گروه سلسله مراتب ۵۷.۱۸۸ ۱ ۵۷.۱۸۸ ۵.۷۶۱ ۰۱۷.
پاداش ۳.۰۴۱ ۱ ۳.۰۴۱ ۶۱۱. ۴۳۵.
جو سازمانی ۰۶۲. ۱ ۰۶۲. ۰۲۳. ۸۷۹.
تصمیمگیری ۲۱.۰۷۰ ۱ ۲۱.۰۷۰ ۶.۵۹۰ ۰۱۱.
ارتباط ۱۰.۷۴۶ ۱ ۱۰.۷۴۶ ۱.۷۳۷ ۱۸۹.
یادگیری ۲.۷۳۳ ۱ ۲.۷۳۳ ۲۲۴. ۶۳۶.
مدیریت ۱۶.۶۴۳ ۱ ۱۶.۶۴۳ ۴.۰۷۴ ۰۴۵.
خطا سلسله مراتب ۲۲۱۳.۷۰۱ ۲۳۶ ۹.۹۲۷
پاداش ۱۱۰۹.۶۸۸ ۲۳۶ ۴.۹۷۶
جو سازمانی ۵۹۶.۶۸۸ ۲۳۶ ۲.۶۷۷
تصمیمگیری ۷۱۲.۹۳۰ ۲۳۶ ۳.۱۹۷
ارتباط ۱۳۷۹.۹۰۳ ۲۳۶ ۶.۱۸۸
یادگیری ۲۷۱۶.۵۲۹ ۲۳۶ ۱۲.۱۸۲
مدیریت ۹۱۰.۹۴۰ ۲۳۶ ۴.۰۸۵
کل سلسله مراتب ۴۱۳۴۳.۰۰۰ ۲۳۸
پاداش ۶۱۹۲.۰۰۰ ۲۳۸
جو سازمانی ۲۶۳۰۹.۰۰۰ ۲۳۸
تصمیمگیری ۱۱۱۳۸.۰۰۰ ۲۳۸
ارتباط ۲۳۴۳۳.۰۰۰ ۲۳۸
یادگیری ۱۴۷۸۷.۰۰۰ ۲۳۸
مدیریت ۱۴۷۲۶.۰۰۰ ۲۳۸
همانطور که در جدول (۴-۱۱-۱) مشخص است با توجه به مقادیر آماری مشاهده میشود که بین متغیر پاداش (۰.۴۲p=، ۰.۶۳f=)، جو سازمانی (۰.۹۴p=، ۰.۰۰۰f=)، ارتباط (۰.۸۲p=، ۰.۰۵f=) و یادگیری(۰.۲۵p=، ۱.۳۲f=) با متغیر گروه آموزشی کارکنان تفاوت معنیداری مشاهده نمیشود که بیانگر عدم تفاوت میزان فاصله قدرت بر حسب گروه آموزشی کارکنان در موارد ذکر شده بود.
اما نتایج نشان میدهد که بین سلسله مراتب (۰.۴۳p=، ۵.۷۶f=)، تصمیمگیری (۰.۰۱p=، ۶.۵۹f=) و مدیریت (۰.۰۱p=، ۴.۰۷f=) با توجه به گروه آموزشی کارکنان تفاوت معنیداری وحود دارد که بیانگر تفاوت میزان فاصله قدرت بر حسب گروه آموزشی کارکنان در این موارد میباشد. نتایج تحلیل داده ها بیانگر این است که کارکنان گروه غیر علوم انسانی در هر سه متغیر سلسله مراتب (۱۳.۹۵>12.83) تصمیمگیری (۶.۸۶>6.70) و مدیریت (۷.۸۳>7.75) میانگین بیشتری را نسبت به گروه علوم انسانی نشان دادند.
بنابراین نتایج تحقیق حاضر قابلیت پیشبینیپذیری انطباق رفتار مدیران با سبک رهبری معنوی را از طریق نمره فاصله قدرت مدیران میرساند. میزان فاصله قدرت مدیران و انطباق رفتار آنها با سبک رهبری معنوی در سطح معنیداری است. در ادامه تأثیر متغیرهای نوع دانشکده ( علوم انسانی و غیر علوم انسانی) و همچنین نوع استخدام کارکنان ( رسمی و غیر رسمی) روی میزان انطباق رفتاری مدیران با سبک رهبری معنوی و فاصله قدرت بررسی شد. نتایج بدست آمده بیانگر وجود اختلاف بین نمره متغیر نوع دوستی و نوع استخدام کارکنان بود که کارکنان رسمی میانگین بالاتری را در این متغیر بدست آوردند. در بررسی تفاوت مؤلفه های فاصله قدرت بر حسب گروه آموزشی کارکنان نیز کارکنان غیر علوم انسانی میانگین بیشتری در متغیرهای سلسله مراتب، تصمیمگیری و مدیریت را دارا بودند که بیانگر بالا بودن میزان فاصله قدرت در بین کارکنان غیر علوم انسانی نسبت به کارکنان علوم انسانی میباشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فصل پنجم:
نتیجهگیری و بحث
نتیجهگیری و بحث
محدودیتهای پژوهش
ارائه پیشنهادات
مقدمه
در طلیعه قرن جدید که سازمانها به خصوص نهادهای آموزشی با محیط رقابت جهانی مواجه هستند، همواره نیاز به تغییرات ریشهای و خلاقیتهای کاری احساس میشود؛ نیروی رقابتی جهانی، سازمانهای امروزی را مجبور کرده است که بعد از دهها سال ادامه روشها و رویه های کاری ثابت خود، روش های کاری جدید را در پیش بگیرند، به گونهای که سازمانها دارای ثبات کاری نبوده و از نوعی ثبات نسبی برخوردارند (گجسل[۶۵] و همکاران،۲۰۰۳؛ به نقل از ضیائی و همکاران،۱۳۸۷). این سازمانها برای اینکه از قافله رقابت عقب نیفتند توجه خود را معطوف به رهبران سازمانی کردهاند، زیرا رهبری با ایجاد تغییر سروکار دارد.
