد توجه آنها می‌‌باشد. با تکیه بر چنین قدرتی است که شرکت‌های چند ملیتی امروزه حاکمیت دولت‌ها را به مبارزه طلبیده و اقتدار آنها را مورد تهدید قرار می‌‌دهند. البته همه دولت‌ها به طور یکسان تحت‌تاثیر این شرکت‌ها واقع نمی‌شوند. دولت‌های مرکز یا موطن شرکت‌ها به گونه‌ای متفاوت از دولت‌های میزبان تحت‌تاثیر قرار می‌‌گیرند و شرایط دولت‌های توسعه یافته میزبان نیز با وضعیت دولت‌های توسعه نیافته میزبان متفاوت است. این شرکت‌ها عمدتا علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری و گسترش فعالیت‌های خود در کشورهای پیشرفته صنعتی هستند و در حال حاضر نیز بخش اعظم سرمایه‌گذاری آنها در این قبیل کشورها است، اما در عین حال کشورهای در حال توسعه مستعد نیز برای سرمایه‌گذاری آنها از جاذبه بسیار برخوردار می‌‌باشند. در بیست سال اخیر، اهمیت شرکت‌های چند ملیتی در اقتصاد جهان بیشتر شده است سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی این شرکت‌ها از ۱۸۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۰ به ۱۰۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ رسیده است.
به هر حال، سرمایه‌گذاری روز افزون شرکت‌های چند ملیتی در مناطق مختلف جهان، تاثیرات شگرفی بر زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها گذاشته است. عملکرد این شرکت‌ها با ابعاد و شئون مختلف زندگی کشورهای در حال توسعه آن چنان در هم آمیخته که شناخت و تجزیه و تحلیل اوضاع اقتصادی و اجتماعی این کشورها بدون توجه به نقش شرکت‌های چندملیتی امری محال به نظر می‌‌رسد. یکی از تغییرات مهمی که در سالیان اخیر در جوّ حاکم بر روند روابط شمال- جنوب پدید آمده، دگرگونی در نگرش بسیاری از کشورهای جهان سوم نسبت به شرکت‌های چند ملیتی است. اینکه آیا شرکت‌های چندملیتی در مجموع برای کشورهای میزبان جنوب سودمند بوده‌اند یا اینکه صرفا به بهره‌کشی از آنها پرداخته‌اند، خصلت مجادله آمیز خود را تا حدود زیادی از دست داده و در مقابل از پیچیدگی اقتصادی و نظری برخوردار شده است. این مساله زمانی جدی‌تر می‌‌شود که توجه کنیم بیش از دو سوم شرکت‌های خارجی وابسته به آن دسته از شرکت‌های چند ملیتی که دفتر مرکزی آنها در (آمریکا، اروپای غربی و ژاپن) قرار دارد، نه در کشورهای جهان سوم بلکه در جهان اول مستقر هستند. به علاوه تقریبا ۷۵ درصد کلیه سرمایه‌گذاری‌های خارجی جهان اول نیز در خود کشورهای جهان اول صورت گرفته است. بخش عمده‌ای از شرکت‌های چند ملیتی،آمریکایی هستند شرکت‌های چند ملیتی آمریکا در سال ۲۰۰۴ در حدود ۳۰میلیون نیروی کار داشتند که از این تعداد ۲۱ میلیون نفر در کشور آمریکا مشغول به کار بودند. در بخش تجارت بین‌الملل، ۳۳ درصد از صادرات جهانی و۴۰ درصد از واردات در اختیارشرکت‌های چند ملیتی است که در آمریکا واقع شده‌اند[۹۸].
فصل سوم_مخالفت ها علیه شرکت های چند ملیتی درروند جهانی شدن
با افزایش حجم سرمایه گذاری مستقیم خارجی[۹۹] و همراه آن گسترش فعالیت شرکت های چند ملیتی بین سال های ۱۹۳۸ (۱۳۱۷) و اوایل دهه ۱۹۷۰ (دهه ۱۳۵۰)، فعالیت این شرکت ها و آثار آن بر کشورهای جهان سوم به صورت یک مساله جدی درآمد و همینطور در این دوره ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین سرمایه گذار جایگزین انگلستان شده بود.همین فعالیت شدید سرمایه گذاری مستقیم خارجی آمریکا که با هدف رسیدن به منافع سیاسی و اقتصادی برای آمریکا طراحی شده بود ، شرکت های چندملیتی را در مرکز بحث و انتقاد قرار داد. بررسی و تحلیل های قبلی از فعالیت شرکت های چندملیتی اغلب بر انگیزه های سرمایه گذاری مستقیم خارجی ، تاثیر آن بر توازن پرداخت های خارجی و بر توسعه کشور ها بطور عام تمرکز داشت و نه به طور خاص به تاثیر آن بر کشور های جهان سوم . انتقادکنندگان بیشتر به تاثیر فعالیت این شرکت ها بر توازن پرداخت های خارجی تمرکز می کردند تا بر نتایج اقتصادی و اجتماعی آن[۱۰۰].
