۱۲۱ - ملـک المــوت مــال و عیســی حـــال
بــذل بسـیار و حــرص انــدک تـوســـت
واژگان: ملک الموت: فرشتهی مرگ، عزرائیل. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: بذل و بخشش بی حدّ تو، همچون عزرائیل قاتل مال و ثروت است و آن را از بین میبرد و حرص و طمع اندک تو نسبت به مال دنیا، مانند حال و روحیّهی عیسی مسیح است که چندان طمع و تعلّقی به دنیا نداشت.
آرایههای ادبی: بیت دارای لف و نشر مرتّب است، ملکالموت مال به بذل بسیار و عیسی حال به حرص اندک مربوط میشود. بیت تلمیح دارد به احوال عیسی(ع) که طمعی به مال دنیا نداشت.
توضیحات:
ملک الموت: عنوان ملک الموت در سورهی سجده آیهی یازده مسطور است. بر حسب مشهور عام، ملک الموت عزرائیل میباشد، لکن این نام در قرآن مجید مذکور نیست. عزرائیل مرکب از دوکلمهی عبری به معنی نصرت خداست … . عزرائیل نزد ما مسلمانان،یکی از چهار فرشتهی مقرّب است و صورت او در ادبیات یهود و داستانهای اسلامی تقریباً به یک نحو وصف میشود. دارای چهار هزار بال است و تمام بدن او از چشم و زبان پوشیده شده است. عظمت اندامهای او به اندازهای است که اگر آب دریاها را بر جسد او بریزند قطرهای به زمین نمیرسد… . در آسمان دوم یا هفتم بر سریری نشسته و در زیر تخت او درخت حیات قرار دارد. (خزائلی، ۱۳۷۱: ۶۱۰)
۱۲۲ - مشـتری چــک نــویس قـدر تــو بــس
کــه سـعادت ســجلّ آن چــک تــوسـت
واژگان: مشتری: یکی از بزرگترین سیّارات منظومهی شمسی است که به چشم ما بعد از زهره، از سایر سیّارات منظومهی شمسی درخشانتر است. (معین) سجل: عهد نامه، چک داد و ستد. (معین)
معنی و مفهوم: برای بزرگی قدر و منزلت تو، همین کافی است که سیّارهی مشتری که سعد اکبر است برای مقام تو حواله مینویسد و سعادت و خوشبختی، آن حواله و چک را تصدیق و تأیید میکند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱۲۳ - بـابـکت بــادِ قـدس شــد، چــه عجــب
عیسـی بـــاد قـــدس، بــابـک تـوســت
واژگان: بابک: پرورنده، پدر، پدر عزیز و نازنین. (دهخدا) (ک برای تحبیب است)
معنی و مفهوم: تو چنان روحانی و لطیف هستی که به نظر میرسد همچون حضرت عیسی، باد قدسی پدر توست و تو را به وجود آورده است و این شگفت نیست. اصلاً عیسی که خود از باد قدسی به وجود آمده، پدر تو است.
آرایههای ادبی: بیت تلمیح دارد به خلقت حضرت عیسی (ع) که از پدر زمینی نبود بلکه از وجود بادی قدسی که جبرئیل با خود آورده بود، به وجود آمد. شاعر در وصفی اغراق گونه شاه را در لطافت روح به عیسی مانند کرده که از بادی قدسی به دنیا آمده است. عیسی باد قدس اضافهی تشبیهی.
۱۲۴ - بـا یتیـمی چــو مصطــفی مــی ســـاز
چــه کنـی؟ جبــرئیـل اتـابــک تـوسـت
واژگان: اتابک: مؤدّب و مرّبی کودک بالخاصّه شاهزادگان، پدر بزرگ. (دهخدا).
معنی و مفهوم: ای ممدوح، تو نیز مانند محمد مصطفی (ص) که یتیم بود، با درد یتیمی خویش بساز، که چارهای جز سازش نیست و نگران نباش؛ زیرا که همچون پیامبر، جبرئیل مرّبی و پرورندهی توست.
آرایههای ادبی: ممدوح در یتیمی و این که جبرئیل از او مراقبت میکند به پیامبر (ص) مانند شده است.
