و لا سلوی سوی نجوی أسِـرّ بها لمغناکِ ( هـمـــان ، ص۳۵۷ )
از پس پنجره ، شتابم در پی آن است که از بوی خوشت مست شوم .
و مرا آرامشی نیست جز آن نجوا که خبرچین مکان توشود .
۹- و غریره فی المکتبه بجمالها متنقبه
أبصرتها عندَ الصباح الغضّ تشبه کوکبـه ( همان ، ص۳۶۰)
و زیبا اندامی که در کتابخانه ، زیباییش را پوشانده است .
درطراوت صبحگاه ، او را همچو ن ستاره ای تابان می بینم .
۱۰- فرحتی یومَ أراها جنَّتی نارُ هواها
جنّه الحُسن لدیها طیبُها وقفٌ علیها… (همان، ص ۳۸۱)
شادی من آن روزی است که او را ببینم و بهشت من آتش عشق اوست .
بهشت زیبایی نزد اوست و عطر خوشش بر او ماندگار است .
۱۱- هواکِ جبّـار علی القلبِ جار (همان، ص ۳۸۶)
عشق تو قوی و ستمگر بر قلب است .
۱۲- یا حلوه العینین یا قاسیه سرعان ما أصبحتِ لی ناسیه (همان، ص ۴۱۴)
ای زیبا چشم سنگدل ، چه زود مرا فراموش کردی .
۱۳- حسبـتُ أنّ الشبـابــا ولّی حمیــداً وَ غابـــا (همان، ص ۴۲۰)
به گمانم جوانی که سزاوار ستایش است رفت و از نظرها پنهان شد.
۱۴- بیضُ الحمائم حسبهنَّه أن أردِّدُ سجعهـنّــــه (همان، ص ۴۲۸)
کبوتران سفید را همین بس که من آواز آنها را تکرار می کنم .
۱۵- أغمدانُ ما یبکیکَ یا کعبه الهُدی وَفیمَ الأسی یا هیکل الفضلِ والنّدی (همان ، ص۴۵۷)
ای قصر غمدان چه چیزی تو را به گریه وا داشته است ای کعبه هدایت و اندوهت به خاطر چیست ؟ ای کالبد
بخشش و فضل .
۱۶- وجهُ القضیهِ مِن جهادکَ مشرقٌ وَ علی جهادکَ مِن وقارکَ رونقُ (همان ، ص۴۶۵)
رخسار انتفاضه و نبرد از جهاد تو می درخشد و بردباری و وقارت زینت بخش جهاد تو است .
۱۷- شیِّعی اللیلَ و قومی استقبلی طلعه الشمس وراءَ الکرمـل (همان ، ص۴۷۹)
شب را بدرقه کن و به پا خیز و از طلوع خورشید از پس کوه کرمل استقبال کن .
۱۸- أنشدی یا صبا وَ ارقصی یا غصون
وَ اسقنی یا ندی بینَ لحظِ العیون … (همان ، ص۵۰۳)
ای باد صبا ترانه سر کن و ای شاخساران به رقص در آیید .
ای شبنم مرا از نگاه چشمها سیراب کن.
۱۹- رایه رَوَّعها خطبٌ عراها خفقت والهه ً فوقَ ذُراها (همان ، ص۵۰۷)
پرچمی که آن را مصیبتی سخت که برهنه اش کرده است به وحشت انداخته و او آشفته و حیران بر بام بلندیش
می جنبد .
۲۰- قُم حَبیبی وَ أطفیء المصباحا قد أباحَ الهوی لنا ما أباحا (همان ، ص۵۳۷)
ای محبوب من به پاخیز و چراغ را خاموش کن ، چرا که عشق آنچه را که حلال است برای ما مجاز کرده
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
است .
د ) مراعاه نظیر
و آن به جمع کردن چند لفظ و یا چند معنای متناسب باهم در جمله اطلاق می گردد ، مانند :
« أولئکَ الّذینَ اشترَوا الضلاله بالهُدی فما رَبحَت تجارتهُم » ( البقره : ۱۶) .
این صنعت لفظی در بیشتر قصیده های وصفی ابراهیم نمایان است :
۱- قد سقی الأرضَ بائعوها بکاءً لعَنَتهم سُهولُها وَ رُباها (همان ، ص۲۹۹)
زمین فروشان زمین را از اشک سیراب می کنند در حالی که دشتها و تپه هایش آنها را لعنت می کند .
مراعاه نظیر میان کلمات « أرض » و « سهول » و « رُبی »
۲- و فی البحر آلافٌ … کأنَّ عبابَه وَ أمواجَه مشحونه فی المراکب ( همان، ص۳۳۸)
و در دریا هزاران است … گویی سیلابها و امواجش در کشتیها لبریز و سرشار است .
مراعاه نظیر میان کلمات « البحر » و « عباب » و « أمواجَ » و « مراکب »
۳- لِمن الربیعُ وَ طیبُه ؟ وَ هواهُ و الزَّهَرُ البدیعُ ؟ ( همان، ص۳۴۱)
بهار و بوی خوشش ، هوا و گلهای زیبایش از آن کیست ؟
مراعاه نظیر میان کلمات « الربیعُ » و « الزَّهَر »
۴- وَ أنسی لیله ً سلَفَت وَ طرفــی ساهـــرٌ بـــاکِ ( همان، ص۳۵۸)
و شبی را که گذشت فراموش می کنم در حالی که چشمم بیدار و گریان است .
مراعاه نظیر میان کلمات « لیله » و « ساهرٌ »