مطالعات اولیه از سرمایه گذاری مستقیم خارجی آن بود که در اصل،حضور شرکت های چندملیتی احتمالا برای کشور میزبان سود آور بود. سودآوری (مستقیم ) آن را در افزایش تولید، توان مالیاتی و ثروت کشور میزبان بود،در حالی که سود(غیر مستقیم) آن شامل ورود تکنولوژی و تاثیر قابل عرضه کارآیی بیشتر شرکت های خارجی بود. اکثر مخالفان ویا منتقدان فعالیت این شرکت ها را یک خطر برای کشور میزبان می دیدند و نه سود آور برای آن[۱۰۱].
با افزایش نفوذ و قدرت شرکت های چندملیتی، طبیعی است که ضایعات ناشی از فعالیت آنها افزایش یافته و همین امر موجب برانگیخته شدن مخالفت های گسترده علیه این شرکت ها شود.به عنوان نمونه یک تحقیق که در خصوص تاثیرات سوء ساندویچ فروشی های زنجیره ای همچون مک دونالد[۱۰۲] و کینگ برگر[۱۰۳] بر محیط زیست ،اقتصاد،اجتماع و سلامت انسانی مطالعاتی را انجام داده است ،دو کشور گواتمالا و کاستاریکا را به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب کرده است.
حجم عظیمی از سود سالانه شرکت مک دونالد حاصل فعالیت این شرکت در خارج از آمریکا از جمله از جهان سوم و به خصوص از مکزیک ،برزیل و آمریکای لاتین که هر روز برایش مهمتر می شوند می آید. با جهانی شدن (به مفهوم باز شدن مرز های ملی به روی شرکت های خارجی) هر روز گوشت و فرآورده های لبنی آمریکایی بیشتری به مکزیک و آمریکای مرکزی صادر می شود و سیستم تولید کشاورزی سنتی این کشورها، از جمله گواتمالا و کاستاریکا ، را بیشتر نابود می کند. در گواتمالا ۲ درصد مالکین بیشتر از ۷۰ درصد زمینها(تقریبا همه زمینهای حاصلخیز) را در اختیار دارند در حالی که ۸۵ درصد زارعین بومی و کوچک در فقرمطلق زندگی می کنند[۱۰۴].
مسئله اساسی وقتی بوجود می آید که مالکین بزرگ به جای کشت مواد مورد نیاز مردم بومی،زمینهای حاصلخیز را به کشت کالاهای کشاورزی صادراتی نظیر موز اختصاص می دهند و یا آنها را به گاوداریهای عظیم برای تولید گوشت تبدیل می نمایند تا بتوانند خواست و نیاز این شرکت های چندملیتی زنجیره ای غذایی را تامین نمایند.
جمعیت اصلی کشور که هم از زمین های مرغوب محروم است و هم از تولیدات آن، خواه ناخواه برای ادامه حیات به قطع جنگل ها می پردازند تا زمینی هرچند نا مناسب برای زراعت بدست آورند.در نتیجه جنگل ها نابود می شوند.
هرچند گوشت گاو وارداتی به آمریکا فقط یک درصد مصرف سالانه این کشور را تشکیل می دهد ولی همین مقدار حدود ۱۰- ۱۵ درصد کل تولید گوشت گاو آمریکای مرکزی است. در ضمن کمپانی های آمریکایی نه بخاطر نیاز، بلکه به عنوان وسیله ای برای فشار به تولید کنندگان داخلی ، گوشت وارد می کنند تا بدینوسیله قیمت ها را در داخل ارزان نگه دارند.