ورود مفاهیمی همچون اخلاق، حقیقت، باور به خدا یا نیرویی برتر، معناجویی در کار، نوع دوستی، و مواردی از این قبیل به پژوهشها و اقدامات مدیریتی و کسبوکار، همه حکایت از ظهور پارادایم جدیدی دارند. به عقیده بسیاری از محققان، این پارادایم جدی در محیط کار، که برگرفته از فیزیک کوانتوم، علوم سایبرنتیک، نظریه آشوب، علوم شناختی، مذاهب و آیینهای شرقی و غربی میباشد، و در واقع عکسالعملی به پارادایم خشک و مکانیستی مدرن است، پارادایم معنویت میباشد. لذا وجود رهبری معنوی در چنین نهادهایی مانند دانشگاهها مستلزم تغییر و تحول، موفقیت، یادگیری مستمر و توانمندسازی کارکنان میباشد (واکس[۶۶]، ۲۰۰۵).
در شرایط امروزی، مؤسسات آموزش عالی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. به اعتقاد لیتوود[۶۷] (۱۹۹۲) دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به عنوان شاخصترین نهادهای علمی که به تربیت نیروی انسانی اهتمام میورزند، موتور محرکه جامعه و سکاندار حرکت به سمت توسعه پایدار میباشند. این موسسات سازمانهایی پیچیده و دارای ویژگیهای منحصر به فرد هستند که آنها را از سایر سازمانها متمایز میسازد. بدون شک تغییر و تحولات و فشارهای داخلی و خارجی محیط بر کل مدیریت دانشگاه تأثیر دارند (نورشاهی، ۱۳۸۴).
پدیده عدم اطمینان محیطها در عصر کنونی، سازمانها را بر آن داشته است تا پاسخهای بسیار گوناگون و متفاوت داشته باشند. یکی از عملیترین شیوه ها، ترغیب کارکنان به این امر است که با تمام وجود، خود را وقف کار کنند و از این طریق «خود» تمام عیار خویش را در کار بیابند که پیامد آن کارکنانی خلاق و نوآور در پاسخگویی به محیطهای متلاطم خواهد بود. بروز «خودِ تمام عیار» در کار با ورود معنویت در سازمان میسر خواهد بود. امروزه به نظر میرسد، کارکنان در هر کجایی که فعالیت میکنند، چیزی فراتر از پاداشهای مادی در کار را جستجو میکنند (فرای،۲۰۰۳). آنان در جستجوی کاری با معنا، امیدبخش و خواستار متعادل ساختن زندگیشان هستند. سازمانها با کارکنان رشد یافته و بالندهای روبرو هستند که در پی یافتن کاری با معنا، هدفمند و پرورش محیطهای کاری با چنین ویژگیهایی هستند. در واقع معنویت در کار، توصیف کننده تجربه کارکنانی است که کارشان ارضاکننده، بامعنا و هدفدار است (فرای،۲۰۰۳).
با توجه به مبانی نظری و اهمیت روزافزون سبک رهبری معنوی در سازمانهای آموزشی و شواهد ارائه شده در فصل اول و دوم مبنی بر وجود رابطه میان مفهوم فرهنگی فاصله قدرت و سبک رهبری معنوی در سازمانها، تحقیق حاضر به بررسی رابطه فاصله قدرت و سبک رهبری معنوی مدیران در دانشگاه فردوسی پرداخت. این مطالعه به منظور تشخیص میزان نمره فاصله قدرت در دانشگاه فردوسی و همچنین میزان انطباق رفتار مدیران دانشگاه با شاخصهای رهبری معنوی انجام شد.
پژوهش با بهره گرفتن از روش همبستگی و رگرسیون انجام شد. جامعهی آماری شامل کلیه کارکنان رسمی و غیر رسمی شاغل در در سال تحصیلی ۱۳۸۹- ۱۳۹۰ بودند. به منظور انتخاب آزمودنیها ابتدا از روش نمونهگیری طبقهای نسبی استفاده شد. در نهایت نیز با بهره گرفتن از روش نمونهگیری تصادفی ساده افراد نمونه انتخاب شدند. ابزار این پژوهش دو عدد پرسشنامه بود که در میان تمام کارکنان نمونه انتخاب شده توزیع شد. در نهایت تعداد ۲۴۰ پرسشنامه رهبری معنوی و ۲۴۰ پرسشنامه فاصله قدرت مورد تجزیه و تحلیل نهایی قرار گرفت.
مرور یافته های مربوط به سوالات تحقیق حامل نکات اساسی و قابل توجهای است که در اینجا به تفکیک هر سوال، مورد بحث قرار میگیرد.
فرضیه اصلی تحقیق
میزان انطباق رفتار مدیران دانشگاه فردوسی مشهد با سبک رهبری معنوی از طریق نمره فاصله قدرت پیشبینی میشود.
برای بررسی این فرضیه تحقیق از آزمون آماری رگرسیون ساده استفاده گردید. یافتههای به دست آمده ضریب همبستگی ۰.۴۹ را بین دو متغیر نشان داد که مشخص میکند بین نمره سبک رهبری معنوی مدیران و نمره فاصله قدرت آنان در دانشگاه فردوسی، همبستگی معنادار مثبت و مستقیم وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که سبک رهبری معنوی مدیران بر اساس نمره فاصله قدرت آنها قابل پیشبینی است.