-
-
نفوذ
-
-
-
-
–
میانجی گری تغییر
-
-
-
-
-
مدیریت تعارض
-
-
-
-
-
ایجادتعلق
-
-
-
-
-
میاری ومشارکت
-
-
-
-
ادامه جدول(۲-۱): خلاصه ای ازروی آورد های هوش هیجانی
۲-۱۵-فرایند تحولی هوش هیجانی
بررسی های روان شناسان تحول نگر در زمینه رشد هیجانی از دیدگاه کنشی یا دلبستگی نشان می دهد که ابراز، فهم و نظم دهی هیجانی در بافت اجتماعی پرورش می یابد (بالبی۱۹۹۸؛ کامپوس و دیگران، ۱۹۸۹ نقل از اسکارف،۲۰۰۰)[۶۲] و تحقیقات انجام شده (برای مثال بریج[۶۳] ، ۱۹۳۲ نقل از حمیدی،۱۳۸۳)حاکی از آن است که کودک، ظرفیت تجربه اندوزی و تجلی جلوه های هیجانی را در شکل کلی و بی تمایز به ارث می برد. فرض این محققان بر این است که نحوه بیان در خانواده ها توانایی متمایز کردن هیجانها را تحت ﺗﺄثیر قرار می دهد. به عبارت دیگر، کودکان در خانواده هایی که هیجانهای مثبت و منفی خود را به راحتی بیان می کنند به احتمال بیشتری یاد می گیرند که تجلیات هیجانی را به درستی تمیز دهند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
برخی از پژوهشگران به بررسی نحوه بیان هیجانهای مثبت و منفی درون خانواده و تحول اجتماعی هیجانی متعاقب آن در نوزادان و کودکان پرداختند از جمله تحقیقات مالا تستا و هاویلند[۶۴] ( ۱۹۸۲، همان منبع) یاد کرد.
این محققان دریافتند که درجه هماهنگی ابرازگری در زوج مادر – نوزاد از سه تا شش سالگی افزایش می یابد .
از سوی دیگر، مروری بر یافته های پژوهشی ( برای مثال اسکارف، ۲۰۰۰) نشان می دهد نوزادان تازه تولد یافته واجد توانایی ذاتی برای تمیز وجوه افتراقی تجلیات هیجانی اند و فهم شان از ابرازهای چهره ای در زنجیره ای از شادی به غم، سپس عصبانیت و شگفتی تحول می یابد و کودکان ده ماهه برای تصمیم گیری در موقعیت های مبهم قادر به استفاده از تجلیات هیجانی دیگرانند. ( مالا تستا و دیگران ۱۹۸۹، نقل از اسکارف ، ۲۰۰۰) دریافتند که تحول تنظیم هیجانی شامل کسب خزانه نسبتاً پیچیده ای از رفتارها برای نظم دادن به هیجانهای منفی است. این محققان دریافتند که در ۵/۱ تا ۲ ماهگی برخی از نوزادان رفتارهای چهره ای نظیر ابرو در هم کشیدن را که احتمالاً دلالت بر تلاش برای مهار یا فرو نشاندن هیجانهای منفی دارد از خود نشان می دهند، مدتی بعد آنان رفتار خود نظم دهی را به خزانه خود می افزایند. در پنج ماهگی برخی از نوزادان لبهای خود را به هم می فشارند و در ماه بیست و دوم برخی از آنان لب خود را می گزند. فرایند تدریجی و پیچیدگی نسبی رفتارها در نوزادان ۲۲ ماهه در مقایسه با نوزادان ۲- ۵/۱ ماهه ناظر بر پیشرفت توانایی تنظیم هیجانها در اولین سال زندگی است. مطالعات انجام شده با کودکان خردسال نشان می دهد توانایی ایجاد چهره ای که به طور مناسب با هیجان دیگران ارتباط بر قرار می کند درست مانند تمییز این تجلیات چهره ای با افزایش سن به صورت خطی افزایش می یابد.(سایووی ، هسی و مایر ،۲۰۰۱). عده ای از محققان (لویس ، سالیوان و واسن[۶۵]،۱۹۸۷،نقل از سالووی، هسی و مایر، (۲۰۰۱) در بررسی های خود دریافتند که کودکان سه ساله قادرند تجلیات چهره ای یک بزرگسال را به صورت ارادی باز پدید آوری کنند. همچنین (پروفیت و ریسل ۱۹۹۱،نقل از همان منبع )[۶۶]در ادامه این مطالعات نتیجه گرفتند که کودکان در حدود چهار سالگی قادر به ایجاد تمایز درست هیجانها تقریباً در نیمی از چهره هایی هستند که مشاهده می کنند.در شش سالگی ۷۵% از موارد متمایز شده صحیح هستند.
برای برخی هیجانها نظیر شادی و بیزاری تقریباً در هر صحنه ای که توسط کودکان حتی خردسالان چهار ساله دیده شده بود شناسایی درست صورت گرفته بود.علاوه بر این محققان (برای مثال اسکارف ،۲۰۰۰)[۶۷]دریافتند که نوزادان کم سن تر قادر به تنظیم هیجانهای خود نیستند.اگر چه بسیاری از نوزادان کوچکتر از پنج ماهه نمی توانند به طور موفقیت آمیزی هیجانهای خود را تنظیم کنند حال آنکه بچه های بزرگتر، از مهارت بیشتری بر خوردارند و احتمالاً بیشتر قادر به پنهان کردن احساسات (منفی) واقعی خود هستند. توانایی تنظیم هیجانها در خلال دوران پیش از دبستان و اولیل سالهای کودکی پیچیده تر می شود.
سارنی (۲۰۰۰) معتقد است برای پیشرفت تحولی تنظیم هیجانی بویژه تنظیم شیوه ی بیان، سه عامل ضروری است : توانایی تنظیم هیجانها، داشتن عملکرد مناسب و انگیزش برای تنظیم هیجانها. به رغم تأ کید بر نقش نظامهای نمادین به وسیله زبان در تحول آگاهی هیجانی و ظرفیت های تخیلی، اوسوفسکی[۶۸] (۱۹۹۲، نقل از تیلورو باگبی ،۲۰۰۰) خاطر نشان می کند که زبان اولیه نوزاد برای انتقال نیازهایش متشکل از بیانهای چهره ای غیر کلامی و دیگر تظاهرات رفتاری هیجان است. در فرایند تحول نوزاد، آنچه از اهمیت ویژه ای بر خوردار است توجهی است که مادر به تظاهرات چهره ای کودک خود نشان می دهد. ادراک مادر از این نشانه های چهره ای وی را قادر می سازد تا با آگاهی از حالت درونی کودک با تظاهرات هیجانی خود مانند تولید صدا به آن پاسخ دهد. نوزاد همچنین نگاه خود را بر تظاهرات چهره ای و رفتاری مادر و به عنوان یک پیام (نظیر پیامهایی که ممکن است حالت عاطفی نوزاد را تقویت کرده یا فرو بنشاند) از حالت درونی او نگاه داشته و به مثابه یک آینه، آن حالت هیجانی را در چهره خود منعکس می کند (اسکور ، ۱۹۹۶، نقل از همان منبع)[۶۹].
رشد مهارتهای آگاهی عاطفه و تنظیم عاطفه به وسیله شراکت خاموش و انعکاس آینه وار [۷۰]تظاهرات هیجانی مادر و بعد ها به وسیله در گیر شدن کودک در تعاملهای لذت بخش بازیگوشانه و استفاده از کلمات برای نامیدن و صحبت کردن در باره ی احساسات تسهیل می شود (تیلور ، باگبیو پارکر،۱۹۹۷).