آنچه در مورد کاستاریکا و گواتمالا گفته شد در خصوص همه کشور های در حال توسعه صادق است . شرکت های متعدد تولید کننده کالاهای صنعتی ، کشاورزی(غذایی)،معدنی و خدماتی با گسترش فعالیت خود در این کشور ها محیط زیست را آلوده می نمایند، برنامه ریزی اقتصادی محلی را دچار تزلزل می نمایند ، نوع مصرف را تحمیل نموده و سود آوری خود را به هزینه مردم بومی افزایش می دهند[۱۰۵].
امروزه شرکت های چندملیتی بسیار قدرتمند هستند و تأثیر آنها بر رفاه جوامع و افراد به اثبات رسیده است[۱۰۶]. مهمترین سوء استفاده هایی که شرکت های چندملیتی بویژه در کشورهای در حال توسعه می کنند عبارتند از مشارکت در خشونت های ارتکاب یافته توسط پلیس یا نیروهای نظامی و کودتاچی کشور میزبان، سوء استفاده از کار کودکان، ممانعت از اعمال حق تشکیل انجمن و موسسه، نقض حق مالکیت، تخریب محیط زیست و موارد دیگر. همچنین این شرکتها با سوء استفاده از نیروی کار بسیار ارزان کشور میزبان، دستمزدی به کارگران خود میدهند که حتی برای تأمین مخارج زندگی روزمره و عادی آن ها کافی نیست و بدین ترتیب با نقض حقوق کارگران خود، از حداقل هزینه و حداکثر سود بهره می برند و به نوعی به نقض حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می پردازند، ضمن اینکه در بسیاری از موارد محلی که کارگران در آن کار می کنند از موادی ساخته شده که به هیچ وجه بهداشتی نبوده، و یا از نور کافی برخوردار نیست. در این زمینه می توان به پرونده شرکت Nike در اندونزی اشاره کرد که کارگران آن مدعی بودند که مجبور به کار بیش از حد شده و حتی مورد آزار و اذیت جسمی نیز قرار گرفته اند، بعلاوه سوء استفاده از کار کودکان نیز در این شرکت امری عادی بوده است. اینها تنها مواردی کوچک از نقض حقوق بشر توسط این شرکت هاست. نگرانی هنگامی بیشتر می شود که بدانیم هم اکنون بیش از هفتاد هزار شرکت چندملیتی با بیش از ۶۹۰ هزار شعبه در سراسر جهان مشغول به فعالیت هستند و اگر چه از سال ۱۹۹۷ برخی از این شرکت ها خود را به رعایت حقوق بشر در تمامی جوانب فعالیت های خود ملزم کرده اند و حتی در سال ۲۰۰۵ نزدیک به صد شرکت بزرگ چندملیتی خط مشی های صریح حقوق بشری را عمدتا با الهام از اعلامیه جهانی حقوق بشر اتخاذ کرده اند لیکن متأسفانه هنوز هیچ توافق حقوقی در خصوص شیوه مشارکت این شرکت ها در نقض حقوق بشر وجود ندارد و بسیاری از این شرکت ها هم هنوز خود را در این زمینه فارغ از تعهد و تکلیف می دانند. بنابراین ضروری است تاجهت جلوگیری از نقض حقوق بشر توسط این شرکت ها، آنها را نیز ملزم به رعایت حقوق بشر بدانیم. همچنین یکی از مسائل مهم در خصوص مسئولیت این شرکت ها در قبال حقوق بشر، مسئولیت آنها در خصوص جرایم بین المللی است چرا که مطابق با اساسنامه دیوان کیفری بین المللی، کارمندان و مدیران این شرکت ها ممکن است مسئول اقداماتی باشند که طبق معاهده رُم به عنوان جرم بین المللی شناخته شده است. هر چند برخی معتقدند که این شرکت ها به عنوان سازمان و موسسه عمل می کنند نه به عنوان اشخاص حقیقی و در نتیجه از استقلال عمل و شخصیت حقوقی برخوردارند لیکن این نباید مانع از مجازات ناقضان حقوق بشر گردد. دلیل دیگر موافقان، استناد به اثرگذاری و رابطه متقابل تجارت و حقوق بشر است. در این زمینه مری رابینسون[۱۰۷]، کمیسیونر حقوق بشر سازمان ملل، این مطلب را مطرح می کند که هم تجارت به حقوق