۱۲۵ - در جــهان، مــالــک جــهان ســـخن
مــادح حضــرت مبـــارک تــــوســـت
واژگان: مادح: ستایشگر و مدح کننده. (آنندراج)
معنی و مفهوم: در این عالم، صاحب و مالک دنیای سخنوری و شاعری (خاقانی) ثناگر و ستایشگر پیشگاه میمون و مبارک تو میباشد.
آرایههای ادبی: جهان در بیت تکرار شده و مالک جهان سخن استعاره از خود شاعر است .
۱۲۶ - شـد عطــارد بــه نطـق، صــد یــک او
چـون بــه خُلـق، آفتـاب صـد یـک توسـت
واژگان: عطارد: ستارهای معروف که بر فلک دوم تابد و آن را دبیر فلک گویند. (غیاث)
معنی و مفهوم: عطاردکه کاتب و سخنور آسمانهاست در نطق و سخنوری به اندازهی یک صدم ثناگر تو (خاقانی) میباشد، همانگونه که آفتاب در خلق و خوی نیکو، به اندازهی یک صدم تو به حساب میآید.
آرایههای ادبی: عطارد و آفتاب با هم تناسب دارند. بیت دارای تشبیه تفضیل مضمر است. شاعر خود را در سخن وری برتر از عطارد و ممدوح را در خلق و خو برتر از خورشید دانسته است .
توضیحات:
عطارد: سیّارهای منظومهی شمسی و نزدیکترین سیّارات به خورشید است. قطر استوای عطارد (۴۸۰۰) کیلومتر و جرم آن ۰۵/۰ جرم زمینی، سنگینی ویژهی آن ۳/۵ خروج از مرکز مدار آن ۲۰۴/۰ فاصلهی متوسط عطارد از خورشید تقریباً ۶/۵۷ میلیون کیلومتر است. اوج عطارد به ۸ درجهی عقرب و حضیض او در شور و در دو تثلیث اوج او می باشد که ۸ درجه از دو برج حوت و سرطان است . عطارد را از قول ارسطو کوکبی روحانی گفتهاند … . در مدلولات کواکب نیز عطارد کوکب حکما و طبیبان و منجمان و شعرا و اذکیا و دیوانیان و کاتبان و نقّاشان و اهل بازار و دین و نطق و پاکی و ادب و صنایع دقیقه است. (مصفّی، ۱۳۶۶: ۵۱۲-۵۱۱)
۱۲۷ - گـــر بمـــانـم ز آســـتان تـــو دور
عـــــار دارم ز آســــتان مــــلوک
معنی و مفهوم: ای ممدوح، اگر من از آستان و پیشگاه تو دور بمانم، از این که به پیشگاه پادشاهان دیگر بروم عار دارم و آن را ننگ میدانم.
بند دوازدهم:
کلمات قافیه: سریر، ضمیر، مسیر و …
حروف اصلی قافیه: ی ر
حرف روی: ر
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: نتوان یافت
۱۲۸ - چـون تــو گـردون سریــر، نتـوان یافـت
چــون مــن اختــر ضمـیر، نتــوان یـافـت
واژگان: سریر: تخت پادشاهی، اورنگ. (معین)
معنی و مفهوم: ای ممدوح من، هیچ کس را نمیتوان در این جهان یافت که در عظمت و بزرگی به پایهای باشد که چون تو آسمان به منزلهی تخت سلطنتش باشد و در میان سخنوران نیز، نمیتوان فردی پیدا کرد که ذهن و ضمیرش چون ضمیر من، در روشنی و درخشانی همچون ستاره باشد.
آرایههای ادبی: گردون سریر و اختر ضمیر هر دو اضافهی تشبیهی مقلوب هستند.
۱۲۹ - آفتــابی و جـــز بــــه درگــاهــــت
اختـــران را مســـیر نتـــوان یـــافـــت
معنی و مفهوم: تو مانند آفتاب هستی که همه جا را روشن میکند و فقط از درگاه تو میتوان مسیر حرکت ستارگان را پیدا کرد.
آرایههای ادبی: ممدوح در تشبیه بلیغ به آفتاب مانند شده که به وسیلهی آن میتوان مسیر حرکت ستارگان را پیدا کرد.
۱۳۰ - جــز بـــه صــدرت عیـــار دانــش را