بشر نیاز دارد و هم حقوق بشر به تجارت چرا که تجارت نمی تواند در محیطی که در آن حقوق بشر رعایت نمی شود شکوفا گردد. از طرف دیگر شرکتهایی که حقوق بشر را رعایت نمی کنند در افکار عمومی سوء سابقه پیدا می کنند و بدین ترتیب از میزان اعتبار آنها در ذهن مصرف کنندگان و مشتریان کاسته می شود و حتّی ممکن است با پیامد منفی تحریم توسط مصرف کنندگان و در نتیجه کاهش فروش و کاهش سود مواجه شوند. بنابراین به نفع شرکت های چندملیتی است تا با نشان دادن چهره ای مثبت از خود در جهان به افزایش فروش و افزایش سود دست یابند[۱۰۸]. یکی دیگر از استدلالهای موافقان اشاره به این مطلب است که اگر چه این شرکت ها در حوزه خصوصی[۱۰۹] فعالند و تابع فعال[۱۱۰] حقوق بین الملل به حساب نمی آیند ولی می توان آنها را تابع منفعل[۱۱۱] حقوق بین الملل دانست به این ترتیب که امروزه شرکت های چندملیتی دارای برخی از حقوق و تعهدات بین المللی هستند اما به هیچ وجه واجد خصیصه حاکمیت و دارای همان حقوق و تکالیف کشورها یا سازمانهای بین الدولی نیستند در نتیجه می توان آنها را به عنوان تابع حقوق بین الملل قلمداد نمود لیکن تابع کوچک و مشتق. به بیان دیگر شرکت های چندملیتی تابعان منفعل حقوق بین الملل هستند یعنی موضوع حق و تکلیف قرار می گیرند بدون آنکه در ایجاد حق و تکلیف مشارکت داشته باشند. باید اضافه کرد که امروزه این شرکت ها به نوعی قدرت حکومتی و سیاسی را نیز اعمال می کنند و در تصمیم گیری دولت ها تأثیر گذارند. همچنین باید این نکته را ذکر کرد که کرامت انسانی و حقوق اساسی بشر تحت هر شرایطی باید رعایت شود و نمی توان به این بهانه که اینها اشخاص خصوصی هستند به حال خود رها شوند تا به دلخواه خود مرتکب هر نقضی بشوند. در نهایت موافقان به مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره می کنند که مطابق با آن «هر فرد و هر ارگانی (سازمانی) از جامعه باید حقوق بشر را رعایت و آنرا ترویج کند.»[۱۱۲]
باتوجه به مقدمه مطروحه سعی می شود مخالفت ها و انتقاداتی که به نفوذ شرکت های چندملیتی به کشورها و علی الخصوص کشور های در حال توسعه، وارد می کنند را در دو مقوله به صورت مبسوط بررسی کنیم
بخش اول : تاثیرات نفوذ شرکت های چند ملیتی برکشورها
۱- آسیب های ناشی از حضور شرکت های چند ملیتی بر اقتصاد کشورها
۱-۱- تمایل به وجود آوردن انحصار
سرمایه گذاری مستقیم در یک بازار جهانی با بهره گرفتن از عوامل خارجی تولیدی و با فاصله طولانی از مرکز تصمیم گیری خود ،در یک جو زیاندهی عمل می نماید. برای غلبه بر این زیاندهی ، شرکت مزبور باید مزیتی اساسی از چند نوع داشته باشد.در تعداد محدودی از موارد ،رقبای فعال در یک بازار الیگارشی با سرمایه گذاری مستقیم قصد کنترل بازارهای یکدیگر را می نمایند و شرکت انحصارگری که احساس می کند به زودی بعنوان یک انحصارگر از بازار به خارج رانده می شود اقدام به سرمایه گذاری مستقیم در یک کشور خارجی دیگر می نماید[۱۱۳].
مزیت می تواند در چهارچوب تکنولوژی،مدیریت،دسترسی به بازارها،مقادیر حجیم سرمایه مورد نیاز برای ورود به صنعت و … به دست بیاید. اگر سرمایه گذار مستقیم بتواند بر رقیبی پیروز شود که شاید تنها رقیب در یک بازار ملی باشد آنگاه می تواند یک انحصار را ایجاد کند که برای اقتصاد پر هزینه باشد.ولی جنبه های انحصار گرایانه شرکت های چند ملیتی برای کشور میزبان پیچیده و خطرناک است.
به دلیل وضع انحصاری، شرکت های چند ملیتی غالبا کنترل صنایع کلیدی یا بخش هایی از اقتصاد کشور میزبان را در دست دارند.شرکت های قدیمی معمولا کنترل بخش های کشاورزی و معادن را در دست دارند در حالی که شرکتهای جدید چندملیتی کنترل صنایع تولید کننده محصولات کارخانه ای با کیفیت تکنولوژیک بالا مانند صنایع شیمیایی و الکترونیک را در دست دارند.در آفریقا شرکت های چندملیتی به لحاظ طبیعت انحصاری خود، موسسات بومی را در لفافه بهبود کارایی تولید در خود هضم می کنند[۱۱۴].
۱-۲- سیطره بر منابع طبیعی و مواد خام
مطالعات و بررسی ها در مورد موسسات چند ملیتی حاکی از آن است که فعالیت این شرکت ها برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی بر ۵ دسته ملاحظلات استراتژیک استوار است که یکی از آن ها جستجوی مواد خام است . جستجو کننده های مواد خام این مواد را از هر کجا که پیدا شود برای صادرات یا فرایندهای بعدی و فروش در کشور میزبان استخراج می کننند. موسسات فعال در زمینه نفت، معادن، زراعت و صنایع جنگلی در این مقوله جای می گیرند. این فعالیت از نیاز به مواد خام برای یک صنعت سرمایه ای در حال توسعه نشات می گیرد که منابع داخلی نمی تواند به تنهایی نیازمندیهای یک تکنولوژی در حال توسعه سریع و با تقاضای رو به رشد را تامین نماید[۱۱۵].
۱-۳- حجم بالای فعالیت و قدرت شرکت های چند ملیتی
کشورهای در حال توسعه میزبان در معاملات خود با شرکت های چند ملیتی به دلایلی دچار زیان می شوند،از جمله در شرایطی که حجم عملیات و قدرت شرکت چند ملیتی بر کل اقتصاد کشور میزبان تفوق دارد. پس یک خصوصیت مهم این شرکت ها بزرگی آنهاست ،به همین دلیل قادرند فعالیت ها و عملیاتی در ابعاد جهانی داشته باشند . حجم فروش سالانه تعدادی از شرکت های چند ملیتی متجاوز از کل تولید ناخالص ملی کشورهای در حال توسعه ای است که در آنها فعالیت می کنند.
برای مثال: در سال ۱۹۸۵ حجم فروش ناخالص دو شرکت از بزرگترین شرکت های چندملیتی (جنرال موتورز و اگزون) بیشتر از تولید ناخالص ملی کل پنج کشور در حال توسعه چین ،برزیل، هند، مکزیک و ایران بوده است.
چنین حجم عظیمی به شرکت های چندملیتی قدرت اقتصادی و بعضا سیاسی زیادی در برابر کشورهایی می دهد که در آنها فعالیت دارند . این قدرت عمدتا بواسطه وضعیت غالب چند انحصاری شرکت های مزبور در بازار تقویت می شود. به این معنا که آنها در بازارهای تولیدی که در تصرف تعداد کمی فروشنده و خریدار است فعالیت می کنند. به گفته دکتر لوپز[۱۱۶] "شرکت های چندملیتی بواسطه حجم عملیات ،قدرت و تاثیرات اقتصادی خود می توانند به طور بین المللی یا غیر بین المللی بر فرایند های اقتصادی- اجتماعی کشور میزبان اثر بگذارند. این امر گاهی شامل کنترل توزیع درآمد هم می شود و به طریقی صورت می گیرد که برای کشور میزبان کنترل آنها میسر نیست.”[۱۱۷]
۱-۴- مشکلات تکنولوژیک
شرکت های چندملیتی بطور وسیعی تکنولوژی پیشرفته را منتقل می کنند اما تکنولوژی مناسب برای یک کشور پیشرفته نه می تواند و نه احتمال دارد که برای یک ملت در حال توسعه مناسب باشد.در مورد تکنولوژی نگرانی هایی وجود دارد . بعضی حکومتها معتقدند که شرکت های چند ملیتی به وابستگی تکنولوژیک کشورهای در حال توسعه دامن می زنند. در مورد بهره برداری از تکنولوژی بدون انطباق آن با شرایط محلی نگرانی وجود دارد. نگرانی وقتی است که شرکت های چندملیتی شعب فرعی محلی را از دسترسی به تکنولوژی جهانی باز می دارند. در این زمینه سوء ظنی قوی در میان کشورهای کمتر توسعه یافته وجود دارد که شرکت های چندملیتی اشتغال کمی در این سرزمین ها ایجاد می کنند.زیرا اینگونه کشورها قادر نیستند تکنولوژی ارائه شده از سوی این شرکت ها را که مناسب حال کشور های پیشرفته است،پذیرا شوند.در واقع هنگامی که شعبه ای از شرکت های چندملیتی در جهان سوم تاسیس می شود ، تکنولوژی ای که مورد استفاده قرار می گیرد در کل با نیاز محلی تناسب ندارد.
به گفته گرنجر[۱۱۸] کشور های در حال توسعه صدور تکنولوژی از ممالک پیشرفته به سوی خود را با دیده انتقاد می نگرند زیرا اولا از نظر تجاری آن را برای نیاز های خود غیر مفید می دانند،ثانیا شرایط حاکم (خصوصی و دولتی)بر عرضه آنها را ناعادلانه می دانند و ثالثا آن را دارای اثرات اقتصادی و اجتماعی ناسازگار با حقوق و خواسته ملی خود می دانند،اثراتی که جز از راه فعالیت های شدید دولتی قابل کنترل نیست.
برای نمونه ، در بسیاری از موارد، صد در صد اختراعات ثبت شده صنعتی در آفریقا مالکیت شرکت های خارجی است.این به معنای آن است که کلیه توسعه صنعتی این قاره دست آنهاست.این حقیقتی است که بررسی عاجل اتخاذ استراتژی متقابل توسط حکومت های آفریقایی و همچنین ارزیابی انتقادی نقش تکنولوژی خارجی در فرایند توسعه یا عدم توسعه در آفریقا را ایجاب می نماید[۱۱۹].
۱-۵- حساب سازی برای فرارهای مالیاتی
شواهد قوی و روشنی وجود دارد که شرکت های چند ملیتی عملیات خود را به نحوی ارائه می کنند که میزان مالیات متعلق به خود را به حداقل برسانند. یکی از روشها،تشویق کشورهای میزبان به رقابت در زمینه اعطای معافیت های مالیاتی برای جذب سرمایه گذاری های خارجی است. این معافیت ها بعضا با وضع مالیات از سوی دولت مادر بر درآمد های بالایی که نصیب شرکت های چندملیتی می کند، خنثی می شود.
دست اندرکاران امور شرکت های چندملیتی باید از سر شکن شدن درآمد های ایجاد شده توسط این کمپانی ها یا توسط مقامات مالیاتی بین کشور های میزبان و مادر آگاه باشند. تمایل این است،که درآمد به طریقی اختصاص یابد که در کشور های میزبان که نرخ مالیات عمومی بیشتر است درآمد پایین تر نشان داده شود و درآمد ها را به حساب کشور مادر بیافزاید یا به کشورهایی که نرخ مالیات پایین دارند و تحت عنوان))پناهگاه های مالیاتی(( شناخته می شوند انتقال یابد[۱۲۰].
۱-۶- انتقال خدمات و کالاها برای فرار از مالیات
یکی از نگرانی های کشور میزبان که در مواجهه با پیچیدگی های امر انتقال خدمات و کالاها به منظور فرار از مالیات دچار ناتوانی هستند، در رابطه با عملیات حسابداری شرکت های چندملیتی است.
این قابل قبول است که ((شرکت های چندملیتی به دلیل بازارهای فراملی و شعب وابسته خود منحصر به فردند)). مشکل فرار مالیات در یک شرکت فراملی توسط مرزهای ملی و همچنین لزوم آگاهی از متغیر های تجارت بین المللی پیچیده می شود .ولی شکی نیست که انتقال خدمات کالا از شعبه ای به شعبه دیگر به شرکت های چندملیتی اجازه می دهد تا هزینه های خود را بیش از حد واقع نشان دهند و از پرداخت مالیات فرار کنند.
به بیان دیگر، یک شرکت چندملیتی می تواند با بیش از حد جلوه دادن بهای محصولات واسطه ای خریداری شده.از شرکت های وابسته به خود، سود خود را کمتر از حد نشان دهد و بدین وسیله از پرداخت مالیات فرار کند.این یکی از شیوه های اصلی شرکت های چند ملیتی است که حکومت های میزبان مادام که نرخ مالیات بر شرکت ها از یک کشور به کشور دیگر فرق می کند نمی توانند کمترین کنترلی بر آن داشته باشند.
شومان[۱۲۱] در بررسی هشت شرکت چند ملیتی نشان داده است که انتقال خدمات و کالا به منظور به حداقل رساندن نرخ مالیات، درآمدهای با ارزشی برای آنها به ارمغان آورده است[۱۲۲].
۱-۷- اعمال حاکمیت
بعضی از کشور های میزبان دریافته اند که کنترل خارجی بر بخش صنایع کلیدی به زیان امنیت ملی و سیاست خارجی مستقل آن هاست .در حقیقت فعالیت شرکت های چند ملیتی به ویژه در حالتی که دولت میزبان یک کشور در حال توسعه باشد،بدون بار مالیاتی برای دولت میزبان نخواهد بود.تصمیماتی که برای شرکت های چندملیتی منطقی است می تواند برای کشور میزبان غیر معمول باشد. یک شرکت چندملیتی نمایان گر نوعی تهاجم قدرت است و یک بخش مهم اقتصاد را از کنترل سیاسی مسئولان جدا می نماید.
یکی از نگرانی های کشور های کمتر توسعه یافته آن است که کشور های مادر، شرکت های چندملیتی را به عنوان ابزار سیاست خارجی خود به کار می گیرند.این حقیقت به خوبی شناخته شده است که ارتباط بین شرکت های چند ملیتی و کشور های مادر همیشه این موقعیت را برای کشور های مزبور فراهم می کند تا علیه کشور های در حال توسعه میزبان،در معاملات با شرکت های چند ملیتی از فشار های دیپلماتیک استفاده کنند.این مساله وقتی شدت می یابد که زمینه های عملیات این شرکت ها به شکل حساسی با منافع حیاتی دولت مادر پیوند داشته باشد.همچنین غالبا این ترس وجود دارد که شرکت های چندملیتی قدرتمند بتوانند بر سرمایه و مشاغل محلی کنترل یابند و در نتیجه نفوذ قابل ملاحضه ای بر تصمیمات سیاسی در تمام سطوح اعمال کنند. در موارد افراطی، آنها حتی مستقیما با پرداخت هایی ، مقامات دولتی را به بالاترین سطوح فساد می کشانند یا به طور غیر مستقیم با کمک هایی به احزاب سیاسی کشور میزبان، فرایند سیاسی ملت های میزبان را منحرف می کنند.
برای مثال، شرکت های چند ملیتی، آشکارا جایگاه مهمی در اقتصاد سیاسی کنیا دارند.از همین رو شعب این شرکت ها به طور نسبی فارغ از قیود بازار محلی و تضییقات دولتی کنیا در دوره قبل از استقلال عمل می کردند و نفوذ قابل ملاحضه ای بر رهبری سیاسی کشور داشتند[۱۲۳]. در رابطه با اعمال حاکمیت شرکت های چندملیتی شاید جالب باشد مطرح کردن اینکه شرکتهای بزرگ چندملیتی دارای برنامه های هدف داری هستند که به نظر این برنامه ریزی ها در بیلدربرگ[۱۲۴] «دولت پنهان جهان» انجام میگیرد :
«بیلدربرگ» یک سازمان جهانی مرموز است که محافل مختلف سیاسی به دیده مشکوک به آن نگریسته و بسیاری آن را «دولت پنهان جهان» می دانند.صهیونیست ها در راستای اهداف خود برای تسخیر جهان و تشکیل یک «دولت واحد» تحت کنترل خود، پس از برنامه ریزی برای در دست گرفتن اهرم های سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی جهان، حال به این نتیجه رسیده بودند که باید این اهرم ها را در یک نقطه جمع کرده و از یک منبع فکری و ایدئولوژیک تغذیه کنند. «بیلدربرگ» این منبع ایدئولوژیک است که تقریبا هر سال یکبار رهبران سیاسی جهان، رئیسان شرکت های بزرگ و محافل مالی عظیم که بازوهای اقتصادی و بازرگانی دنیا را در انحصار دارند، و نیز صاحب نظران عرصه های سیاسی، اجتماعی و تبلیغاتی را در یک نقطه جمع کرده و پشت درهای بسته دستور کار سال آینده جهان را تعیین می کند.براساس مدارک موجود[۱۲۵]، پیوند اروپا و آمریکا به وسیله ناتو، ایجاد بازار مشترک اروپا، روی کارآمدن کسانی چون کلینتون، بلر و بسیاری که هنوز نامشان در خفا مانده، استعفای مارگارت تاچر، وقوع جنگ خلیج فارس، تحول نهضت اروپا، تخریب وجهه ژان ماری لوپن در فرانسه، تحریم آرژانتین در جریان جنگ «فالک لند»، همه و همه در جلسات بیلدربرگ تصمیم گیری شده اند.
شرکت کنندگان بیلدربرگ:
رتینگر که بیلدربرگ را بنیان نهاد و تا آخر عمرش (۱۹۶۰) دبیرکل آن بود، اساسنامه ای برای بیلدربرگ تهیه کرد.شرکت کنندگان در جلسات بیلدربرگ عمدتا بانکداران بزرگ، متخصصان جنگی، سران رسانه های تأثیرگذار و پرمخاطب، وزیران کلیدی ، سرمایه گذاران بین المللی (شرکت های چندملیتی) و رهبران سیاسی اروپا و آمریکای شمالی هستند. براساس اسناد موجود از اعضای فعال بیلدربرگ می توان به سران رسانه هایی چون «لوفیگارو»، «اکونومیست»، «تایمز»، «هرالدتریبیون» و…، افرادی چون دونالد رامسفلد وزیر جنگ سابق آمریکا، «دیوید راکفلر» میلیاردر و غول نفتی جهان، «هنری کیسینجر» از وزیران اسبق خارجه آمریکا، «پل ولفو ویتز» رئیس مستعفی بانک جهانی، دیک چنی معاون بوش، رئیسان شرکت های بزرگ چندملیتی مانند نوکیا، کوکاکولا، مایکروسافت، پپسی و… اشاره کرد[۱۲۶].
۱-۸- مشکلات موازنه پرداخت

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 82
  • 83
  • 84
  • ...
  • 85
  • ...
  • 86
  • 87
  • 88
  • ...
  • 89
  • ...
  • 90
  • 91
  • 92
  • ...
  • 164

مجله علمی: آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

 بازار کار عکاسی آنلاین
 معرفی سگ پیکینیز
 فروشگاه آنلاین لوازم ورزشی
 درآمد از سمینارهای آنلاین
 فروش تم‌های گرافیکی نرم‌افزار
 علل شکست روابط عالی
 کتاب الکترونیکی با هوش مصنوعی
 درآمدزایی از اپلیکیشن هوش مصنوعی
 سوالات ضروری پیش از ازدواج
 ابراز محبت بیمرز
 لینک‌سازی حرفه‌ای سایت
 درآمد از اپلیکیشن‌نویسی
 شناسایی گربه‌های پرشین
 استفاده از اینفوگرافیک فروشگاهی
 درآمدزایی از گیمیفیکیشن
 طوطی کاکادو جذاب
 توسعه اپلیکیشن موبایل
 علل زخم پوست سگ
 علائم عشق واقعی
 خمیر مالت گربه ضروری
 درمان افسردگی سگ
 دوره‌های آموزشی دلاری
 بهترین نژاد خرگوش خانگی
 واگذاری گربه در تهران
 احساس نادیده گرفته شدن
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

جستجو

آخرین مطالب

  • بررسی و نقد شیوه های طنز نویسی ...
  • دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع بررسی تطبیقی ...
  • پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد آسیب شناسی روایات تفسیری در ...
  • منابع کارشناسی ارشد در مورد رابطه-تبلیغات-شركت،-اعتماد-و-احساس-به-برند-مشتریان-بر-ميزان-فروش-بيمه-عمر93- فایل 2
  • دانلود فایل های پایان نامه با موضوع جایگاه فرش ...
  • منابع تحقیقاتی برای نگارش پایان نامه تاثیر بازار ...
  • نگارش پایان نامه درباره راهکارهای فردی مبارزه با انحرافات جنسی از ...
  • فایل پایان نامه با فرمت word : مقالات و پایان نامه ها درباره :رابطه حمایت اجتماعی ...
  • منابع مورد نیاز برای پایان نامه : پژوهش های کارشناسی ارشد درباره تحلیل و مقاسیه ی ساختاری غزلیات ...
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد گرایش به دموکراسی و عوامل ...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان